سلام دوستان
مشکلی که من دارم راجع به خانوادم هست و ارتباط من با اونها. من الان ۳۰ سالمه و از ۲۴ سالگی از نظر مالی کلا مستقل بودم از خانواده و البته از ۱۸ سالگی بدلیل شرایط دانشجویی جدا از اونها زندگی میکردم.
من فرزند اول هستم و ۱ برادر بیشتر ندارم. اشون ۳ سال از من کوچیکتر هستن. شخصیت بردار من به گونهِ هست که اصلا احساس مسئولیت نسبت به هیچ کس تون خانواده ندران. نه من که خواهرش هستم نه پدرو مادرم.
پدر من به دلیل مسائل اقتصادی مدت زیادیه که کارشون رو ندران و حتا بازنشستگی هم ندران که بتونن خودشون رو ساپورت کنند از نظر مالی و تنها از اندوختی که دارن هزینه خانواده رو تقبل میکنن. البته مادرم بازنشسته هستند.
مشکلی که هست اینه که با این شرایط بردار من برای مثل ماشین پدر من رو خواستن ازش بخرن (اشون خودشون کار میکنن و درامد دارن) ، و بد از اینکه کار سند زدن به نام اشون انجام شد نه پولی به پدر من دادن و حتا گفتن که نمیدم این پول رو!
البته پدر من از این مساله ناراحت شدن اما خوب اینو به این حساب گذاشتن که خوب برای پسرشون این ماشین رو گرفتن. اما من که دختر هستم و دانشجو نه پولی از اونها میگیرم نه درخواست کمک مالی میکنم و زمانی به این مساله اعتراض کردم چون برخورد برادرم رو نسبت به خودم در زمانی که نیاز به کمک کوچیکی ازشون داشتم و ایشون حتا حاضر نشد کمکی کنه.
خانواده کاملا حق رو به من میان اما مساله اینه که من با توجه به شرایط کلی که میبینم، این مساله منو آزار میده.
مسائلی که باعث آزار من شده بی مسولیتی برادرم نسبت به خانواده، و اینکه از احساس دوست داشتن اونا نسبت به خودش سؤ استفاده میکنه و اینکه تساوی از بابت فرزندی در اینجا وجود نداره.
تا این اندازه که من هر موقع اگه سالی ۱ بار برم خانوادم رو ببینم کله ی اتاقهای خونه اشغال برادرمه و من نه به عنوانه نه مهمون نه فرزند اونها جائی مستقل برای حتا خوابیدن دارم. البته بردار من با اونها زندگی نمیکنه.
ممنون میشم به من کمک کنید چگونه با این احساس منفی کنار بیام، چون حرف زدن با اونها نتیجهای تا الان نداشته!
علاقه مندی ها (Bookmarks)