شبها به موقع می خوابی؟یا تا دیر وقت شبا بیدار می مونی و نمی تونی زود بخوابی؟ کتاب خوندن راه حل خوبیه که زود خوابت بگیره. وقتی می خوابی خوابت راحته؟یا آشفته؟
دیر نمیخوابم ولی با برنامه هم نیستم
یه شب دیر میخوابم یه شب زود
خوابم اشفته نیست ولی خیلی راحت هم نیست
خارپشت عزیز آخرین بار کی آزمایش خون دادی؟چکاپ کامل کردی؟به نظرم بهتره یک آزمایش خون بدی.شاید کمبود ویتامین داشته باشی.من حدود چند ماه پیش احساس زانو درد و پا درد داشتم و آزمایش خون دادم بعدش دکتر بهم کلی ویتامین و قرص داد و آمپول ویتامین دی...الان درد زانوم کم شده و سرحال ترم.
فکر کنم پارسال بود، مشکل خاصی نداشتم
می نوش عزیز
به پیشنهاد خانم برادرم قرص اهن و مولتی ویتامین می خورم (هرچی خودش میخوره به منم توصیه میکنه :) )
تقریبا یه ماهه
من حس میکنم این احساس پیری بیشتر جنبه روانی داره
انگار یه جور وسواسه
اینو برادرم میگه
آخه مگه چند سالته شما؟من که فکر نکم به 30 سال هم رسیده باشی.این حرفا نشون میده روحیت خوب نیست.
نه هنوز خیلی مونده که به سی برسم
چرا این جوری شدی؟چه تغییری تو روند زندگیت ایجاد شده تو این شش ماه؟
مشکلات کاری و مالی و تحصیلی و خونوادگی و ازدواج و . . .
از همین مشکلاتی که همه دارن دیگه
خوب اونم می تونه کسلت کنه.اگر اذییت می کنه خیلی راحت با ی برنامه غذایی خوب می تونی وزنت رو کنترل کنی...ولی به نظرم اگر این اضافه وزن هم شش ماه حاصل شده بازم می تونه نشون دهنده یک مشکل روحی باشه مثل افسردگی که باعث میشه آدم بیشتر از معمول بخوره.
من همیشه به وزنم خیلی حساس بودم، دلم نمی خواست کوچکترین اضافه وزنی داشته باشم
اما یه مدته حس میکنم دیگه بی خیال شدم
سفیدی موها جالبه برای مرد!این اصلا بد نیست.ی جوری خاصه.به نظر من البته جذابه. و اصلا هم ربطی به سن نداره می دونم ربط داره ولی منظورم اینکه زود سفید شدن موها ژنتیکی هست
من خودم از 18 سالگی دوتا موی سفید داشتم ،24 سالم که شدن 12!الان نمی دونم چندتا شدن ولی دیگه نمی شمرمشون. ولی کسایی رو می شناسم که 40 ساله هستن و ی دونه موی سفید هم ندارم .
بعد اگر از این موضوع خوشت نمی اد می تونی موهات رو رنگ کنی،یک رنگ مو هست که خیلی خیلی طبیعی به نظر می اد ،اسمش رو یادم نیست،می پرسم می گم.
رنگ مو ؟!
نه دیگه اینقدرم بحرانی نیست
خوب این که بد نیست ولی ی جوری خودت رو کنترل نکن که از درون آسیب ببنی .
مرسی ولی چه جوری ؟
ز کجا برمی گردی ؟سرکار؟
اره
کارمم خیلی دوست ندارم
یه جورایی مجبور شدم
منظورت چه جور کارهایی هستن؟با مادرت حرف می زنی ؟باهاشون دوستی؟تو جمع خانواده شرکت می کنی ؟با دوستات ارتباط داری؟
منظورم این بود که وقتی برمیگردم خونه احساس خفگی میکنم
دلم میخواد از یه بلندی خودم رو پرت کنم پایین : )
با دوستام ارتباط دارم هفته ای دوسه بار می بینمشون
رابطم با خونوادم هم بد نیست
خوب دیگه این از روحیت نشات می گیره.این فکرا رو جسمت هم تاثیر می زاره.
چرا آرزوی مرگ؟چی ناراحتت می کنه که باعث میشه آرزوی مرگ کنی؟
نه منظورم این نبود
گفتم که از مرگ می ترسم
ترس از چی؟از پیری؟از مرگ؟از تنهایی؟
از پیری زودرس و ناتوانی
آهان همین حست باعث ترست میشه .خوب بی انگیزه شدنت دلیل داره .نه؟
از اول که بی انگیزه نبودی؟می دونی دلیلش چیه؟دنبال اون دلیل باش،دنبال ریشه بی انگیزه شدنت بگرد.
سنجاب عزیز
ممنون از صحبت هایی که در مورد انگیزه داشتین
نمیدونم دقیقا از کی و چرا بی انگیزه شدم
اصلا مطمئن نیستم که بی انگیزه شده باشم
بیشتر احساس خستگی میکنم
بدون اینکه کار خاصی کرده باشم خسته میشم
روحی و جسمی
وضعیت کارم خیلی ایده ال نیست ولی وضعیت روشن و مشخصی داره
یعنی باید این مسیر رو ادامه بدم
ضمن اینکه میخوام درسم رو ادامه بودم
وقتی درس می خونم احساس خیلی خوبی دارم
انگار از همه دنیا فارغ میشم
نمی دونم چه جور آدمی هستی!ولی می دونم قدرت مندی.حس ششم این رو می گه.
مرسی از حس ششم شما
اصلا ورزش می کنی؟چه ورزشی؟
یه مدت بسکتبال بازی میکردم
ولی الان نه وقتشو دارم نه حوصلشو
دریا ارام عزیز
ورزش منظم قطعا از عهده من خارجه
چون خیلی ادم منضبطی نیستم
پیاده روی میکنم البته نه خیلی زیاد
علاقه مندی ها (Bookmarks)