سلام پسری رو می شناسم که در دانشگاه دختری بهش ابراز علاقه می کنه بعد از کلی ماجرا پسر هم عاشق دختره می شه، اما یه شرط برای دختر می گذاره و به اون می گه موقع خواستگاری که رسید مادر من باید تو رو بپسنده، اگر مادر من تشخیص داد تو همسر شایسته ای برای من خواهی بود آنوقت مشکلی نیست و با هم ازدواج می کنیم.
دختر هم که فکر می کرد با وجود عشق و علاقه بسیار شدیدی که بین هر دو هست(نه یه وابستگی معمولی) حتی اگر مادر و خانواده پسر رضایت ندهند باز هم آنها با هم ازدواج می کنند، شرط را می پذیرد. این دو با هم بودند و رابطه عاطفی عمیقی با هم داشتند، تا موقع خواستگاری که مادر پسر می گوید این دختر نمی تواند همسر مناسبی برای پسرش باشد، و خواستگاری هم که می روند خانواده پسر هم همین حرف را تایید می کنند، لازم به ذکر است که دو خانواده تفاوت های فرهنگی و طبقاتی داشته اند.
پسر هم به خاطر این موضوع کلی فکر می کند و در شک می ماند و بلاخره تصمیم می گیرد به حرف خانواده اش گوش کند، بماند که چه ضربه ای به هر دو خورد و چه دلخوری ای ایجاد شد و چه جریاناتی پیش آمد.
حال سوال من اینجاست آیا اساسا این شرط پسر کار درستی بود؟ آیا با وجود آنهمه علاقه که پسر به طور منطقی و از روی فکر قبول کرده بود به خاطر علاقه شدیدشان می تواند با تفاوت هایی که با هم دارند کنار بیاید، باز هم پسر حرف مادر و خانواده اش را پذیرفت با این توضیح که می گفت نمی خواهم کسانی را که تمام زندگی ام را مدیونشان هستم به خاطر دختر مورد علاقه ام زیر پا بگذارم، آیا حرکت او درست بوده؟
خواهش می کنم اگر لطف می کنید و جواب می دهید به تاکید پاسختان بر همین سوالم باشد چون کم و بیش می دانم که ارتباط آنها تاموقع خواستگاری اشتباه بوده.
علاقه مندی ها (Bookmarks)