سلام به دوستای عزیز همدردی
مثل همیشه از شما راهنمایی و مشورت میخوام.امیدوارم کمکم کنید
موردی که برام پیش اومده اینه که چند روز پیش خواستگاری برام اومد که نزدیک به 2 ماهه با هم دوره ی شناخت رو طی کردیم و ایشون دیروز به طور رسمی اومدن منزلمون با خانوادشون
من تقریبا یه شناخت کلی از آقا پسر به دست آوردم و نظرم نسبت به خودش مثبته. اما اصلا موضوعی که فکر نمیکردم مشکل ساز باشه مادر ایشون هست.دیروز که اومده بودن خونمون سیگنالایی گرفتم از اینکه مادر خیلی خیلی خیلی به پسر وابستست. من دوبار بیشتر مادر ایشونو ندیدم ولی قشنگ متوجه شدم که محور اون خانواده مادرشونه و یجورایی میشه گفت مادر سالاریه. از اونجاییکه تو تمام مدت خاستگاری فقط مادرش صحبت میکرد. سر بحث مهریه که من متنفرم از اینکه سرش چونه زده بشه و خودم قبلا با آقا پسر هماهنگ کرده بودیم یه بحث کوچیک پیش اومد که مادرش با مادر من کرد . یا آخر مراسم مادرش به این بهانه که چشماش از دور نمیبینه اومد نشست کنارم و از نزدیک وراندازم کرد. دستامو گرفت به دستشو به پدرم گفت غذا به دخترت نمیدی چقد دستاش لاغره!! البته خیلی حرفاش میدونم از رو سادگی بود اما واقعا سخت بود برام تو جلسه خاستگاری شنیدنش.الان به نظر شما نگرانی من طبیعیه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)