با سلام
دختری28ساله هستم که حدود4سال پیش با پسری در محیط کارآشنا شدم.البته او کارمند انجا نبود و چون یکی از کارمندان مرا معرفی کرده بود،برای دیدن من امده بود که البته من از این قضیه اطلاعی نداشتم. چند روز بعد خانواده او با ما تماس گرفتند و برای دیدن من به منزل ما آمدند. این آقا تمام معیارهایی که من برای انتخاب همسر داشتم را دارا بود. پسری فوق العاده جذاب،تحصیلکرده،شاغل در یکی از ادارات دولتی. من تمام آینده خود را در ازدوج با او می دیدم.ولی با اینکه خانواده اش من را پسندیدند و قرار ملاقات بعدی را گذاشتند؛خبری از آن ها نشد. من عاجزانه تا چند ماه منتظر تماس آن هابودم ولی خبری نشد. سعی کردم این موضوع را فراموش کنم. سال گذشته فهمیدم که او همان 4سال پیش ازدواج کرده است. ولی مشکلی که الان پیش آمده اینه که من همه خواستگارانم را با او می سنجم. یعنی کسی غیر از او را تو زندگیم تصور نمیکنم. همیشه فکر میکنم که اگه با او ازدواج کرده بودم، الان خوشبخت ترین دختر دنیا بودم.
در نظر من هیچ مردی هیچ جذابیتی ندارد و بعد از اون هیچ کس نبوده که به دل من بشینه.سنم هم کم کم داره به 30 نزدیک میشه و در موقعیت الان هیچ آینده عشقی را برای خودم نمی بینم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)