به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 بهمن 91 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    225
    امتیاز
    1,705
    سطح
    24
    Points: 1,705, Level: 24
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    599

    تشکرشده 601 در 179 پست

    Rep Power
    0
    Array

    آیا مشکل من پرتوقع بودن است؟

    چیزی که میگم، درد من نیست. درد اکثر هم نسلان من هست. و این مسئله تقریبا 2 سالی میشه ذهنم رو درگیر کرده. 2 روز پیش به این نتیجه رسیدم شاید من (یا نسل ما) پرتوقع هستیم.
    موضوع رو اینجا مطرح میکنم، که اگر واقعا مشکل از توقع بالای من از زندگی هست، خودم رو اصلاح کنم.

    من فقط یک مثال از زندگیم رو میزنم. و اون هم جنبه درس خوندن هست.

    1) اگر ایران بمونم:
    وضعیت دکترای ایران رو که میدونید. عملا خود اساتید میگن نمون و برو. ارزش نداره اینجا موندن. سال ورود ما 50 نفر لیسانس میگرفتن، حالا فوق لیسانس80 نفر گرفتن! دیگه خود بخوان حدیث مفصل.
    از طرفی لیسانس و فوق رو در دانشگاه خوبی بودم. دلم نمیخواد دکترا هم همینجا بمونم. رفتم دانشگاههای دیگه، میبینم وضعیت خوابگاه ها افتضاحه. اصلا درک نمیکنم دانشجوی دکترا توی یک اتاق 4 نفره چطور میتونه درس بخونه؟ این فقط یک مثاله که به وضوح نشون میده ذره ای احترام برای دانشجوی دکترا قابل نیستن. حدود شخصی و زندگی شخصی داشتن تعریف نشدست.
    این همه تلاش و بدبختی و کلی اهانت (از نگهبان خوابگاه بگیر تا رئیس دانشگاه) تحمل میکنی، یک قرون پول که نمیگیری، تازه کلی هم باید هزینه کنی.
    من تا کی باید دستم تو جیب بابام باشه؟؟ (عملا نمیشه دانشجوی دکترای خوب بود، و هم زمان کار با حقوق عادی داشت در رشته ما )


    2) اگر از ایران برم:
    دوری از وطن و خانوده که هست
    برخوردهایی که تهش نشون میده به تو به اندازه یه کارگر افغانی در ایران اخترام میگذارن (حتی اگر در ظاهر نباشه)
    مسئله ازدواج هم که میدونید چقدر سخت میشه اونجا
    برای همین ترس از آینده و تنها بودن گریبانت میشه
    اگر بخوای بمونی و راحت زندگی کنی عملا مجبوری 180 درجه تغییر کنی، وگرنه باید به فکر ساعات تنها بودن خودت باشی....
    و هزاران مشکل دیگه


    این قضیه عملا زندگی من رو داره مختل میکنه. احساس میکنم خیلی مسئله بغرنجیه (چون تمام آیندم وابسته به تصمیم الانم هست) بمونم یه جور هزینه باید بدم، برم یه جور.


    حالا سوال من:
    من (و هم نسلان من) زیادی مرفه بزرگ شدیم که این مسائل واقعا برامون دردناکه، و هر تصمیمی بگیرم آخرش شاد نیستیم، چون هزینه هایی که باید بدیم زیادی برامون سنگینه و گاهی از پا در میایم.
    یا واقعا این مسائل بغرنج هستن و من نباید به خودم سخت بگیرم و از خیلی مسائل و سختی ها کوتاه بیام.

    نمیخوام بگید این یک مسئله شخصیه و خودم باید تصمیم بگیرم. حرفم اینه: نسل بزرگتر از ما، آیا ما نازپرورده هستیم و باید خودمون رو اصلاح کنیم، یا شرایط فعلا سخته و باید تحمل کنیم؟

    لطفا نسل دهه 60 به قبل به من جواب بدن. چون من خودم دهه 60 هستم، پس نیاز دارم کسانی که دیدگاه و روش و دوران بزرگ شدن متفاوتی دارن به من جواب بدم.
    دهه 60 ها که همه هم درد هستن

  2. 3 کاربر از پست مفید roze-zard تشکرکرده اند .

    roze-zard (جمعه 14 مهر 91)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: آیا مشکل من پرتوقع بودن است؟

    عزیزم این ها که گفتی هزینه ها بود. اما من فکر میکنم اون هدف اصلی از هر کدوم انتخاب ها هست که هزینه ها رو معنا می کنه. میشه بگی آیا می خواهی برای انتخابت بر اساس هزینه ها تصمیم بگیری یا بر اساس هدف هات؟

    نکنه تاپیکت سر کاریه و می خوای سن بچه ها رو در بیاری؟ شوخی کردم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    deljoo_deltang (جمعه 14 مهر 91)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 بهمن 91 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    225
    امتیاز
    1,705
    سطح
    24
    Points: 1,705, Level: 24
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    599

    تشکرشده 601 در 179 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا مشکل من پرتوقع بودن است؟

    این شرایطیه که میخوام بگم، من طی کردم تا امروز و البته با هرکدوم از هم دوره هام حرف میزنم بعضا حرفهایی مشابه خودم مشنوم

    من بابت درس خوندنم، داشتن خانواده ای آرام، داشتن حقوق طبیعیه یک انسان بسیار تلاش کردم
    (درس خوندن در خانواده من جابگاهی نداشت، خانواده ای پر از تشنج داشتم و خوب به عنوان یک دختر حتی نهی میشدم از خندین، چون خانوادم بسیار مذهبی بودن و دختر عملا هیچ تفریحی و جایگاهی نداشت)

    همه ی اینها از من بسیار انرژی گرفت به نحوی که الان خستم...بسیار خسته
    ولی طی این خستگی ها چیزی یاد گرفتم، اونم اینکه هدف زندگیم، داشتن یک زندگی متعادل باشه.

    نه فقط درس خوندن الان هدف من هست، و نه فقط داشتن یک خانواده و نه فقط داشتن پول...

    داشتن همگی در حال تعادل برای من مهمه. نمیخوام یه وجه زندگی بیش از حد بزرگ باشه و یک وجه دیگه بسیار کوچیک.
    از طرفی وجه بزرگی از انتخابها دست من نیست..
    وضعیت ایران بسیار نابسمان هست و هیچ کس نمیدونه چی میشه. نمیدونم آینده کاری اینجا خواهم داشت (در حال حاضر که ندارم)، اصلا اگر ازدواج کنم و ایران باشم، میتونم با توجه به شرایط ایران با "آرامش" زندگی کنم؟

    زندگی در اروپا رو هم تجربه کردم. آرامش هست، ترس از آینده کاری از بین میره، حقوق بالا هست و ...
    اما ترس از تنهایی
    ترس از اینکه دیگه تو جامعه ایران جایی نداشته باشی (نگاهی که به یک دختر مجردی که میره اروپا دارن)
    ترس از اینکه هر لحظه یکی از سفارت ها تو ایران بسته میشه، و شاید تو دیگه نتونی به راحتی خانوادت رو ببینی، یا اونا نتونن بیان بهت سر بزنن

    این ترسها اولا دست من نیستن (منظور شرایط اقتصادی و سیاسی و ازدواج خوب و ... دست من نیست، از من کاری بر نمیاد (به جز ازدواج که من 50% قضیه هستم))، ثانیا نقش بزرگی توی تصمیم گیری من دارن.


    کنار این موضوع خستگی ناشی از تلاشهای بی وقفه من تا همین پارسال بابت همه مسائل قید شده، به قدری خستم کرده که میترسم کم بیارم....


  6. 3 کاربر از پست مفید roze-zard تشکرکرده اند .

    roze-zard (جمعه 14 مهر 91)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array

    RE: آیا مشکل من پرتوقع بودن است؟

    سلام رز زرد عزیز

    فقط اومدم بگم جانا سخن از زبان ما می گویی


    نه فقط درس خوندن الان هدف من هست، و نه فقط داشتن یک خانواده و نه فقط داشتن پول...

    داشتن همگی در حال تعادل برای من مهمه. نمیخوام یه وجه زندگی بیش از حد بزرگ باشه و یک وجه دیگه بسیار کوچیک.



    وضعیت ایران بسیار نابسمان هست و هیچ کس نمیدونه چی میشه. نمیدونم آینده کاری اینجا خواهم داشت (در حال حاضر که ندارم)، اصلا اگر ازدواج کنم و ایران باشم، میتونم با توجه به شرایط ایران با "آرامش" زندگی کنم؟
    من که به اندازه سر سوزن دلم نمیخواد بچه ای که من مادرش خواهم شد تو این سیستم آموزشی اسف بار درس بخونه، دلم واسه همه ی بچه های این ممکلت می سوزه

    از طرفی هم اینجا وطنمه ، خاکمه ، واسم مقدسه چرا باید برم یه جای دیگه ؟؟

    ببخش که فقط باهات همدردی کردم
    ولی دیگه نمی دونم توقعمون رو باید تا چه حد پایین بیاریم.


  8. 4 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    صبا_2009 (جمعه 14 مهر 91)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: آیا مشکل من پرتوقع بودن است؟

    عزیزم زندگی متعادل یک هدفه. اما آیا میشه به اون رسید؟ شاید نشه اما تلاش برای رسیدن به این ارزو هم هدف مقدسیه. متوجه منظورم میشی؟ یعنی شاید ما به هیچ کدوم ارزوها و خواسته هامون به طور کامل هر جای دنیا که باشیم نرسیم اما اون تلاش رو که می تونیم انجام بدیم. پس به هدف تلاش برای رسیدن به امال و ارزوهامون هر جای دنیا که باشیم می رسیم.

    اما دیدت نسبت به دنیای اطرافت کمی یک طرفه است. راستش من 6 سالی است که بهترین جای دنیا (از نظر خیلی ها) زندگی می کنم. اما این چیزهایی که نوشتی را ندیدم. اگر بخواهی درس بخوانی کسی خوابگاهی در اختیارت نمی گذارد بلکه باید با هزینه بالا با چند نفر مشترک خانه ای کوچک بگیرید که البته کم از خوابگاههای ایران (من 7 سال در خوابگاههای ایران بوده ام) ندارد . ضمن اینکه در امدت نیز با خرج زندگیت وقتی دانشجو باشی سر به سر می شود.
    اما در مورد کار، در ایران خیلی راحتتر کار گیر میاید. ولی، مشکل اینجاست که وقتی میایی خارج از وطن حاضر می شوی هر کاری بکنی در حالیکه در ایران (چون وطن خودت است) فقط دنبال کار خاصی خواهی بود که علاقه، پول یا تخصصت در ان باشد.

    اما باز می گویم که ارزش هایت را مشخص کن و بر اساس ان ها تصمیم بگیر نه بر اساس هزینه ها چون هر جای دنیا که باشی باید هزینه بپردازی.

    جواب سوالت که گفتی ایا ما ناز پرورده هستیم یا نه؟ راستش باید قصه زندگیه دهه 50 ها را بشنوید تا بدانید که کم ناز پرورده نیستید. شوخی کردم. قضاوت در این مورد سخت است و بستگی دارد در زندگیت چقدر سختی دیده باشی. اما هزینه هایی که گفتی را همه ما کردیم و هرگر شکایت نکردیم. شاید چون باورمان به ارزوهایمان قویتر از شما بود . شاید نسل جدید باورهایش کمرنگتر باشد و برای همین هزینه ها برایش گرانتر تمام می شود. البته فقط شاید.


  10. 5 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (شنبه 15 مهر 91)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 بهمن 91 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    225
    امتیاز
    1,705
    سطح
    24
    Points: 1,705, Level: 24
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    599

    تشکرشده 601 در 179 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا مشکل من پرتوقع بودن است؟

    نمی دونم والا. من کمتر از یکسال اروپا بودم، با این که 2 تا مسافرت رفتم و کلی خرج کردم، 4000 یورو هم اضافه آوردم در نهایت.
    در مورد کار هم، کارهایی که شما میگی مد نظر من نیست. منظورم بعد از دکترا گرفتن هست. میدونم اونجا هم وضع کار خوب نیست، اما مدرکت رو حداقل خیلی از دنیا قبول دارند و دستت برای پیدا کردن کار بازه. درسته کار دائم شاید پیدا نکنی، اما موقتش هست.
    ولی اینجا همینم به سختی گیر میاد. مدرکت رو هم قبول ندارن. حتی خود دانشگاه هم دانشجو خودش رو استاد نمیکنه....
    چون وضع مالی خوب نیست، نمیتونی ورک شاپ و .... بری و از علم روز دنیا خود به خود عقب می افتی. سر استاد خیلی شلوغه و وقت نداره حتی بفهمه تو داری چی کار میکنی. لنگ دستگاه ها هستی. یه روز اینترنت نداری، یه روز برق میره و همه برنامه هات میپره، یه روز هم کامپیوتر ظرفیت اجرای برنامت رو نداره.
    میخوای درسنامه بقیه دانشگاهها رو گوش بدی، یا youtube میخواد که فیلتره، که سایت اونا میگن تو تحریمی...
    مقاله میخوای با کلی سرافکندگی باید میل بزنی نویسندش که ببخشید ما ایرانیم نمیتونیم پول واریز کنیم، میشه مقالتون رو بهمون بدید؟ یا دست بدامن یکی بشیم خارج از کشور که مقاله رو برامون بگیره و بفرسته.....


    همه اینا هیچی نیست... همه این سختی ها رو آدم تحمل میکنه حداقل اگر میتونست کمی به آینده امیدوار باشه. نه که روز به روز بدتر شه....


    نمیدوم. شاید ما یاد گرفتیم زیادی غر بزنیم. شاید ... واقعا نمیدونم

    اگر بمونم با این وضعیت که روز به روز بدتر میکنن افسرده میشم و اگر برم اون ترسها و نگرانی ها و تنهایی ها از پا درم میاره....
    واقعا دنیا همیشه همین جوری بوده و من نوعی ضعیفم؟ یا الان بد شده و ما باید آسونش بگیریم؟

    تازه اینا فقط قسمت درس قضیه بود.
    قضیه احترام به شخصیت انسانها، حقوق انسانها و ... یه بعد دیگه هست که اونم برا خودش مثنوی هفتاد منه.

    رفاه کل زندگی هم یه قسمت دیگه هست.

    قسمت فرهنگ و نحوه بزرگ شدن نسل بعد هم یکی دیگه از نگرانی ها هست.... که البته فعلا بین نگرانی های دیگه گم شده.

    و هزاران بخش دیگه که همگیتون خبر دارید....


    امیدوارم بتونم از بین حرفهاتون بفهمم کدوم نگرانی ها رو باید ببینم و تحمل کنم، کدوم رو حل کنم و کدوم بی جا هستن

  12. 3 کاربر از پست مفید roze-zard تشکرکرده اند .

    roze-zard (جمعه 14 مهر 91)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 آبان 94 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1387-8-27
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    7,770
    سطح
    59
    Points: 7,770, Level: 59
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    527

    تشکرشده 528 در 161 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: آیا مشکل من پرتوقع بودن است؟

    سلام دوست عزیز

    خیلی از حرفات برام آشنا است و میفهمم... اگر چه فکر میکنم من نه دهه ۵۰ هستم نه ۶۰ یعنی با هر دو تا ی جورایی فرق دارم

    روزی که تصمیم گرفتم بیام خارج ی استاد خیلی پخته ای داشتم بهم گفت "ببین مشکل همه جای دنیا هست نوع مشکلات هست که تفاوت میکنه" و امروز بعد از ۵ سال زندگی تو این کشور با تمام وجود میتونم بگم این حرف درست. میخام بگم اینجا نه مدینه فاضله هست نه سرزمین کفر و شیطان... مث همه جای دیگه دنیا ی سری مزیت داره ی سری معایب

    از توی حرفات بنظر میرسه خودت خوب میدونی مزایا و معایب هر تصمیمت چیه فقط نیاز داری ببینی کدوم نوع مشکلات را ترجیح میدی

    نکته دیگه اینه که خیلی از مشکلات ما آدم ها ریشه در ذهنیت خودمون و نوع نگاهمون به زندگی داره. تو شرایط کاملا مساوی ممکنه ی نفر لذت ببره ی نفر نه...

    من شرایطی که شما از ایران و مشکلاتش گفتی را درک میکنم اما فکر میکنم ارزش ما به کنش ها نیست بلکه به واکنش ها است.... بزار ی مثال بزنم... اگه به شما بگند الان ی معصوم (مثل انبیا یا ائمه) خاستگار شما هستند آیا اگر ازدواج کنی خوشبخت میشی یا نه؟ اکثرا میگند بله دیگه بهتر از ی معصوم چی میتونه باشه،،، نقطه مقابل اگه بگند شما همسر کسی بشو که میگه من خدام چی؟ میگی احتمالا ون فرد بدبخت شده نه ؟
    اما قران میگه اینجور نیست(سوره تحریم)
    ضَرَ‌بَ اللَّـهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُ‌وا امْرَ‌أَتَ نُوحٍ وَامْرَ‌أَتَ لُوطٍ ۖ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّـهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ‌ مَعَ الدَّاخِلِينَ ﴿١٠﴾ وَضَرَ‌بَ اللَّـهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَ‌أَتَ فِرْ‌عَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَ‌بِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْ‌عَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿١١﴾

    چون اگر چه کنش ها برا این دو نفر در بهترین و بدترین شکل بود اما واکنش هاشون سرنوشت شون را تغیر داد

    بنابرین من فکر میکنم آدم هایی موفق و شاد میشند که از شرایط موجود بهترین بهره برداری را بکنند

    در مورد اینکه ما زیاد غر میزنیم یا نه ...
    اگه این غر زدن به مفهوم فراموش کردن داشته های امروزیمون باشه خیلی بده ... اگه غر زدن ما را از شکر گزاری نسبت به داشته همون دور کنه یعنی خیلی داریم دور میشیم
    اما اگه در جهت تلاش برای بهبود شرایط هست ون خوبه یعنی بدون نگرش منفی بدون ناسپاسی در جهت بهتر شدن تلاش کنیم

    خلاصه این که خیلی از نگرانی هاتون به جاست اما اول اینکه خیلیش از کنترل ما خارج هست دوم اینکه با واکنش مناسب میشه تاثیر شرایط محیطی را به حداقل رسوند و سوم با شکر گزاری از داشته های موجود از زندگی بیشتر لذت برد.

    نمیدونم چقدر تونستم بهتون کمک کنم اما انگار خودم هم نیاز داشتم ی بار دیگه این حرف ها را برا خودم بگم

  14. 7 کاربر از پست مفید سید1387 تشکرکرده اند .

    سید1387 (جمعه 14 مهر 91)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 شهریور 99 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1387-12-29
    نوشته ها
    359
    امتیاز
    14,355
    سطح
    77
    Points: 14,355, Level: 77
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    655

    تشکرشده 679 در 210 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: آیا مشکل من پرتوقع بودن است؟

    دلم می خواد با یه مثال به این موضوع جواب بدم:
    فرض کنید توی یه اتوبان در حال رانندگی هستید و همزمان جاده های کنار این اتوبان رو با شرایط متفاوت می بینید. یکی کیفیت آسفالت محشری داره و کنارش هم پر از رستوران بین راهی و پمپ بنزین و ... یکی بدون محدودیت سرعت، یکی هم با ایستگاههای بازرسی متعدد، چند تا راه خاکی و ...
    شاید بشه با یه تغییر مسیر ساده (نه چندان ساده البته!!) به جاده دلخواه رفت اما آیا این پایان مساله است؟ به نظر من چیزی که اینجا نباید فراموش بشه، مهمترین جزء سفر یا همون "مقصد" هست.
    اگه هدف خاصی از سفر نداریم و صرفا برای لذت بردن از جاده و مناظر داریم حرکت می کنیم، شاید این تغییر مسیرها زیاد مهم نباشند، اما اگه واقعا می خواهیم به یه مقصد مشخص برسیم دیگه نوع مسیر برامون مهم نیست. البته تا جاییکه ممکنه از جاده ای با امکانات خوب استفاده می کنیم اما هر وقت لازم شد از جاده خاکی هم میریم، ایستهای بازرسی رو هم تحمل می کنیم!


  16. 5 کاربر از پست مفید mostafun تشکرکرده اند .

    mostafun (شنبه 15 مهر 91)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 31 فروردین 92 [ 19:02]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    158
    امتیاز
    898
    سطح
    15
    Points: 898, Level: 15
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 567 در 144 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا مشکل من پرتوقع بودن است؟

    سلام خانم roze-zard
    این صحبتها,صحبت شما تنها نیست...مساله ماندن یا رفتن!
    من تاپیکی باز کردم که متاسفانه قفل شد امیدوارم این اتفاق برای شما نیفته.مساله من هم تقریبا مساله شماست
    با توجه به صحبتهایی که کردی و تجربه هایی که از خودم و کسانی که خارج از کشور رفتن میشه نتیجه گیری کرد آنهایی که زندگی خارج از کشور رو چشیده اند وقتی بر میگردند نقایص اینجا براشون پررنگ تر میشه و خیلی ها سختشون میشه که تو کشور خودشون بمونند.یا شاید ناخودآگاه مقایسه ذهنی میکنند.من حدس میزنم غر زدنها بی ارتباط با این چیزها نباشه.

    من به این نتیجه رسیدم که باید اول خودمون رو بشناسیم ببینیم با توجه به خواستمون،روحیاتمون،هدفمون ،جهان بینیمون،اینجا بمونیم بهتره یا بریم!

    اگر به این نتیجه رسیدیم که موندنمون بهتره بااااااااایددددد کم و کسریهای اینجا رو بپذیریم.اگر هم در خودمون دیدیم که رفتن به صلاحمونه که مجبوریم کمبودها و ضعفهای اونجا رو هم بپذیریم.

    کلی گفتم اما امیدوارم مفید بوده باشه.

  18. 5 کاربر از پست مفید Amiran تشکرکرده اند .

    Amiran (جمعه 14 مهر 91)

  19. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 بهمن 91 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    225
    امتیاز
    1,705
    سطح
    24
    Points: 1,705, Level: 24
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    599

    تشکرشده 601 در 179 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا مشکل من پرتوقع بودن است؟

    ممنونم از تک تک شما دوستان عزیز.
    تک تک صحبتهاتون برام مفیده. یک دفتر برداشتم با دو ستون، دارم موندن و رفتن رو بهش نمره میدم. برای همین تک تک نظراتتون برام مفیده و تاثیرگذار.

    راستش چیزی که بسیار ذهنم رو درگیر کرده، و از دست من هم خارجه، دغدغه ازدواج هست.
    دوستانی مثل آقا حامد، آقا سید و خانم الهه و ... تاپیک باز کردن و نوشتن در اونجا ازدواج سخته...
    تجربه خودم هم میگه سخته. البته من اروپا رو تجربه کردم در یک شهر کوچک.

    اگر ترس از ازدواج من به نحوی برطرف میشد، خیلی راحت میتونستم تصمیم بگیرم برای موندن یا رفتن.... اما الان همش میترسم کاری کنم که پشیمون شم.
    برم، تنها بمونم...
    نرم، و اگر تنها بمونم افسوس میخورم حداقل کاش رفته بودم!

    فعلا باید یه بررسی مجدد بکنم و بعد اگر سوالی بود بیام بپرسم

    باز هم از همگی ممنونم

  20. 3 کاربر از پست مفید roze-zard تشکرکرده اند .

    roze-zard (شنبه 15 مهر 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. به نظرتون شک به همسرم در این شرایط درست است؟
    توسط donya. در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 02 اردیبهشت 94, 20:07
  4. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.