من 30 سالمه 5/6 ساله ازدواج کرده ام در این مدت روز های شیرین و تلخ زیادی داشتم ولی همسرم خیلی دهن بین و ضمنا مادرش بسیار در زندگی ما مداخله داره کوچکتری مشکلی برای یکی از اقوامش پیش می یاد منو تحت هر شرایطی باشم رها می کنه بعضی وقت ها می گم اگر من تو کما باشم برادرش پنچر کنه ول می کنه و میره وقتی من خوشحالم و همه چی مرتبه اون هم عین پروانه دوره من می چرخه ولی وقتی گرفتاری پیش می یاد مثل فوت برادرم که سال گذشته پیش اومد و یا بیماری سخت پدرم نسبت به من بی تفاوته الان فکر می کنم اصلا هدف از این زندگی چیه وقتی من از نظر مالی و معنوی هیچ احتیاجی به اون ندارم چرا باید هم چین کسی رو در کنار خودم تحمل کنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)