به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 مهر 91 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1391-6-25
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بلاتكليفم .. سردر گم شدم ........چيكار كنم به من اعتماد كنه ؟؟؟؟؟؟؟؟

    سلام
    خواستگاري دارم (البته همكارم هستن) كه حدود 5 سال واقعا منو دوست داره . هميشه

    كه بهم ميگفت من بهش ميگفتم هم علاقه خاصي ندارم هم شما شرايط مالي نداريد و

    واقعا هم نداشت تا اينكه رفتارش ، ادب و متانتش و تحصيلات و چشم پاكيش و خيلي

    خصوصيات خوبي كه ازش ديدم توي اين مدت ، باعث شد منم كم كم علاقه مند بشم بعد

    از 5 سال بهش گفتم اونم با خانواده اش اومدند خواستگاري .خانواده ها هم راضي

    هستند خودمون يك اختلاف نظراتي داشتيم ولي باز خدا رو شكر مشاوره رفتيم و بهتر شد

    الان كه دارم اين مطلب رو مي نويسم خيلي دلم گرفته چون ميگه نميدونم چرا ترس از

    شروع زندگي دارم ميگه تو توقعاتي كه از زندگي داشتي ميترسم نتونم برات بزارم ميگم يك

    زماني من ميگفتم شرايط مالي برام مهمه ولي الان دوستت دارم و پا به پاي هم كار ميكنيم

    ولي بازم ميگه به من فرصت بده ميگم آخه ما 5 سال چيز كمي نيست . با اين حال بهش گفتم پس يه زماني رو مشخص كنيم ميگه ممكنه 5 ماه

    طول بكشه ميگم ميخواي شرايطت بهتر بشه ميگه آره ميگم خب با هم درسش ميكنيم . يه

    مطلب ديگه كه هست ايشون حدود 8 سال پيش يه عقد داشته كه روي همين توقعات اون

    خانم طلاقش داده ميگه اونم بهم اولش ميگفت با هم زندگي رو مي سازيم ولي بعد

    نتونست بهش ميگم با اون خانم يك ماه آشنا شده بودي بعد عقد كردي ولي من و تو 5

    سال هست همديگرو ميشناسيم . خلاصه خيلي خسته شدم خيلي باهاش حرف ميزنم با

    اينكه از محبتش يك ذره هم كم نشده و منم خيلي دوسش دارم ولي نميدونم چطوري

    ميتونم اعتمادشو جلب كنم هر چي بهش ميگم من خودم آدم مستقلي هستم 10 سال

    هست روي پاي خودم كار كردم درس خوندم ميگه قبول دارم ولي به من زمان بده . حالا

    سوالم اينه
    1 ـ زمان بهش بدم ؟ تا كي ؟ براش زماني رو مشخص كنم ؟

    2ـ توي اين مدت كه ميخواد فكر كنه نميدونم ميخواد چيكار كنه با هم در تماس باشيم ؟ يا خير ؟ و سوال آخرم كه خيلي نگرانم كرده اينه كه
    3ـ ميگه فرصت هاتو از دست نده اگه خواستگاري برات اومد بهش فكر كن يعني چي ؟؟؟؟؟؟؟



  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1391-6-03
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    639
    سطح
    12
    Points: 639, Level: 12
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 27 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بلاتكليفم .. سردر گم شدم ........چيكار كنم به من اعتماد كنه ؟؟؟؟؟؟؟؟

    من متوجه نميشم خوب يعني جي اينهمه وقت صبر كرده حالا كه اومده خواستكاري ميكه برو به خواستكار ديكه فكر كن

  3. کاربر روبرو از پست مفید niaz64 تشکرکرده است .

    niaz64 (یکشنبه 09 مهر 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 مهر 91 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1391-6-25
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بلاتكليفم .. سردر گم شدم ........چيكار كنم به من اعتماد كنه ؟؟؟؟؟؟؟؟

    خودم هم نميفهمم ميگه چون خيلي دوستت دارم نميخوام تا مدتي كه من استرسم كم بشه تو موقعيتاتو از دست بدي . خودم هم نميفهمم

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    141
    Array

    RE: بلاتكليفم .. سردر گم شدم ........چيكار كنم به من اعتماد كنه ؟؟؟؟؟؟؟؟

    دوست عزیزم،البته من نمیدونم این خواستگار شما چه جور شخصیتی دارند

    ولی
    طی تجربیاتی که در این سالها بدست اوردم
    اگر یه آقایی، یه خانومی رو واقعا بخواد
    به هییییییچ وجه حاظر نیست اون خانوم حتی درباره شخص دیگری فکر کنه چه برسه به اینکه با یکی دیگه ازدواج کنه

    البته بعضی از خانومها واسه لوس کردن خودشون ممکنه به پسر مورد علاقشون این حرف رو بزنن (البته فقط در حد حرف)
    که مثلا به پسره برگردن بگن:
    عزیزم ،من نمیخوام مزاحم زندگیت باشم یا اینکه تورو تحت فشار بذارم یا چمیدونم هرچی،و میتونی به دخترای دیگه هم فکر کنی و یا بری خواستگاریشون و یا....

    ولی همین دخترا هم وقتی واقعا پسره بخواد این حرف رو عملی کنه،جیگر پسررو در میارن

    ولی درمورد آقایون اصلا همچین چیزی نیست
    یعنی پسری که دختری رو بخواد اصلاااااا حاظر نمیشه اونو از دست بده و یا کس دیگه ای بیاد خواستگاریش

  6. کاربر روبرو از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده است .

    نادیا-7777 (یکشنبه 09 مهر 91)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 مهر 91 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1391-6-25
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: بلاتكليفم .. سردر گم شدم ........چيكار كنم به من اعتماد كنه ؟؟؟؟؟؟؟؟

    خيلي دلم گرفته يكي بياد با من درد دل كنه
    خيلي حالم بد . تو رو خدا كسي نيست بياد به من بگه چرا اينطوري شد
    چند روز پيش با هم توي ماشين نشسته بوديم تا منو برسونه دانشگاه بعد يه پياده شدم ادكلن زدم گفت براي استادت ميزني به من برخورد گفتم چرا اينطوري ميگي . خلاصه فرداش با هم جدي حرف زديم و بهش گفتم شما كه 5 ساله منو ميخواستي از من چي ديدي كه خوشت اومد و ملاكت چي بود ؟ خلاصه چيزايي رو گفت كه من نداشتم . بهش گفتم پس چرا اومدي تا اين جلو ميگه دوست داشتم .
    ديشب ديگه از هم خدافظي كرديم . نميدونم من اشتباه كردم نميدونم ........
    ولي من اولش كه علاقه اي نداشتم با رفتارش و حرفاش منو دلبسته كرد .االان هم 2 تامون متوجه شديم نميتونيم ولي نميدونم چرا با اينكه به هر كي ميگم ميگه اون اشكال داره ولي خودم آروم نميشم ............. خيلي قاطي نوشتم . شما سوال كنيد تا ببينم دردم چيه . اشكال از من هستش . درست ميشه . ميتونم يا نه؟ ممنون


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بلاتكليفي بعد از 4 سال دوستي
    توسط bano در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 مرداد 92, 18:20
  2. شوهرم اصلا بچه نميخواد تكليف من چيه؟
    توسط khoshkhabar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 13 اسفند 90, 11:44
  3. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 شهریور 88, 06:47
  4. علّت اختلاف سنّ تكليف دختران و پسران
    توسط keyvan در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 29 دی 87, 15:15
  5. تكنيك خانواده هاي خوشبخت (بدون شرح)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 مرداد 87, 16:17

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.