سلام
من تازه با اینجا آشنا شدم.اصلا نمیدونم جای درستی سوالم رو مطرح کردم یا نه...
25 سالمه و دانشجوی کارشناسی ارشد هستم.به یکی از همکلاسی هام علاقه دارم و اون هم تا حدودی از علاقه من باخبر هست و این حس به نوعی دوطرفه هس.
مشکلی که دارم اینه که شرایط ازدواج رو ندارم.نه شغل.نه سربازی.نه درآمد.نه پس انداز..خدارو شکر سایه پدر مادر بالای سرم هست و کمکم خواهند کرد ولی خودم چی!!؟..البته هدفم ادامه تحصیل هست و آیندم رو روشن میبینم ولی الان چیکار کنم!!!؟
به خدا درمونده شدم وگرنه الان اینجا این حرف ها رو نمیزدم...خیلی سخته که ببینی عشقت جلوی چشمات هست ولی هیچ اقدامی نمیتونی بکنی...
به خدا دلم گرفته نمیدونم باید چیکار کنم..همین الان هم چشمام پر اشک شده..هر روز این وضعیت گرونی و تورم و بیکاری قلبم رو آزرده میکنه ..هر روز با دیدن این وضعیت جامعه حالم بد میشه,دلم میشکنه...
پس خدا کی به داد ما میرسه!؟ وقتی هر لحظه امکان داره برای اون دختر خواستگار بیاد و ناچارا ازدواج کنه و ...
آخه تکلیف ما جوونای که پاک و سالم زندگی کردیم و الان میخوایم در یک چارچوب سالم ازدواج کنیم و همدمی داشته یاشیم چی میشه!؟
تورو جان فاطمه زهرا بگید باید چیکار کنم....دیگه دارم کم میارم....
علاقه مندی ها (Bookmarks)