سلام من مژگان31ساله فوق ليسانس فيزيك و كارمند رسمي يه اداره دولتي هستم
حدود 5 سالي هست كه همكارم ( رضا ) منو خيلي دوست داره البته 3 سال همكار بوديم ولي 2 سالي هست استخدام رسمي يه اداره ديگه شد و از اداره مون رفت ولي همچنان با هم در تماس بوديم و اين دوست داشتن هميشه يك طرفه بود و من هميشه بهشون ميگفتم كه من به عنوان همسر دوستون ندارم و هيچ حسي ندارم. اونم قبول ميكرد و ميگفت اشكالي نداره . بهش هم گفته بودم كه من يك نفر ديگه رو دوست دارم ولي باز هم ميگفت مثل يه دوست برات هستم و هميشه به حرفام گوش ميداد منم همه حرفامو براش ميگفتم مخصوصا از اونيكه دوسش داشتم . ....خلاصه قبول كرده بود يه جورايي سنگ صبور من باشه و منم خيلي بهش اعتماد داشتم و دارم . تا اينكه كم كم احساس كردم اونيكه من دوسش دارم يه جورايي منو دور ميزنه و اون روزا خيلي داغون بودم ولي باز هم رضا همراه من بود و تصميم گرفتم به رضا جدي فكر كنم و به خودم گفتم چند سالي هست ميشناسمش و از همه مهم تر خيلي باهام صادق بوده با اينكه خيلي اذيتش كردم ولي منو همه جوره دوست داره هم تحصيلات هم خانواده هم ادب و متانتش و از همه مهم تر چشم پاكيش رو نبايد ناديده بگيرم . خلاصه بهش گفتم اونم قبول كرد و گفتيم يه مدتي با هم صحبت كنيم توي اين مدت احساس كردم يه جورايي هم خيلي عاشق منه و يه جورايي بهم اعتماد نداره و اين منو اذيت ميكرد به خودم گفتم بهش ثابت ميكنم كه منم دوسش دارم چون واقعا داشتم بهش حس پيدا كرده بودم و داشتم علاقه مند ميشدم ولي متاسفانه اون روز به روز به من بدبين تر . الان خانواده اش اومدن خواستگاري دو خانواده كاملا راضي هستن ولي مشكلاتي داريم مثل پشت خطي بودم با كي صحبت ميكردي؟ چرا وقتي ميام پشت خطي قطع نميكني ؟ توي تاكسي كي پيشت نشسته ؟ كجايي؟ خونه فلاني هستي پسر مجرد داره ؟ شماره موبايلتو عوض كن . دوست ندارم مچ دستت پيدا باشه آستين مانتوت كوتاهه . . بوي ادكلنت رو نبايد كسي متوجه بشه . ...... الان 3 ماهه كه نتونستم اعتمادشو جلب كنم من ميدونم گذشته منو كه ميدونه تاثير گذاشته ولي همون موقع كه بهش گفتم ميخوام جدي بهت فكر كنم بهش گفتم كه يك شبه تصميم نگرفتم يه مدتي هست كه دارم بهت فكر ميكنم و الان دوستت دارم و واقعا هم خيلي از چيزايي رو كه ميخواست من رعايت ميكردم . مطلب ديگه اي هم كه هست من خودم شخصا دختري هستم كه خط قرمز بين زن و مرد نميذارم و حدود ده سالي هست كه دور از خانواده دارم زندگي ميكنم و كار ميكنم و درس ميخونم و از نظر مالي به خانوادم كمك ميكنم به اين خاطر خيلي آدم مستقلي هستم تا يه حدودي اجازه ميدم كه همسرم در يكسري مسايل شريكم باشه ولي اينكه رمز ايميلمو بخواد خيلي بهم فشار مياد باور كنيد چيزي تو ايميلم نيست ولي ازينكه كسي به آدم شك كنه و يا بخواد زنجيرت كنه نميتونم تحمل كنه . البته قبل از اينكه من با رضا صميمي بشم و بخوام مسايلمو براش بگم طرز تفكرش اينطوري بود ولي الان شدت هم پيدا كرده .
سوالم اينه آيا شخص مناسبي براي من هست؟ اون ميگه بريم مشاوره اگر مشكل دارم باشه ديدگاهم عوض ميكنم ولي من ميدونم شخصيتش شكل گرفته حتي اگر هم بپذيره باز هم حرص ميخوره و اذيت ميشه و با سكوتش منو هم اذيت ميكنه . ممنون ميشم اگر منو راهنمايي كنيد
علاقه مندی ها (Bookmarks)