به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 شهریور 92 [ 17:28]
    تاریخ عضویت
    1391-6-31
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    716
    سطح
    14
    Points: 716, Level: 14
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    اختلاف و دخالت مادر خواستگار

    سلام من خواستگاری دارم که شرایط خیلی مناسبی داره اولین بار خودش منو دید و ازم خوشش اومد. من با اینکه قصد ازدواج نداشتم اما وقتی یک جلسه با هم بیرون رفتیم خیلی ازش خوشم اومد یه جورایی فک میکردم همه شرایط ایده ال من رو داره.
    جلسه بعدی که رسما اومدن خونمون برای اشنایی بیشتر بو البته ما خانواده هامون کاملا همو میشناسن و تقریبا فامیل هستیم بنابراین اونها اومدن تا من رو ببینن. این جلسه هم تقریبا خوب بود چون خانواده من هم راضی بودن البته میگم تقریبا واسه اینه که ما یه کم ناراحت شدیم که چرا جلسه اول دست خالی اومدن. چون من خواستگارای خیلی زیادی داشتم اما همه لاقل فقط شیرینی یا یه شکلات میاوردن که دست خالی نباشه . خلاصه این موضو رو هم خیلی جدی نگرفتیم گفتیم شاید چون شخص مهمیه و تقریبا اینجا همه میشناسنش نخواستن خیلی رسمی بشه فعلا.
    خلاصه ماهم خوب مثل همیشه تحقیق کردیم و متوجه شدیم که ایشون یه بار یه جای دیگه رفتن خواستگاری و قسمت نشده طوری جدی بوده قضیه که همه فک می کردن نامزد کردن اما من خیلی سخت نگرفتم چون خودش قبلا گقته بود من باید خودم یکی رو بپسندم نه اینکه واسم برن خواستگاری و مثل اینکه خودش نمی خواسته . در هر حال این موضوع هم خیلی از نظر من مهم نبود تا اینکه مادرش زنگ زد و یه مادر من گفت که چرا رفتین تحقیق کردین چون ما که همدیگرو میشناسیم و پسر من هم هر جا بره خواستگاری دختر بهش میدن و ما جایی نمیریم که جواب رد بدن.
    خلاصه ما مخصوصا برادرم خیلی ناراحت شد و گفت اصلا این وصلت نباید صورت بگیره منهم خیلی ناراحتم نمیدونم چه کار کنم اون تنها کسی بود که ازش خوشم اومده بود
    از طرفی وقتی جدی فک میکنم میبینم مادرش مسبب همه اینهاست چون از علاقه اون مطمئنم و فک میکنم بار قبلی رو هم مادرش دخالت کرده و نشده . میدونن یه جورایی فک میکنم نمی خوان خودشون کوچیک بشن و انگار من باید چشم بسته جواب مثبت میدادم و حالا هم مادرش داره لج میکنه . ضمنا یه چیزی هم هست اینکه توی اولین قرارمون شماره من رو گرفت تا با هم بیشتر اشنا شیم اما از اون موقع حتی یه اس هم نداده و فک میکنم این رو هم مادرش یادش داده حالا نمیدونم چی کار کنم به نظر شما خودم بهش اس بدم که با هم صحبت کنیم یا نه اصلا بهتره خودم رو کوچیک نکنم . بخدا دارم دیوونه میشم میشه راهنماییم کنین
    ممنون.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-08
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    3,339
    سطح
    35
    Points: 3,339, Level: 35
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,374

    تشکرشده 1,334 در 350 پست

    Rep Power
    53
    Array

    RE: اختلاف و دخالت مادر خواستگار

    سلام دوست عزیز

    به همدردی خوش اومدی

    ببین به نظر من 2 طرف حق دارن که تحقیق کنن و بدونن که میخوان با چه کسی ازدواج کنن

    این رفتار مامانشون به نظر من درست نبوده...

    خیلی مثل این که به خودشون مطمئن هستن که اون حرف رو به مامانتون زدن....

    من نظر شخصیم رو میگم....

    به نظر من شما با ایشان به هیچ عنوان تماسی نداشته باشید...

    زمان بگذارید ببینید چی میشه...

    گذر زمان خیلی چیزها رو حل میکنه....

    این آقا شاید خیلی وابستگی داره به خانوادش که هیچ خبری نشده ازش و با این که شمارتون رو داره حتی یه اس ام اس هم ندادن...

    به هر حال همه ی اینا حدسه....

    اما شما خودت رو درگیر نکن....بذاره هر صحبت و پیامی میخواد باشه از طرف ایشون وخانوادش باشه.....

    این قدر هم نگو فقط ایشون بوده که شرایط ایده آل من رو داشت و .....اگه قسمت هم باشید به هم میرسید...

    بعدش هم این قدر فرصت هست.....پس واسه خودت ارزش قائل باش و صبر کن ببین چی میشه...

    اگه هم که خبری نشد خیلی هم خوشحال باش ...چون کارشون و صحبتشون خیلی به نظر من غیر منطقی بوده که از شما خواستن چشم بسته جواب مثبت بدید....

  3. 7 کاربر از پست مفید شوکا تشکرکرده اند .

    شوکا (جمعه 31 شهریور 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 شهریور 92 [ 17:28]
    تاریخ عضویت
    1391-6-31
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    716
    سطح
    14
    Points: 716, Level: 14
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف و دخالت مادر خواستگار

    خیلی ممنون از راهنماییتون من هم فک میکنم همین طور باشه و همه هم بهم میگن کار خداست که گذاشت همین الان چشمت باز بشه
    ولی راستش از یه طرف هم همش فک میکنم مادرش وقتی زنگ زده و این طوری صحبت کرده شاید خودش نفهمیده چون اولش که مادرش منو دید خیلی ازم خوشش اومد. میدونین من قک میکنم نمیخواد پیش پسرش خودشو بد کنه و این مساله رو پیش اون مطرح کنه چون یه ادم تحصیل کرده که به این حرفای خاله زنکی کاری نداره من فک میکنم اون خودش هیچی نمیدونه و مادرش بعدا میخواد یه جور دیگه ای این مساله رو ماس مالی کنه و انگار منو بد کنه
    واسه همین گفتم اس بدم که اگر نمیدونه مطلعش کنم
    نمیدونم شایدم الکی دارم خودمو گول میزنم

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: اختلاف و دخالت مادر خواستگار

    سلام خانومی

    ضمن تایید صحبتهای شوکا

    این مسئلله ای بین اون اقا و خانوادش.مطمئن باش اون اقا مادرش رو خیلی خیلی بهتر از شما میشناسه و از رفتارها و نیتهای مادرش خبر داره.

    به هیچ عنوان به این اقا نه اس و نه زنگ و هیچ ارتباط دیگه ای برقرار نکنید.چرا که دود این کار در اینده قطعا به چشمتون خواهد رفت.

    ار سامشون هم پیداست.خواستگار !
    پس اونا باید بیان جلو و اقدامات لازم رو انجام بدن.اصلا نیازی نیست که شما قدمی بردارید.
    موفق باشید

  6. 7 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 01 مهر 91)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: اختلاف و دخالت مادر خواستگار

    سلام
    من هم تاکید می کنم که اصلا نه زنگی بزنید و نه اس ام اسی ..
    اجازه بدید خودشون پا پیش بزارند به هر حال شما خارج از عرف عمل نکردید و حق داشتید که تحقیق بکنید ..
    اگر این پسر نسبت به مادرشان منفعل عمل می کنند پس بدانید در ادامه هم زندگی مستقلی پیدا نمی کنند و مشکلات زیادی پیدا می کند .

    پس اجازه بده خودش تصمیم بگیره و با علاقه و منطق پیش قدم بشه و در مقابل خانواده اش قاطعانه رفتار کنه چه بسا که اینگونه هم بعدها راحتتر می تواند زندگیش را خودش اداره کند در غیر اینصورت خوشحال باشید که این زندگی قسمت شما نشده ...

  8. 3 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    چشمک (شنبه 01 مهر 91)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 شهریور 92 [ 17:28]
    تاریخ عضویت
    1391-6-31
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    716
    سطح
    14
    Points: 716, Level: 14
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف و دخالت مادر خواستگار

    سلام
    من بعد یه ماه اومدم اینجا تا بگم چه اشتباهی کردم بگم تا تجربه بشه واسه همه
    از شما ممنون هستم که راهنماییم کردین با اینکه به حرف شما گوش نکردم .
    اما الان خیلی پشیمونم
    بعد از اتفاقی که برام افتاد وقتی از طرف واسطه ها و اقوام شنیدم که خواستگارم گفته بوده واقعا منو میخواد من هم از روی جهالت تمام ، به حرف هیچ کس گوش ندادم و با هم رابطه داشتیم تا همین یه هفته پیش به امید اینکه بلکه بخواد کاری کنه که خانواده شو راضی کنه و من هم خوانوادمو تا سوتفاهما حل بشه اما در کمال ناباوری برای بار دوم که همدیگه رو دیدیم بهم گفت هیچ کاری نمیتونه بکنه
    تو این مدت فقط منو بازی داد و انگار براش چیز سرگرم کننده ای بود اصلا انگار اون ادم متشخصی نبود که بار اول دیدم فقط دوستی میخواست
    البته خدا رو شکر میکنم که زودتر ازش خواستم که اگه خبری نیست بگه تا تمومش کنم با این حال که بازم میخواست رابطه داشته باشه اما من دیگه اصلا جوابشو ندادم تازه فهمیدم که چه اشتباهی کردم
    همینو میخواستم بگم که دخترا نباید بذارن بازیچه بشن . باید همیشه به حرف بزرگترا گوش داد

  10. کاربر روبرو از پست مفید zzss تشکرکرده است .

    zzss (دوشنبه 08 آبان 91)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array

    RE: اختلاف و دخالت مادر خواستگار

    zzss عزیز
    خیلیا هستند که بهشون توصیه های اکید داده میشه که چه کاری به ضررشون هست
    ولی
    بازم کار خودشونو میکنن (نمونش خود بنده)

    این برات درس بزرگی میشه و همچنین تجربه سازنده

    یه سوال هم ازت دارم
    آیا باهاش ارتباط جسمی و فیزیکی هم داشتی؟

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 02 شهریور 92 [ 17:28]
    تاریخ عضویت
    1391-6-31
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    716
    سطح
    14
    Points: 716, Level: 14
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: اختلاف و دخالت مادر خواستگار

    سلام نه عزیزم اصلا . منظورم از رابطه فقط تلفنی بود تو این مدت خیلی میخواست همو ببینیم اما من قبول نمی کردم چون خانوادم اطلاعی نداشتن عذاب وجدان داشتم تا اینکه یک بار با اصرار زیاد مجبور شدم تا ببینمش که ای کاش این کارو هم نمیکردم من ادم مقیدی هستم اما الان که فک میکنم اون اصلا این طور نبود فک کنم همین رو ازم میخواسته که تا الانم منو بازی داده اما وقتی دید از من بخاری در نمیاد خودش اعتراف کرد که تمومش کنیم و من بیشتر از این اعصابم خورده که چرا از همچین کسی خوشم میومده و الانم هنوز نتونستم فراموشش کنم..


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.