جدا از الطافی که پدرم همیشه بهم داشته و مانع پیشرفتم شده باید اعتراف کنم بخش عمده ای از ناکامیهام به واسطه ی کمبود اعتماد به نفس و خجالتی بودنم بوده .
همه چیز رو کنار میذارم چون تصمیم جدی گرفتم که عوض بشم .
چد روزی هست که با دختری آشنا شدم (البته نه از نوع دوستی و... ) .
اکثر معیارهایی که برای ازدواج در نظر داشتم رو داره با درصد بالا ...
از طرفی مطمئنم هم خانواده ی من و هم خانواده ی اون راضی میشن . (ولی خودش رو نمیدونم )
مشکلی که این وسط هست خودمم .هرطور با خودم فکر میکنم راهی پیدا نمیکنم .
برام از کندن کوه هم سخت تره . چطور بهشون بگم؟
لطفا راهکار عملی بدید .
علاقه مندی ها (Bookmarks)