سلام
من حدودا یک سال هست که ازدواج کردم و خارج از ایران زندگی می کنم.
مشکل من در رابطه با همسرم هست . متاسفانه زیاد دوستش ندارم.
قبل از ازدواج با پسری دوست بودم که خیلی دوستش داشتم ولی با وجودیکه از من خواستگاری کرده بود پشیمون شد و رفت بعد از اون به خاطر شرایط وخییم و بحرانی در خانواده و به خاطر اجبارهای اونا و اینکه سنم بالا رفته مجبور شدم از بین افراد موجود بهترینشونو انتخاب کنم و انتخاب کردم : یکی از همکلاسیهای گذشتم که پسر بسیار فعال و موفقی بود . زمانیکه قرار شد خانوادشو ببینم مادرم بهم گفت که هر جوری بودن حق نداری بگی نه. اینجوری شد که بدون هیچ تحقیقی و سریع به عقد هم در اومدیم.متاسفانه خانواده همسرم به طرز فجیعی با ما متفاوتن . یک خانواده روستایی ساده با وضعیت مالی رو به پایین و فرهنگ متفاوت.
خانواده من با وضعیت مالی خیلی خوب و موقعیت اجتماعی خوب.
اصلا خانوادشو نمی پسندم و خجالت می کشم بگم خانواده همسرم هستند.
شوهرم پسر بسیار فهمیده و مهربانی هست و خیلی هم دوستم دارد.
ولی من احساس می کنم خیلی به او علاقه ندارم و در کنار هم بودنمان از اول اشتباه بود.
هیچ راهی جلوی پای من نیست میخوام باهاش بمونم ولی به آیتده هیچ امیدی ندارم.
چکار باید بکنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)