با سلام خدمت همه ی دوستان محترم .
من مدتی است که به مشکلی برخوردم و از شما خواهش میکنم من رو راهنمایی کنید.پیشاپیش از شما تشکر میکنم.
حدودا 9 ماه پیش بود که با اقایی اشنا شدم بعد از گذشت 2-3 ماه از اشنایی گفت که قصدش از اشنایی ازدواجه اما یه مدت زمان نیاز داره تا شرایط ازدواج را فراهم کنند . در نتیجه قرار گذاشتیم توی این مدت که شرایط فراهم بشه رابطمون را در حد معقول و متعارف با هدف اشنایی بیشتر با روحیات هم حفظ کنیم. اما بعد از گذشت تقریبا 9 ماه من با یک سری مشکلات مواجه شدم که در حال حاضر بی اهمیت جلوه میکنه اما میترسم در اینده و در زندگی مشترک مشکل ساز بشه.برای همین دوست دارم شما دوستان من رو راهنمایی کنید. اول این که من یکی از اهداف بزرگم در زندگی اینه که خارج از ایران(با همسر اینده ام) زندگی کنم و برای رسیدن به این هدف 2 سالی هست که دارم تلاش میکنم و این قضیه خیلی برام اهمیت داره اما این اقا میگه فعلا به این خاطر که باید از پدر و مادرش مراقبت کنه (چون فرزند اخرخانواده است و برادرش خارج از ایرانه و خواهرش هم درگیر زندگی خودشه)نمیتونه پدر و مادرش رو رها کنه و خارج از ایران زندگی کنه .میگه با خارج از ایران زندگی کردن مشکلی ندارم و خودم هم دوست دارم خارج از ایران زندگی کنم اما فعلا به خاطر پدر و مادرم نمیتونم. دوم این که با توجه به این که مسئولیت مراقبت از پدر و مادرش رو به عهده داره من هم در زندگی اینده باید تا حد خیلی زیادی با مشکلات زندگی پدر و مادرش درگیر باشم و شاید بار مسئولیت زندگی خود ما بیشتر به دوش من بیفته این مسئله نگرانم میکنه . سوم این که نوع کار این اقا طوری که خیلی درگیره .روزهای تعطیل هم اکثرا تا عصر سر کاره و حتی یکسری از کارهاش رو توی خونه انجام میده در ماه 2 بار ماموریت های 4-5 روزه میره.همین الانش توی یک رابطه ساده ما خیلی فرصت در کنار هم بودن مثل بقیه زوج ها رو ندارم و گاهی من احساس تنهایی میکنم . این قضیه برای من ناراحت کننده ست چون میترسم بعد از ازدواج چون میزان تعهداتش بیشتر میشه (با توجه به وضعیت پدر و مادرش و وضعیت ماموریت هاش) مجبور بشه زمان بیشتری کار کنه و ما فرصت زیادی برای با هم بودن نداشته باشیم و نهایتا طوری بشه که من از نظر عاطفی و احساسی تامین نشم و استرس در من ایجاد بشه و مشکل در زندگی پیش بیاد(چون توی این مدت مشخص شده که زمان هایی که ما فرصت نداشتیم با هم صحبت کنیم و ارتباط برقرار کنیم من از نظر روانی و روحی اذیت میشدم و حتی چندین بار تصمیم گرفتم این رابطه رو کنسل کنم). از طرفی با همه ی این شرایط سختی که داره یک سری ویژگی های مثبت توی شخصیتش هست(پسر چشم پاکیه اهل سیگار و مشروب نیست میشه بهش اعتماد کرد خیلی توی مشکلات کمک کننده است بیشتر وقت ها نقش یه مشاور خوب رو داره و توی مشکلاتم راهنماییم میکنه احترام میذاره بی حرمتی و دست درازی نمیکنه در خیلی موارد حق انتخاب رو به خود من میده سلیقه ی خودش رو تحمیل نمیکنه از نظر فرهنگی و خانوادگی و اعتقادی هم سطح هستیم و ...) که این اخلاقیاتش تصمیم گیری رو برای من سخت کرده و نمیدونم که باید با توجه به خصوصیات مثبتش تصمیم بگیرم و باهاش ازدواج کنم یا با توجه به شرایطش باید منصرف بشم از ازدواج؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟ ممنون میشم من رو راهنمایی کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)