به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-6-12
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    465
    سطح
    9
    Points: 465, Level: 9
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با ضربه احساسی چه کنم؟

    سلام.من دختری بیست و پنج ساله هستم.مهندس برق،با یک موقعیت کاری خوب و دانشجوی کارشناسی ارشد. دقیقا دو سال پیش که هنوز ارشد قبول نشده بودم و کار هم نداشتم به یه دوره ی آموزش نرم افزاری برق رفتم.یکی از اقایان همکلاسم در اون دوره بهم پیشنهاد کرد که توی آموزشگاهی که بناست تاسیس کنه تدریس کنم.منم موافقت کردم و رابطه م با اون آقا شروع شد.ایشان هم لیسانس برق داشتن؛چهار سال بزرگتر از من بودن و مثل من دنبال کار بودن.تمام روابطم و صحبت هام توی این مدت زیر نظر خانواده م بود.تا اینکه آموزشگاه این آقا ورشکست شد و عملا کار من به هیچ تدریسی نکشید.این آقا دیگه عملا دچار افسردگی شدید شد که منم چون دلم میسوخت خیلی کمکش کردم. . مدتی گذشت تا اینکه هم من و هم ایشون توی دو جای متفاوت کار پیدا کردیم.تموم این مدت مثل دوتا دوست بودیم.نه مثل دو ادم از جنس مخالف که رابطه ای رو شکل میدن. ایشون برام تعریف کردن که قبلا عاشق کسی بودن که به دلیل خیانت اون خانم و بعد از 6 سال دوستی به هم نرسیدن.چیزی که به من گفتن عملا همش از بدی اون خانم بود.زمان گذشت ومن هر چه بیشتر درگیر کار و ارشد قبول شدن و از همه بدتر رابطه ی عاطفی با این آقا شدم علی رغم رابطه ای که به خاطر غرور من و مردونگی اون خیلی خیلی رسمی و خشک بود بهش وابسته شدم.توی این مدت تقریبا چند وقت یه بار تماس می گرفت و در مورد درسامو این چیزا سوال می پرسید.هرچند که تماساش خوب بود ولی رفتارش هیچ وقت دلیلی بر محبت بیشتر نداشت.برای منی که هیچ وقت فرصت رابطه ی عاطفی به هیچ پسری رو نداده بودم تجربه ی عاشق شدن قشنگ بود.حتی یه بار هم توی آموزشگاهش مادرش رو دیدم که برخوردشم خیلی خوب بود باهام.کار من کاملا ظریف و زنانه و کار اون خشن و مردانه بود.اما سر کار رفتن و بعد دانشگاه رفتن یکم از هم دورمون کرد.من هر 6 ماه یه بار میتونستم ببینمش و مادرم در جریان تموم دیدار هامون بود.البته نه به عنوان یه عشق،به عنوان دوست.زمانی که یک سال از رابطه ی این شکلی می گذشت بهم گفت که بهم علاقمند شده.اما هیچ صحبتی از خواستگاریو ازدواج نکرد.منم علاقه رو گذاشتم به همون حسابا و غرور دخترانه م اصلا اجازه نداد که بپرسم به قصد ازدواج یا نه(متاسفانه).هراز چند گاهی که کسی توی زندگیم میومد رو رد میکردم به خاطرش.حتی یه بار به پسری که تموم مدت چهار سال دانشجویی لیسانسم بهم ابراز عشق کرده بود و از بی محلیام خسته نمیشد(و البته منم دوسش نداشتم) گفتم که دیگه بره پی زندگیش چون من کسیو که دوست دارم رو پیدا کردم(که بیچاره خیلیم غصه خورد).لازمه که بگم خانواده ی من یکی از سرشناس ترین خانواده های شهرمون هستن و خیلیا میشناسنشون.از نظر مالیم هیچ مشکلی نداشتم اصلا.یعنی کمی نازپرورده بودم(و شایدم هستم هنوز)توی دنیام همه چیزو داشتم.تحصیلات،کار،عشق سرشار پدر و مادر و فرهنگ خوبشون.تا اینکه چند هفته پیش از طرف یکی از دوستام آقایی بهم معرفی شد که خداییش مشکلی نداشت و دلیلی برای رد کردنش نداشتم.به اون آقا گفتم که گفت باید خودت تصمیم بگیری.منم که دیگه خسته شده بودم این صراحتو پیدا کردم و تموم حرفای تو دلمو بهش زدم.بهش گفتم که کجای زندگیشم؟گفت مگه من تا حالا بهت قولی دادم؟مگه حرفی زدم؟گفتم پس معنی ابراز علاقه هات چی بود؟گفت مگه هر علاقه ای منجر به ازدواج میشه؟شنیدن این حرفش تموم بدنمو کرخت کرد.تا چند لحظه حسی برای حرف زدن نداشتم.گفت به خواستگارت فکر کن،من شرایط مالی مناسبی ندارم اصلا.گفتمباشه من این آقا رو رد می کنم و به مادرم میگم که به قصد ازدواج با تو آشنا میشم.گفت مادرت راضی میشه؟گفتم که معلومه.اصلا از شرایط مادرم برای ازدواج همین موضوعه که با طرف مقابلم قبل از نامزدی زیر نظرش اشنا بشم.گفت اصلا این کارو نکن که واقعا پول ندارم که خرج مراسمو بدم.منم گفتم که برای کنار کسی بودن نه تو فکر پولشم(واقعا هم ای جوریه،پولداری یا بی پولی کسی برام ملاک نیست اصلا)نه خیلی از رسم و رسوم ها مهم نیست.گفتم که از پدر من کمک بگیر،برای شاد بودن من حاضره هر کاری بکنه.گفت به هیچ قیمتی حاضر نیستم که زیر دین کسی باشم.فرداش بازم زنگ زد و گفت که چکار کردی؟گفتم که هیچی.هنوز ندیدمش.اگه به قول خودت 99 درصد مشکلت مالیه حاضرم پیشت بمونم.گفت نه!من اصلا نمی تونم ازدواج کنم!!!دیگه گیج گیج شده بودم.پدر و مادرش هر دو معلم و فرهنگی هستن.گفت که مادرم حتی حاضر نیست ثانیه ای کسی که من معرفی کنم رو ببینه.گفت که اگه بدونه آشنا شدیم بد ترین فکرای دنیا رو در موردت میکنه.میگفت به سختی راضیش کردم که سال ها پیش اون دختره که عاشقش بودم رو ببینه وقتی دیدش وسط خیابون تا می تونست بهش توهین کرد و فحشش داد حتی فرصت حرف زدنم بهش نداد.یا چند بار زنگ زد به خونه ی دختره و به پدر و مادرش گفت که جلوی دخترشونو بگیرن،نهایتا وقتی که خیانتشو با چشمای خودم دیدم این سلاحی شد برای مادرم در مورد انتخابام.از اون به بعد گفت که حق نداری کسیو خودت انتخاب کنی.تموم اینا رو به من گفت.حتی گفت که ده شب از خونه قهر کردم اما اسمی از تو نیاوردم که بد نشه برات.بهش گفتم که امکان نداره که کسی ندیده و نشناخته مهر بد بودن بزنه.مگه از منو خانواد ه م چی میدونه؟اصلا مگه فرهنگی نیست؟بعیده از یه خانم فرهنگی!حرف بزن باهاش،به خواهرت بگو.تلاش کن برای به هم رسیدن.اما من هرچی گفتم اون گفت نمیشه.یه چیزی مثل غرور توی وجودم شکست.احساس می کردم که خرد شدم.تا به حال اینقد تحقیر نشده بودم.گفت که فردا ز میزنم بهت.منم گفتم که لازم نکرده،دیگه حتی 1 ثانیه هم نمیخام کنارت باشم.گفتم که همه چیزو حذف کن.شماره م .الان اصلا حس خوبی ندارم.امروز خواستگارمم دیدم که بد نبود ولی واقعا نمی تونم تصمیمی بگیرم در موردش.تموم اس ام اسا و آهنگامو پاک کردم که منو به یادش نندازه.خوشحالم که کل این مدت کوچکترین کادویی بهش ندادم یا نگرفتم که خاطره ش الان برام بمونه.گاهی فک می کنم یه رابطه ی تلفنی دو سه روز یه بار نباید اینقد اذیتم کنه.اما من واقعا احساساتیم.خودمم می دونم که اشتباه کردم.واقعا نیاز به آرامشو کمک دارم.میخام برای زندگیم تصمیم بگیرم

  2. 4 کاربر از پست مفید nadianadia1366 تشکرکرده اند .

    nadianadia1366 (یکشنبه 12 شهریور 91)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 91 [ 13:18]
    تاریخ عضویت
    1391-6-04
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    89

    تشکرشده 90 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با ضربه احساسی چه کنم؟

    سلام
    درک تون می کنم ولی شانس آوردین که اون آقا منطقی بوده و از یه خانواده خوب والا با این ابراز علاقه علنی شما زمینه مناسبی برا سو استفاده دیگران فراهم می کنین که به خیر گذشته . حتما الان فکر می کنین دنیا به آخر رسیده و بعد از این یه نفر دیگه رو نمی تونین تو دل تون جا بدین ولی اینطور نیست . خوشبختی آدما به یه فرد خاص بستگی نداره فقط این تو ذهن ماست که ساختیم فقط با اون می تونم باشم و بس.
    وقتی یه پسر میگه نمی شه به احتمال زیاد دلش نمی خواد بشه پس ارزش غصه نداره این موضوع آبجی . خوشحالم که این دوستی به رابطه های عمیق تری نکشیده الحمدلله . خیلی ها با شرایط شما وارد این عرصه شدن و نتونستن آبرو و روح سالم بدر ببرن.بهتره به طور کل همونطور که خودتون هم گفتین بیخیال این آقا بشین و سنگین و رنگین منتظر آقایونی باشین که در خونه صف می کشن و خواهند کشید و منتظر بله شما هستن.

    وقتی به یکی خیلی نزدیک بشی دیگه دیده نمی شی ، بهتره کمی ازش فاصله بگیری تا چشاش بتونه تو رو هم ببینه
    دوستی قبل از ازدواج یعنی خیلی نزدیک شدن اون هم بی دلیل و تعهد حتی اگه برا آشنایی باشه چون به احتمال 99% وابستگی ایجاد میشه و در این شرایط عملا آشنایی اتفاق نمی افته که هیچ ، اون عیب های قبلی طرف هم احیانا از یاد میره
    شاد باشید

  4. 6 کاربر از پست مفید hamdardi تشکرکرده اند .

    hamdardi (سه شنبه 14 شهریور 91)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    533
    سطح
    10
    Points: 533, Level: 10
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 94 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با ضربه احساسی چه کنم؟

    عزیز دلم دوستان حالا راه حل های مختلف و بهت می گن...اما زمان میبره..مهمترین فاکتور زمان هست کم کم حالت بهتر می شه...نگران نباش

    فقط چیزی که الان مهمه اینه که ذهنت و ازاد کنیو به کسی که می خوادت فکر کنی..سبک سنگینش کن...نکنه بابت اینکه بخوای به دوست سابقت ضرب شست نشون بدی بی گدار به اب بزنی...یا واسه اینکه هنوز مهرش تو دلته بی بررسی اقا رو رد کنی

    بدون احساس باش خواهشا این چند وقته...بذار عقلت بره جلو چون مهمترین تصمیم زندگیته

  6. کاربر روبرو از پست مفید maryam_jj12 تشکرکرده است .

    maryam_jj12 (دوشنبه 13 شهریور 91)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array

    RE: با ضربه احساسی چه کنم؟

    دوست خوبم سلام

    سلام

    لطفا کمی بین خطوط فاصله بذار تا خوندنش راحت تر باشه

    اگر الان این شرایط و روحیه رو داری به نظرم فعلا برای ازدواج دست نگه دار.چرا که هنوز دلت پیش اون اقا گیره.اگر الان وارد زندگی جدیدی بشی ممکنه همیشه به اون اقا فکر کنی و همیشه افسوس بخوری که چرا با اون ازدواج نکردی...


    یادت باشه:
    برای فرار از یه رابطه عاطفی تن به ازدواج با کس دیگه ای نده

    اگر اون اقا واقعا از ته دل شما رو میخواست مطمئن باش حتما خودش اقدام میکرد و خانوادش رو هم راضی میکرد.

    این اقا دوست نداشته این رابطه به ازدواج ختم بشه ( حالا به هر دلیلی).کلا اینجور مردها و پسرا خطرناک هستن و باید ازشون فاصله گرفت.

    این اقا سعی کرده مثل تو فیلمها برخورد کنه و بگه نه..برو به خواستگارت فکر کن و ...

    اما در دنیای واقعی یه مردی که خانومی رو دوست داره با شنیدن اسم خواستگار تمام بدنش میلرزه و خلاصه حسابی بهم میریزه

    کار خوبی کردی که بهش گفتی دیگه بهت زنگ نزنه.

    یه مدتی طول میکشه اما کم کم میفهمی که چقدر به نفعت بوده که همونجا تموم شده.

    سعی کن سر خودت رو خیلی گرم کنی تا زمان برای فکر کردن نداشته باشی

    مثلا ورزش کنی..یه کلاسی که دوست داری اسمتو بنویسی..مثل خط و نقاشی و یا حتی اشپزی و ...

    طبیعتا زمانی رو درگیر فکر کردن خواهی بود و مدام میگی چرا چرا..

    اما باید از تکنیک توقف فکر استفاده کنی و خودت به خودت کمک کنی تا کم کم از فکرش بیای بیرون

    دخترای زیادی در تالار مثل شما بودن اما فرق شما با اونا در این بود که خیلی از اونها تن به روابط جنسی هم داده بودن و مشکلات زیادی پیدا کرده بودن

    خدارو شکر که زود تموم شد این رابطه


    موفق باشی


  8. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (دوشنبه 13 شهریور 91)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-6-12
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    465
    سطح
    9
    Points: 465, Level: 9
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با ضربه احساسی چه کنم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam_jj12
    عزیز دلم دوستان حالا راه حل های مختلف و بهت می گن...اما زمان میبره..مهمترین فاکتور زمان هست کم کم حالت بهتر می شه...نگران نباش

    فقط چیزی که الان مهمه اینه که ذهنت و ازاد کنیو به کسی که می خوادت فکر کنی..سبک سنگینش کن...نکنه بابت اینکه بخوای به دوست سابقت ضرب شست نشون بدی بی گدار به اب بزنی...یا واسه اینکه هنوز مهرش تو دلته بی بررسی اقا رو رد کنی

    بدون احساس باش خواهشا این چند وقته...بذار عقلت بره جلو چون مهمترین تصمیم زندگیته
    ممنون دوست خوبم.صحبت کردن حالمو خیلی بهتر میکنه.من بیشتر از اینکه الان عشق و محبت به اون آقا تو دلم داشته باشم به خاطر اینکه احساس میکنم تحقیر شدم ناراحت و دلخورم.
    از این ناراحتم که به کسی دل بستم که همه ی حرفاشو ابراز علاقه هاش دروغ بود وگرنه راضی می کرد خانواده شو.
    خیلیا بهم گفتن که مرهم این زخما حضور نفر دیگه ایه که کنارش آرامش داشته باشی.ولی من واقعا نیاز به این دارم که memory ذهنم کاملا delete بشه از این برهه زمانی

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123
    دوست خوبم سلام

    سلام

    لطفا کمی بین خطوط فاصله بذار تا خوندنش راحت تر باشه

    اگر الان این شرایط و روحیه رو داری به نظرم فعلا برای ازدواج دست نگه دار.چرا که هنوز دلت پیش اون اقا گیره.اگر الان وارد زندگی جدیدی بشی ممکنه همیشه به اون اقا فکر کنی و همیشه افسوس بخوری که چرا با اون ازدواج نکردی...


    یادت باشه:
    برای فرار از یه رابطه عاطفی تن به ازدواج با کس دیگه ای نده

    اگر اون اقا واقعا از ته دل شما رو میخواست مطمئن باش حتما خودش اقدام میکرد و خانوادش رو هم راضی میکرد.

    این اقا دوست نداشته این رابطه به ازدواج ختم بشه ( حالا به هر دلیلی).کلا اینجور مردها و پسرا خطرناک هستن و باید ازشون فاصله گرفت.

    این اقا سعی کرده مثل تو فیلمها برخورد کنه و بگه نه..برو به خواستگارت فکر کن و ...

    اما در دنیای واقعی یه مردی که خانومی رو دوست داره با شنیدن اسم خواستگار تمام بدنش میلرزه و خلاصه حسابی بهم میریزه

    کار خوبی کردی که بهش گفتی دیگه بهت زنگ نزنه.

    یه مدتی طول میکشه اما کم کم میفهمی که چقدر به نفعت بوده که همونجا تموم شده.

    سعی کن سر خودت رو خیلی گرم کنی تا زمان برای فکر کردن نداشته باشی

    مثلا ورزش کنی..یه کلاسی که دوست داری اسمتو بنویسی..مثل خط و نقاشی و یا حتی اشپزی و ...

    طبیعتا زمانی رو درگیر فکر کردن خواهی بود و مدام میگی چرا چرا..

    اما باید از تکنیک توقف فکر استفاده کنی و خودت به خودت کمک کنی تا کم کم از فکرش بیای بیرون

    دخترای زیادی در تالار مثل شما بودن اما فرق شما با اونا در این بود که خیلی از اونها تن به روابط جنسی هم داده بودن و مشکلات زیادی پیدا کرده بودن

    خدارو شکر که زود تموم شد این رابطه


    موفق باشی

    ممنون دوست من
    واقعا هم نمیتونم به ازدواج فک کنم الان.من زمانیو برای ازدواج میخوام که بتونم با تموم روحم کنار کسی باشم.زمانی که حتی ثانیه ای هم فکر به گذشته قلبمو برای کسی جز همسرم نلرزونه

    نمیدونم که این پروسه چقدر طول میکشه و بعد از چقدر میتونم که به کسی دل ببندم.این خواستگارم هم به خاطر شرایط روحی ویژه ای که دارم رد میکنم.

    من توی یه رابطه اگه عاشق ترین آدم دنیا هم باشم حریم هارو زیر پا نمیزارم.حواسم بود که حدود کجاست.انصافا اون آقا هم خط قرمز ها رو رعایت میکردند.

    اما در مورد اینکه خودمو سرگرم کنم باید بگم که من واقعا سرم شلوغه.اما تو همون بحبوحه ی کارایی که دارم یهو ذهنم که همون سمتایی میره که نمیخوام و چند ثانیه ای خیره میشم به یه نقطه.قدرت تمرکزمو از دست دادم و از این بابت دارم ضربه میخورم

    [quote=maryam123]
    دوست خوبم سلام

  10. کاربر روبرو از پست مفید nadianadia1366 تشکرکرده است .

    nadianadia1366 (سه شنبه 14 شهریور 91)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 دی 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-6-12
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    465
    سطح
    9
    Points: 465, Level: 9
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با ضربه احساسی چه کنم؟

    دوستان من تازه عضو شدم.باید موضوعو کجا مطرح کنم که راهنمایی بیشتری بگیرم؟

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,441 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با ضربه احساسی چه کنم؟

    دوست عزیز مطمئن باشید اگه شخص دیگه ای بیاد تو زندگیتون خیلی زود جای اون را پر میکنه و شما هم همون حس را بهش پیدا میکنی.
    من دوستان زیادی دارم که دقیقا مشابه ای آقا هستند و الان در 35 سالگی هنوز ازدواج نکردند. این آقا هم همینطوده پس توصیه اکید میکنم اصلا خواستگاراتون را رد نکنید و سعی کنید یکی را جایگزینش کنید. و گرنه روزی میرسه که تمام موقعیت هاتون را پروندید و ایشون هم هنوز زیر سلطه مادرشون مجردند.

  13. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    339
    Array

    RE: با ضربه احساسی چه کنم؟

    nadianadia1366 عزیز سلام

    همین تاپیک را دنبال بفرمایید تا نتیجه بگیرید

    صبور باشید تا کارشناسان سر بزنند

    موفق باشید

  14. کاربر روبرو از پست مفید ویدا@ تشکرکرده است .

    ویدا@ (سه شنبه 14 شهریور 91)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 مهر 92 [ 12:39]
    تاریخ عضویت
    1391-5-08
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    1,177
    سطح
    18
    Points: 1,177, Level: 18
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    246

    تشکرشده 257 در 72 پست

    Rep Power
    23
    Array

    RE: با ضربه احساسی چه کنم؟

    نادیا جان به نظر من یه مدت زمان نه چندان طولانی صبر کن تا به آرامش کامل برسی بعد با اشتیاق در مورد ازدواج و خواستگارات تصمیم بگیری تو این مدت به اندازه معمول سرگرمی داشته باش و با آرامش خاطر به اینده ات فکر کن عجولانه ازدواج نکن عزیزم

  16. کاربر روبرو از پست مفید سینان تشکرکرده است .

    سینان (سه شنبه 14 شهریور 91)

  17. #10
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: با ضربه احساسی چه کنم؟

    بعضی از مردها اینجورین ، رابطه رو شکل می دن ولی به فکر ازدواج نیستن
    دختر هم تا رابطه ایی شکل میگیره ، میگه خودشه ، این همون کسیه که می خواستم.
    و شرم و حیای دختر ایرانی و ناز کشیدناش باعث میشه اجازه نده به خودش که تکلیف این رابطه معلوم بشه.
    .

  18. 2 کاربر از پست مفید omid65 تشکرکرده اند .

    omid65 (سه شنبه 14 شهریور 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 مهر 92, 00:43
  2. معرفی ودانلودكتب روانشناسی کاربردی درحوزه تغییرات فردی،خودشناسی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 دی 89, 14:43
  3. +کسی که دوسش دارید؟یا کسی که دوستون داره؟
    توسط محمدرضا در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 31 فروردین 87, 09:08
  4. +کسی که دوسش دارید؟یا کسی که دوستون داره؟
    توسط محمدرضا در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 بهمن 86, 15:25

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.