سلام
مدت 5 سال با یه پسر دوست بودم ، از طریق یکی از دوستام باهاش آشنا شدم ، البته مکان زندگیش جنوب کشور و من شمال کشور . بیشتر ارتباطمون تلفنی بود و ساید تو کل مدت 5 سال 10 بار همو دیدیم .بعد از یک سال گفت که منو برا ازدواج میخاد ، تو کل مراحل زندگی باهاش بودم و سعی کردم نهایت تعهد رو داسته باشم ، تا جایی که برا ازدواج و بعد از ازدواج برنامه ریزی کردم و پول پس انداز کردم ، اما وقتی بحث خواستگاری رو تحت فشار من مطرح کرد تو خانواده ش به مشکل جدی برخوردیم ، من خواستگار داشتم و تحت فشار خانواده بودم و ازش خواستم که بگه به خانوادش ، بعد گفتن هر بار میگفت که خانواده ش راضی شدن اما بعد میزد زیرش ، یه بار گفت میگن حتماً عمه بزرگم باید باشه چون تجربه داره و ..... هر بار یه بهانه ای ، یه بار هم گفت که بلیت برگشت رو بگیر ما داریم میایم که این کار رو براش کردم اما باز خانواده ش زدن زیرش و گفتن نه . مشکل پدرش هست که یه آدم فوق العاده بی منطق هست و حاضر نیست حتی برا آشنایی اقدام کنه و یه بار هم میخاست دخترعمه این پسر رو براش بگیره تا جایی که مراسم بله و برون راه انداختن اما این پسر گفت نمیخاد که بهم حورد ..... من رابطه رو یک جانبه قطع کردم چون دیدم خانواده ش هیچ اقدامی نمیکنن و خودش هم فقط به ادامه رابطه راضیه . با تمام این قضایا این پسر دوباره به من میگه که میخاد با مادرش و داییش بیاد و پدرش هنوز بهانه میاره و نمیخاد بیاد و این پسر هم تو صحبتاش دنبال تبرئه کردن خودشه و فقط میگه تو میتونستی طوری عنوان کنی که خانواده ت نفهمن پدرم مخالفه !!! با تمام این تفاسیر از دوستان میخام نظر بدن ادامه این رابطه به صلاح هست یا نه ؟ خودم شدیداً ته دلم خالیه چون خانواده خودم میگن خانواده ش مخالف و سنتی ین و بعداً اذیت میشی ،در ضمن از نظر علاقه و اینکه دوسم دازه سکی ندارم اما ناراحتم از این بابت که واسه ازدواج هیچ برنامه ای نداست و با اینکه میدونست پدرش همچین اخلاقی داره زودتر مطرح نکرد و حتی نتونست خودی نشون بده و حداقل خودش بیاد و یه صحبت اولیه کنه و وقت بگیره . احساس م خراب شده و نمیدونم باید چی کار کنم ، میترسم بعداً پدرش بزنه زیرش ، مثلاً قبل عقد و وقتی همه فهمیدن ، واسه این میگم که مادرشم از خودش اختیار نداره و تحت امر باباشه ، الانم که میخان بیاین باباش گفته شما برید ببینید تا بعد ببینیم چی میشه!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)