سلام
من یک دوست خیلی صمیمی دارم که تقریبا 4 ساله با هم دوست هستیم و خیلی به هم اعتماد داشتیم. مخصوصا من به اون خیلی اعتماد داشتم و احساس می کردم اون هم به من اعتماد داره. همون جور که تو موقعیت های مختلف این مسئله اعتماد رو بروز می داد. اما من همیشه احساس می کردم داره یه چیزی از گذشتشو از من مخفی می کنه. من چون آدم فضولی نیستم و دلم نمی خواد مجبورش کنم گذشته شو برای من توضیح بده تا حالا بهش نگفته بودم. اما همیشه می دونستم تو گذشته اش چیزی هست که ازش خجالت میکشه و دوست نداره بگه. اخیرا متوجه شدم که علاوه بر مخفی کردن، برای این که یه چیزی از زندگیش رو به من نگه، چند چیز رو دروغ گفته. به صورت خیلی اتفاقی این رو فهمیدم و مطمئن هم هستم. این دروغ هاش هم مربوط به محل تولد و خانواده شه چون احساس می کنم از این که راجع به اونا حرف بزنه خجالت میکشه. حالا من نمی دونم باید چه عکس العملی نشون بدم. بهش بفهمونم که فهمیدم پیشینه اش چی بوده یا خودمو به اون راه بزنم. از طرفی خیلی اذیت میشم که می بینم دوستم که اینقدر به هم اعتماد داشتیم داره به من دروغ میگه. و بدی اش اینه که دروغ، دروغ میاره. یعنی اون شخص فقط خواسته یه چیزی رو از من مخفی کنه، اما به خاطر مخفی شدن اون موضوع هر چند وقتی مجبور میشه تو شرایط مختلف دروغ بگه.
به نظر شما چیکار کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)