اجبار برای ازدواج مجدد و نارضایتی من
سلام دوستان
چند روزی هست که از عده ی طلاقم میگذره و تو این مدت خانوادم خیلی تو فکر ازدواج دوباره ی من هستن و بعد از اینکه کلیات یه خواستگار رو قبول میکنن؛ بدون مشورت با من قرار خواستگاری رو میذارن...
من از لحاظ روحی اصلا آمادگی ازدواج دوباره رو ندارم، ولی متاسفانه هر چی به مامانم میگم، میگه اشتباه میکنم؛ اگه دوباره ازدواج کنم همه چی روبه راه میشه...
بدتر از اون اینه که وقتی خواستگاری میاد من همون جلسه ی اول موضوع عقد و جدا شدنم رو مطرح میکنم و تا الان بلااستثنا سعی میکردن وارد جزئیات بشن...
من هنوز یادآوری اون روزا آزارم میده و نمیتونم برای کسی توضیح بدم! و همین باعث میشه اکثرا برن و همه چی منتفی شه... اینم بدتر روحیم رو داغون میکنه... من الان دارم تلاشم رو میکنم که برگردم به قبل از عقدم ولی با این رفتارا احساس میکنم بزرگترین عیب دنیا طلاق گرفتنه که من دارمش!!!
اینا به کنار، همسر سابقمم درخواست رجوع داده، مدام میگه که پشیمون شده ولی من هیچ امیدی بهش ندارم!
چی کار کنم که خانوادم بفهمن راه حل فعلی من ازدواج نیست و به همسر سابقم چی کار کنم؟
وقتی قرارمان پروانه شدن است ، بگذار روزگار هرچقدر میخواهد پیله کند .
علاقه مندی ها (Bookmarks)