به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 آبان 91 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1391-5-12
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    463
    سطح
    9
    Points: 463, Level: 9
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ازدواج عشقم

    کیوان هستم38 ساله یک سابقه طلاق دارم که خانه ام را بابت مهریه از دست دادم .

    دو.سال پیش از طریق یک سایت همسر یابی با مرضیه آشنا شدم بعد از چند ماه رفتیم خواستگاری در موقع خواستگاری زن دادشش لباس ناجور پوشیده بود که من معذب بودم البته آدم مذهبی نیستم ولی همه فهمیدند که من معذب هستم .
    برادرهایش آدرس چند شرکت قبلی را که کار کرده بودم را گرفتند که خیلی ناراحت شدم و بهم برخورد چون قبلا هر جا میرفتم آدرس یکی یا دو تا از شرکتهایی را که کار کرده بودم را میخواستند.

    آن شب خیلی ناراحت شدم و به مرضیه گفتم اصلا نمیخواهم و دلایلش و همچنین لباس زن دادشش را بهش گفتم.
    ولی فردایش پشیمان شدم و گفتم برید تحقیق کنید ولی گفت خانواده اش مخالف هستند .
    چند ماه با هم بودیم و هیچ کاری جلو نمیرفت وبهانه میآورد که خانواده اش با ازدواج ما مخالف هستند(بخاطر سابقه ازدواج قبلی) و یا موقع عقد اسم همسر قبلی در شناسنامه بود و معلوم میشد و یا خانه ندارم.

    ولی دوستش داشتم خیلی زیاد خودش هم میدانست ولی عشق برایش زیاد مفهوم نداشت.

    تا اینکه بهم زد بعد گفت خواستگار دارم و نامزد کرده ام من هم بهم ریختم داغون شدم دیوانه شدم تا 10 روز بعد از نامزدی بهم گفت که دروغ گفته و نامزد نداره (اما دروغش دروغ بود) گوشی اش را بعض وقتها خاموش میکرد شک کردم گفتم کس دیگه ای توی زندگیت است میگفت نه گوشیم خرابه (باز هم دروغ) بعد از دو ماه گفتم بیا بیرون ببینمت (چون شهرستان کار میکردم نمیتوانست ببینمش و تلفنی صحبت میکردم) گفت فراموشت کردم و میخواهم برم خارج و چند روز بعد هم گوشی اش را خاموش کرد .

    بعد از چند روز یک روز صبح رفتم دم خانه شان و منتظر شدم آمد بیرون ودر انگشتش یک حلقه ازدواج بود دنیا روی سرم خراب شد بهم گفت که عقد کرده و میخواهد بره آلمان .

    بعد از 20 روز به شرکتش زنگ زدم و آنجا بود(رفتن خارج هم دروغ بود) گفت رفتنش به دلایل مسایلی عقب افتاده بهش گفتم عاشقش هستم گفتم عشق را دروجودم کشتی بهش گفتم دیگه به دخترها حتی به خواهر خودم اطمینان ندارم و فکر میکنم دخترها همگی دروغگو هستند

    الان هم با قلبی شکسته به عشقم فکر میکنم به احساسی که اون داشت همش دروغ بود دوست داشتنش دروغ بود بهانه هایش دروغ بود و جالب اینجاست که با مهارتی دروغ میگفت که من تادوسال متوجه نشدم و همه چیز را پیشگویی میکرد و وقتی که با هم بودیم گوشیش مه اس ام اس میخورد و نه زنگ میخورد.

    حالا چکار کنم چه جوری فراموشش کنم تمام وجودم عاشقش است و نمیتوانم فراموشش کنم.

    احساس بدبختی میکنم توی این دوسال احساس میکردم خیلی بهم نزدیک هستیم مثل یک روح در دو جسم و همه زندگی ام را برایش تعریف میکردم و اون فقط گوش میداد و کمتر چیزی میگفت هر بار که میگفتم تکلیفم را روشن کن طفره میرفت و میگفت خانواده ام راضی نیستند ولی حالا فهمیدم خودش من را نمیخواست ولی عشق یک طرفه بود .

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 آبان 91 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1391-5-12
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    463
    سطح
    9
    Points: 463, Level: 9
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Arrow ازدواج عشقم و قلبه شکسته ام

    کیوان هستم38 ساله یک سابقه طلاق دارم که خانه ام را بابت مهریه از دست دادم .

    دو.سال پیش از طریق یک سایت همسر یابی با مرضیه آشنا شدم بعد از چند ماه رفتیم خواستگاری در موقع خواستگاری زن دادشش لباس ناجور پوشیده بود که من معذب بودم البته آدم مذهبی نیستم ولی همه فهمیدند که من معذب هستم .
    برادرهایش آدرس چند شرکت قبلی را که کار کرده بودم را گرفتند که خیلی ناراحت شدم و بهم برخورد چون قبلا هر جا میرفتم آدرس یکی یا دو تا از شرکتهایی را که کار کرده بودم را میخواستند.

    آن شب خیلی ناراحت شدم و به مرضیه گفتم اصلا نمیخواهم و دلایلش و همچنین لباس زن دادشش را بهش گفتم.
    ولی فردایش پشیمان شدم و گفتم برید تحقیق کنید ولی گفت خانواده اش مخالف هستند .
    چند ماه با هم بودیم و هیچ کاری جلو نمیرفت وبهانه میآورد که خانواده اش با ازدواج ما مخالف هستند(بخاطر سابقه ازدواج قبلی) و یا موقع عقد اسم همسر قبلی در شناسنامه بود و معلوم میشد و یا خانه ندارم.

    ولی دوستش داشتم خیلی زیاد خودش هم میدانست ولی عشق برایش زیاد مفهوم نداشت.

    تا اینکه بهم زد بعد گفت خواستگار دارم و نامزد کرده ام من هم بهم ریختم داغون شدم دیوانه شدم تا 10 روز بعد از نامزدی بهم گفت که دروغ گفته و نامزد نداره (اما دروغش دروغ بود) گوشی اش را بعض وقتها خاموش میکرد شک کردم گفتم کس دیگه ای توی زندگیت است میگفت نه گوشیم خرابه (باز هم دروغ) بعد از دو ماه گفتم بیا بیرون ببینمت (چون شهرستان کار میکردم نمیتوانست ببینمش و تلفنی صحبت میکردم) گفت فراموشت کردم و میخواهم برم خارج و چند روز بعد هم گوشی اش را خاموش کرد .

    بعد از چند روز یک روز صبح رفتم دم خانه شان و منتظر شدم آمد بیرون ودر انگشتش یک حلقه ازدواج بود دنیا روی سرم خراب شد بهم گفت که عقد کرده و میخواهد بره آلمان .

    بعد از 20 روز به شرکتش زنگ زدم و آنجا بود(رفتن خارج هم دروغ بود) گفت رفتنش به دلایل مسایلی عقب افتاده بهش گفتم عاشقش هستم گفتم عشق را دروجودم کشتی بهش گفتم دیگه به دخترها حتی به خواهر خودم اطمینان ندارم و فکر میکنم دخترها همگی دروغگو هستند

    الان هم با قلبی شکسته به عشقم فکر میکنم به احساسی که اون داشت همش دروغ بود دوست داشتنش دروغ بود بهانه هایش دروغ بود و جالب اینجاست که با مهارتی دروغ میگفت که من تادوسال متوجه نشدم و همه چیز را پیشگویی میکرد و وقتی که با هم بودیم گوشیش مه اس ام اس میخورد و نه زنگ میخورد.

    حالا چکار کنم چه جوری فراموشش کنم تمام وجودم عاشقش است و نمیتوانم فراموشش کنم.

    احساس بدبختی میکنم توی این دوسال احساس میکردم خیلی بهم نزدیک هستیم مثل یک روح در دو جسم و همه زندگی ام را برایش تعریف میکردم و اون فقط گوش میداد و کمتر چیزی میگفت هر بار که میگفتم تکلیفم را روشن کن طفره میرفت و میگفت خانواده ام راضی نیستند ولی حالا فهمیدم خودش من را نمیخواست ولی عشق یک طرفه بود .

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array

    RE: ازدواج عشقم

    سلام دوست عزیز..به همدردی خوش اومدی.

    جدایی عاطفی مسئله ای هست که خیلیا باش سروکار داشتن یا دارن..اگه چند روزی هم تو همین تالارسیر کنی نمونه های فت و فراوونشو میبینی..با سرچ (بالای صفحه) هم میتونی تاپیکای مشابه پیدا کنی.

    کیوان عزیز وقتی ما درگیر احساس زیاد میشیم چشمامون واقعیتهایی که هست رو ندیده میگیره..از دید من که بیرون گود این اتفاق بودم رفتارای اون دختر کاملا نشون میداد که موندنی نبوده .مطمئنا تو هم اینو میفهمیدی اما احساست نمیذاشته یا نمیخواسته که باور کنی.

    بازم جمله ای ازمدیر همدردیرو بهت میگم..تا وقتی مطمئن نشدی سند زمین کسی به نامت خورده خونه احساست رو روش بنا نکن.

    دوره سوگواری عاطفی رو میتونی به سلامت طی کنی.اگه بخوای.

    شما تجربه یه طلاق و الان یه جدایی عاطفی رو داری به نظرم بهتره درسهایی که باید یادبگیری رو یاد بگیری و بقیشو رها کنی.

    وقتی قرار نباشه دو تیکه بهم وصل بشن هیچ چسب و سریشی نمیتونه اونا رو کنار هم نگه داره..اگه همیشه تو کارات خودتو به خدا بسپاری یقینا برات بهترینها رو پیش میاره و چه بسا این جدایی از همون مصلحتها بوده باشه.

    لینکهای زیر رو بخون و انجام بده.

    رهایی از خاطرات منفی یا عاشقانه گذشته

    مقابله با مشکلات پایان یافتن یک رابطه

    ترمیم و التیام شکست عاطفی

    کیوان عزیزاین اتفاق هم میتونه باعث بشه تو تبدیل به یه ادم افسرده و ناراحت بشی و هم میتونه بهت کمک کنه تا پخته تر تصمیم بگیری..اما اینکه کدومشه رو تو تعیین میکنی؟

    مطمئنا تو میتونی ازاین مسیر هم به سلامت عبور کنیو این تجربه هات تبدیل بشه با گنجهای باارزشی که به موقع نیازبه کمکت میان.

    فقط توصیه میکنم اولا سعی کن احساسات منفی و مثبتت رو کنترل کنی..چندان معقول نیست بخاطرلباس نامناسب زن برادر یا درخواست ادرس شرکت از کوره در بری..خیلی مسائل رو میشه با صحبت حل کرد..تو زندگی مسائل مهمی پیش میاد که همچین عصبانیتهایی میتونه یه جرقه رو به یه انفجار تبدیل کنه.

    و ثانیا اول شناخت بطور کامل انجام بشه و بعد ازعقد وارد فازاحساسی بشین.

    و من اعتقاد دارم تو یه طلاق هر دو نفر سهیم بودن پس ایرادای کارت رو منصفانه پیدا کن بپذیر و تغییر بده.
    خیلی ازمقالات و تاپیکهای انجمنشوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند میتونه بهت کمک کنه.

    موفق باشی

  4. 6 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (پنجشنبه 12 مرداد 91)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 بهمن 91 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    225
    امتیاز
    1,705
    سطح
    24
    Points: 1,705, Level: 24
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    599

    تشکرشده 601 در 179 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج عشقم

    بهانه میآورد که خانواده اش با ازدواج ما مخالف هستند(بخاطر سابقه ازدواج قبلی) و یا موقع عقد اسم همسر قبلی در شناسنامه بود و معلوم میشد و یا خانه ندارم.

    ولی عشق برایش زیاد مفهوم نداشت.

    ا 10 روز بعد از نامزدی بهم گفت که دروغ گفته و نامزد نداره (اما دروغش دروغ بود)

    میگفت نه گوشیم خرابه (باز هم دروغ)

    (رفتن خارج هم دروغ بود)

    -------------------------------------------

    اصلا کاری به این که عاشقتون بوده یا نه ندارم. واقعا حاضرید زندگی رو با کسی شروع کنید که تا این اندازه دروغ میگه؟؟ کسی که دروغ میگه یعنی قدرت حل مسئله در واقعیت رو نداره و به واسطه دروغ ازش فرار میکنه....
    شما که تجربه زندگی مشترک رو دارید، حتما اهمیت "مسئولیت پذیری"، "صداقت" و "قدرت حل مشکلات" رو میدونید.

    واقعا فکر میکنید این دختر ارزش زندگی کردن با شما رو داشت؟

  6. 7 کاربر از پست مفید roze-zard تشکرکرده اند .

    roze-zard (جمعه 13 مرداد 91)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1391-4-07
    نوشته ها
    487
    امتیاز
    1,771
    سطح
    24
    Points: 1,771, Level: 24
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3,685

    تشکرشده 3,700 در 587 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: ازدواج عشقم



    سلام

    اقا كيوان يكبار جدا شده بودي و علت جداييت هر چي بود كوچكترين درسي كه ميتونستي بگيري اين بود كه تو انتخاب بعدت دقت كني و منطقي بيش بري كه نرفتي

    صرف اينكه يه نفر خوب درد دلتو گوش ميكرد و دوستش داشتي دليل اين نبود كه فرد مناسبي برات باشه

    تو اين مدت سعي كردي بشناسيش؟ خودش خانواده اش فرهنگش اختلاف عقايدتون و خيلي چيزاي ديگه رو بررسي كردي؟از اشتباه قبلت درس گرفتي و دقت كردي براي شناخت يا فقط يكيو ميخواستي بهش دل ببندي و گذشته تو فراموش كني
    فقط دنبال عاشق شدن بودي؟

    بهش نشون دادي تكيه گاه محكمي هستي؟

    تو اين مدت خوب راجع بهش تحقيق كردي؟

    ببخش اينو ميگم انگار تو حواست به احساسات تنها بود و اون خانم هم خوابونده بود تو اب نمك و حواسش جاي ديگه بود

    حالا اينا مهم نيست. اون الان ازدواج كرده و حتي اگه نكرده باشه هم راهتو سوا كن و اول روي خودت كار كن

    معيارهاتو و دليل ازدواجت, اشتباهات گذشته ات و درسهايي كه گرفتي, كاركردن روي خودت و رهايي از اينهمه احساسات سطحي, افزايش اعتماد به نفست همه و همه كمك ميكنه انتخاب درستي داشته باشي

    خودتو محكم كن كه وقتي كسي رو شناختي و همه جوره تاييدش كردي اينقدر متزلزل رفتار نكني و بدوني چي ميخواي
    ميشه همه رو به يك چوب زد و بقيه سالهاي عمر هم به اشتباهات خودت فكر نكني اما اين راهش نيست

    موفق باشي


  8. 4 کاربر از پست مفید z o h r e h تشکرکرده اند .

    z o h r e h (پنجشنبه 12 مرداد 91)

  9. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    339
    Array

    RE: ازدواج عشقم

    دوست عزیز سلام

    به تالار همدردی خوش آمدی

    ایجاد دو تاپیک با یک موضوع خلاف مقرراته همدردیه

    برای نتیجه بهتر یک تاپیک را ادامه دهید

    با تشکر از توجه شما

  10. کاربر روبرو از پست مفید ویدا@ تشکرکرده است .

    ویدا@ (پنجشنبه 12 مرداد 91)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 آبان 91 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1391-5-12
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    463
    سطح
    9
    Points: 463, Level: 9
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ازدواج عشقم و قلبه شکسته ام

    از همه دوستان بخاطر راهنماییشون تشکر میکنم
    یک سری ایرادات من در رابطه با این خانم داشتم که کشف کردم ولی خیلی دیر فهمیدم(صحبت زیاد در مورد مسایل جنسی با توجه به یکی از مهمترین دلالیل طلاقم ) .
    امیدوار هستم بتوانم خودم را اصلاح کنم اما مطمئنا این خانم با من صداقت نداشت حتی اگر رفتار من ایراد داشت با علاقه میتوانست من را اصلاح کند ولی خودش را کنار کشید و با دروغهایش ذهن من را مشغول میکرد.

    و اون عشقی که من به او داشتم به من نداشت و حضور من در زندگی اش زیاد مهم نبود ولی من اون را برای ازدواج انتخاب کرده بودم و خیلی هم دوستش داشتم و حضورش در زندگی من پر رنگ بود متاسفانه این ها را من این اواخر فهمیدم البته وقتی بمن گفت نامزد نکرده بهش گفتم که رفتارم را اصلاح میکنم و این کار را هم کردم اما ایشان انتخاب خودش را کرده بود و به دروغ بمن گفت که نامزد نکرده و جالب اینجاست وقتی بمن گفت نامزد کرده میگفت تو را از نظر عاطفی دوست دارم ولی نامزدم را جور دیگه ای دوست دارم و بعد از چند روز بمن گفت نامزدی در کار نبوده (به دروغ)

    آدم به یک نفر اعتماد میکند به حرفهایش به رفتارش و به همه چیزش اعتماد میکند و عاشقش میشود ولی اون اصلا ازدواج را با دیدگاه عشق نگاه نمیکند بلکه به شرایط مطلوب طرف نگاه میکند البته اخلاق برایش مهم بود عشق برایش مهم بود ولی نه برای شرایط من که سابقه ازدواج داشتم نمیدانم چه بگویم که واقعا با این همه خیانت و دروغ باز هم عاشقش هستم و خودش هم این را میداند.

  12. کاربر روبرو از پست مفید keyvan198 تشکرکرده است .

    keyvan198 (جمعه 13 مرداد 91)

  13. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    141
    Array

    RE: ازدواج عشقم و قلبه شکسته ام

    آقا کیوان زندگی پر از لحظات تلخ و شیرین و کسب تجربه هست.
    به دید یه تجربه مفید بهش نگاه کنید که البته باید درس هم بگیرید و ازش استفاده کنید برای بهتر شدن زندگی آیندتون.

  14. 5 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (جمعه 13 مرداد 91)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 آبان 91 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1391-5-12
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    463
    سطح
    9
    Points: 463, Level: 9
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Red face RE: ازدواج عشقم و قلبه شکسته ام

    اتفاقا در زمانی که نامزد بود و با من هم صحبت میکرد این جمله معرف را بهش گفتم (به کسی که دروغ میگه اعتماد نکن...) چون احساس کردم نامزد داره و یا کسی در زندگیش هست و ازش خواستم با من صداقت داشته باشه ولی گفت کسی در زندگیش نیست حالا دقیقا دلیل این رفتارش را نمدانم برای چی بود من را در آب نمک گذاشته بود و یا واقعا دوستم داشت و فقط میخواست مطمئن بشه از قلب خودش .

    در هر صورت یک زمان زیادی را با روح و روان من بازی کرد و آخرش هم گذاشت و رفت و کلی دلیل هم برای کارش داشت و خودش را توجیه کرد.

    حالا من مانده ام چه جوری فراموشش کنم و اگر روزی بخواهم ازدواج کنم چه طوری میتوانم عشق واقعی ام را به همسرم بدهم من نمیتوانم سنتی ازدواج کنم چون ازدواج اولم سنتی بود و بعد از عقد متوجه شدم اختلافات زیادی با همسرم دارم که در نهایت به طلاق انجامید .

    قلب شکسته ام هنوزبه برگشتش امیدوار است اما عقلم میگوید که برگشتی در کار نیست و از طرفی نمیتوانم تا چند سال ازدواج کنم چون خاطره اش در ذهنم است و با توجه به روحیات خودم میدانم چند سال زمان نیاز دارم .

    در ددیدگاه من ازدواج عاشقانه است و نه یک قرار داد در ازدواج سنتی که داشتم از ازدواج بیزار شده بودم ولی عاشق این خانم بودم و تلاشم این بود که با اون ازدواج کنم و با توجه به رفتارش و گرمی صداش و صمیمیت حرفهایش مطمئن بود یک ازدواج موفق را با اون خواهم داشت حتی خودش از محبت من چند بار تعریف کرد ولی در نهایت تصمیم به جدایی گرفت

    متاسفانه سابقه ازدواجم یا نداشتن خانه ام و بدتر از همه صحبت زیاد در مورد مسائل جنسی باعث این جدایی عاطفی شد.
    روحم عشق میخواهد نه فقط ازدواج ،روحم آرامش میخواهد د رکنار کسی که عاشقش باشم



  16. کاربر روبرو از پست مفید keyvan198 تشکرکرده است .

    keyvan198 (جمعه 13 مرداد 91)

  17. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    141
    Array

    RE: ازدواج عشقم و قلبه شکسته ام

    همه آدما ازدواج با عشق میخوان ولی افسوس که خیلی موقع ها این اتفاق نمیافته..
    به هر حال آقا کیوان شما با توجه به طلاقی که داشتید به جای اینکه عاقلانه تر تصمیم بگیرید احساسی تر تصمیم گرفتید و احساسات شدید رو وارد معقوله کردید.

    وقتی با کسی آشنا میشید قبل از وارد شدن به معقوله احساس باید تمام شرایط خودتونو به خودش و خانوادش بگید و اگر براشون حل شده بود وارد مراحل بعدی (از جمله احساسات) بشید.
    راستش ازدواج مجدد برای کسانی مثل ما یه مقدار سختر هست چون در جامعه ما تا بگی طلاق گرفته هستم فکرای مسخره ای به ذهنشون میاد ولی همینه دیگه.

    شما باید طوری باشید که تمام اون فکرا دربارتون خنثی بشه.
    حالا لازم نیست فورا وارد یه رابطه دیگه بشید اصلا به رابطه و برگشت اون خانم هم فکر نکین.فعلا روی خودتون کار کنید و به تفریحات سالم برسید.

  18. 2 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (سه شنبه 17 مرداد 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.