به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 13 مرداد 91 [ 12:06]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    داداشم میخواد خودکشی کنه چیکار کنم

    سلام
    نمیدونم باید اینجا پست بذارم یا جای دیگه
    برادر چند وقت پیش با دختری دوست بود خیلی هم همدیگر و میخواستن
    رابطه من و برادرم خیلی خوبه
    واسه همین من و در جریان این دوستی گذاشت
    ولی خانوادمون هیچی از این رابطه نمیدونستن
    چند بارم 3 نفری بیرون رفتیم
    برعکس برادرم من از اون دختره اصلا خوشم نیومد
    یه دختر مغرور و ......
    نمیدونم اخه داداشم عاشق چیه این دختر شده بود
    نه اخلاق خوبی داشت همش برادرم و اذیت میکرد و...
    همش به کنایه به داداشم میگفتم اخه دختر قهطی بود با این دوست شدی
    همش در مورد بدی های دختره حرف میزدم تا داداشم کورکورانه عاشقش نشه و با عقلش انتخاب کنه نه با احساس
    فقط خوبی های دختر رو نبینه
    چند بار خواستم جدی با داداشم حرف بزنم بگم خوب فکرات و کردی واقعا این همون دختریه که دوسش داری
    ولی اون همش بدون این که فکر کنه میگفت اره اره
    منم بهش میگفتم ببین داداش بیا با هم دیگه منطقی فکر کنیم
    خودتم میدونی اون دختر بد اخلاقی هستش هر چی که دلش میخواد میگه فردا میتونی با این اخلاقش کنار بیایی
    اون دختره بر عکس داداشم که ادم احساسی و مهربونی بود اون خیلی مغرور و یه دنده بود
    هر کاری که میگفت باید انجام میشد داداشمم چون خیلی دوسش داشت همش میگفت باشه
    انقدر دلم واسه داداشم میسوخت این هر چه قدر که مهربونی میکرد اون برعکسه این
    دختره انگار اصلا دل نداشت انقدر اذیتش میکرد
    داداشتم چند ماه از اون دختره بزرگتر هستش
    من همش تو دلم میگفتم کاش من جای اون دختره بودم کاش با یکی مثل داداشم دوست بودم مهربون خوش قلب
    رابطه اینا حدود یک سال و نیم طول کشید
    تا این که دختره سره یه موضوعی قهر کرد
    حدود 2 ماه اصلا رابطه ای با هم دیگه نداشتن
    تو این مدت همش با داداشم حرف میزدم نمیذاشتم تنها باشه تا یه موقع دلش نگیره و گریه نکنه
    اخه خیلی دلتنگ دختره میشد
    داداشم همش میگفت بزار بهش زنگ بزنم ولی نمیذاشتم
    بهش گفتم اگه واقعا دوست داشته باشه واسه یه موضوع ساده قهر نمیکنه و برمیگرده
    تو این یه سال و نیم هم چند باری حرفشون شده بود و همش داداشم میرفت جلو و عذر خواهی میکرد و ...
    در صورتی که تو بعضی از اون ها هم اصلا داداشم مقصر نبود
    چند ماه پیش یکی واسه داداشم خبر اورد و دختره نامزد کرده
    نه من باورم میشد نه داداشم
    حاله داداشم انقدر بد شد
    چند بار بردیمش بیمارستان و.......
    اخه کی باورش میشد اونی که انقدر داداشم و دوس داشت بعد از 2 ماه ازدواج کنه اونم بی خبر
    داداشم بعد از اون رفت با دختره حرف بزنه ولی دختره حتی حاضر نبود حرفای داداشم و گوش بده
    داداشم اصلا قرص مصرف نمیکرد ولی تو این مدت انقدر از این قرص های ارام بخش گرفته
    یه شب که نمینذاره حالش خیلی بد میشه و همش فکر و خیال میکنه و گریه میکنه
    داداشم انقدر خوشگل بود تو این چند ماه انقدر قصه خورده انقدر ضعیف شده چهرش انقدر پیر شده
    چند روزه داداشم فکر خودکشی افتاده
    اول نمیدونستم بعد که تو کمدش قرص های زیادی پیدا کردم فهمیدم میخواد این کار و بکنه
    قبلش تو کمدش نهایتا 2 ورق قرص بود ولی این بار حدود 10 تا ورق قرص بود
    یکی از قرص هار و بردم داروخونه گفتن یه قرص خواب اور قوی هستش
    از دکتره پرسیدم کسی از اینا بندازه امکانش هست بمیره
    گفتش اگه چند تا شو با هم بندازه امکانش هست
    بعدش رفتم همه قرص هارو ورداشتم و ریختم بیرون
    نمیدونم دیگه چیکار کنم
    این بار قرص هار و پیدا کردم و ورداشتم دفعه بعد چی
    اگه بازم بره بگیره و دیر بفهمم چی
    خیلی میترسم
    چیکار کنم
    تا اون جا که میتونم نمیذارم تنها باشه
    سعی میکنم به یه بهانه ای ببرمش بیرون و نذارم تنها باشه و زیاد تو فکر و خیال بره
    ولی خیلی میترسم بازم بره قرص بگیره
    نمیدونم چیکار کنم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: داداشم میخواد خودکشی کنه چیکار کنم

    سلام عزیزم
    چقدر خوبه که شما هستی
    بنظرم اصلا تنهاش نزار و محیط رو واسش عوض کن تا روحیش عوض بشه.اوایل جدایی خیلی سخته و لی فقط یه مدت طاقت بیارن همه چی درست میشه حتی بهتر از قبل.حواسشو یه طوری پرت کن.مثلن برای انجام کارات ازش کمک بخواه.
    اگه میتونین حتما پیش مشاور ببرش.درکش میکنم و میدونم بهش نیاز داره

  3. کاربر روبرو از پست مفید شارلوت تشکرکرده است .

    شارلوت (سه شنبه 10 مرداد 91)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array

    RE: داداشم میخواد خودکشی کنه چیکار کنم

    سلام سپیده جان.به همدردی خوش اومدی

    من شخصا با خوندن نوشته هات خصوصا تیکه اولش یه حسی بهم دست داد مثه دخالت..شما رسما تو کار برادرت دخالت میکنی..میدونم ازسر دلسوزیه اما هر چیزی حد و حدود و راه و روش خودشو داره..شاید لازم باشه ادم گاهی سرش به سنگ بخوره و درس عبرت بگیره.

    مطمئنا اون دختر نه اونقدر که برادرت فکر میکنه خوب و بدون اشکاله و نه اونقدر که تو فکر میکنی بده..اونم مثه همه ما خوبیا و بدیایی داشته..

    برادرتون خودش باید تشخیص میداد که اون دختر مناسبش هست یا نه؟
    و شما میتونستی نظرت رو خیلی دلسوزانه و بی قصد و غرض بهش بگی.نه اینکه تموم تلاشت رو کنی که بهش بقبولونی که اون دختر بده..شاید یه نفر از دید تو بد و ازدید من خوب باشه..و این سلیقه ایه.

    حالا اینا رو گفتم که بگم اگه برادرت خودش به این نتیجه رسیده بود که این دختر مناسبش نیست الان این حال و روز رو نداشت..الان فکر میکنه یه کیس مناسب رو ازدست داده و درسته که پرونده رابطشون عملا بسته شده اما تو ذهن برادرت بازه چون هنوز به نتیجه نرسیده بود که اون رابطه به صلاحش نبوده(البته شایدم بوده..ما نمیدونیم چون اون دخترو نمیشناسیم..اما در هر صورت رابطه دوستی به صلاح هیچ کس نیست)

    حالا شما بهترین کار اینه که ازافراد با تجربه کمک بگیری..ازیه مشاور خوب براش وقت بگیر و ازش بخواه پیشش بره.فقط خواهشا دوباره نشین از اون دختر سیاه نمایی کنی..بدون قضاوت درباره برادرت و اون دختر با دلسوزی ازش بخواه پیش مشاور بره.

    و یه کم حالشو درک کن..به هر صورت برادرت دچار تلاطم احساسیه و شاید گاهی نیاز داشته باشه درددل کنه بدون اینکه قضاوت یا محکوم بشه.

    موفق باشی

  5. 4 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (سه شنبه 10 مرداد 91)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    141
    Array

    RE: داداشم میخواد خودکشی کنه چیکار کنم

    اوایل جدایی خیلی سخته باید تو این مدت مراقبش باشی که کاری دست خودش نده.
    زیاد به پروپاش نپیچ چون باید این دوران و با آرامش و بدور از تشنج طی کنه.

    بهش مهربونی کن..لزومی نداره هی بهش بگی: چه بهتر که تموم شد..اون لیاقتتو نداشت..ال بود بل بود و هی دختر رو جلوی داداشتون نبش قبر کنین.
    اصلا هیچ حرفی دربارش نزنید حتی اگه داداشتون حرفی زد دربارش فقط مثل مجسمه گوش کنید و نظری ندین و در پایان حرفاش بگید: یه چایی میخوری داداشی برات بیارم؟ یا یه غذای خوشمززززه مخصوصت درست کردم

    ببخشید رک گفتما عزیزم
    یکم که بگذره کم کم درست میشه.

  7. 4 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (سه شنبه 10 مرداد 91)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 13 مرداد 91 [ 12:06]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: داداشم میخواد خودکشی کنه چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شارلوت
    سلام عزیزم
    چقدر خوبه که شما هستی
    بنظرم اصلا تنهاش نزار و محیط رو واسش عوض کن تا روحیش عوض بشه.اوایل جدایی خیلی سخته و لی فقط یه مدت طاقت بیارن همه چی درست میشه حتی بهتر از قبل.حواسشو یه طوری پرت کن.مثلن برای انجام کارات ازش کمک بخواه.
    اگه میتونین حتما پیش مشاور ببرش.درکش میکنم و میدونم بهش نیاز داره
    ممنون از کمکتون
    اخه الان 6 ماه هست که اون ماجرا میگذره ولی حال داداشم مثل همون روزا هستش و خوب نشده
    من تا اونجا که میتونم باهاشم و نمیذارم تنها باشه
    بهش گفتم بریم پیش مشاور ولی قبول نمیکنه
    میگه هیچ کسی حاله منو نمیفهمه

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: داداشم میخواد خودکشی کنه چیکار کنم

    بنظرم همین سایت رو بهشون معرفی کنین.خیلیا با حال و روز بدتر از داداشتون اینجا نتیجه گرفتن

  10. 2 کاربر از پست مفید شارلوت تشکرکرده اند .

    شارلوت (سه شنبه 10 مرداد 91)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 13 مرداد 91 [ 12:06]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: داداشم میخواد خودکشی کنه چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی
    سلام سپیده جان.به همدردی خوش اومدی

    من شخصا با خوندن نوشته هات خصوصا تیکه اولش یه حسی بهم دست داد مثه دخالت..شما رسما تو کار برادرت دخالت میکنی..میدونم ازسر دلسوزیه اما هر چیزی حد و حدود و راه و روش خودشو داره..شاید لازم باشه ادم گاهی سرش به سنگ بخوره و درس عبرت بگیره.

    مطمئنا اون دختر نه اونقدر که برادرت فکر میکنه خوب و بدون اشکاله و نه اونقدر که تو فکر میکنی بده..اونم مثه همه ما خوبیا و بدیایی داشته..

    برادرتون خودش باید تشخیص میداد که اون دختر مناسبش هست یا نه؟
    و شما میتونستی نظرت رو خیلی دلسوزانه و بی قصد و غرض بهش بگی.نه اینکه تموم تلاشت رو کنی که بهش بقبولونی که اون دختر بده..شاید یه نفر از دید تو بد و ازدید من خوب باشه..و این سلیقه ایه.

    حالا اینا رو گفتم که بگم اگه برادرت خودش به این نتیجه رسیده بود که این دختر مناسبش نیست الان این حال و روز رو نداشت..الان فکر میکنه یه کیس مناسب رو ازدست داده و درسته که پرونده رابطشون عملا بسته شده اما تو ذهن برادرت بازه چون هنوز به نتیجه نرسیده بود که اون رابطه به صلاحش نبوده(البته شایدم بوده..ما نمیدونیم چون اون دخترو نمیشناسیم..اما در هر صورت رابطه دوستی به صلاح هیچ کس نیست)

    حالا شما بهترین کار اینه که ازافراد با تجربه کمک بگیری..ازیه مشاور خوب براش وقت بگیر و ازش بخواه پیشش بره.فقط خواهشا دوباره نشین از اون دختر سیاه نمایی کنی..بدون قضاوت درباره برادرت و اون دختر با دلسوزی ازش بخواه پیش مشاور بره.

    و یه کم حالشو درک کن..به هر صورت برادرت دچار تلاطم احساسیه و شاید گاهی نیاز داشته باشه درددل کنه بدون اینکه قضاوت یا محکوم بشه.

    موفق باشی

    ممنون از کمکتون
    ولی من فقط میخواستم بهش بفمونم این دختر اون طوری که اون فکر میکنه نیست
    نمیخواستم از سر احساس تصمیم بگیره میخواستم فکر کنه تا فردا پشیمون نشه

    نقل قول نوشته اصلی توسط نادیا-7777
    اوایل جدایی خیلی سخته باید تو این مدت مراقبش باشی که کاری دست خودش نده.
    زیاد به پروپاش نپیچ چون باید این دوران و با آرامش و بدور از تشنج طی کنه.

    بهش مهربونی کن..لزومی نداره هی بهش بگی: چه بهتر که تموم شد..اون لیاقتتو نداشت..ال بود بل بود و هی دختر رو جلوی داداشتون نبش قبر کنین.
    اصلا هیچ حرفی دربارش نزنید حتی اگه داداشتون حرفی زد دربارش فقط مثل مجسمه گوش کنید و نظری ندین و در پایان حرفاش بگید: یه چایی میخوری داداشی برات بیارم؟ یا یه غذای خوشمززززه مخصوصت درست کردم

    ببخشید رک گفتما عزیزم
    یکم که بگذره کم کم درست میشه.
    ممنون از کمکتون
    مراقبش هستم
    همش دنبال اینم که یه کاری کنم بهش فکر نکنه
    با هم دیگه زیاد خوبیم همش پیششم ولی تا کی میخواد اینطوری بمونه
    الان چند ماه هستش که رابطشون تموم شده ولی داداشم مثل همون روز اول...

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 دی 97 [ 09:08]
    تاریخ عضویت
    1388-1-24
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    8,262
    سطح
    61
    Points: 8,262, Level: 61
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 188
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    123

    تشکرشده 113 در 55 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: داداشم میخواد خودکشی کنه چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sepideh.najm
    سلام
    نمیدونم باید اینجا پست بذارم یا جای دیگه
    برادر چند وقت پیش با دختری دوست بود خیلی هم همدیگر و میخواستن
    رابطه من و برادرم خیلی خوبه
    واسه همین من و در جریان این دوستی گذاشت
    ولی خانوادمون هیچی از این رابطه نمیدونستن
    چند بارم 3 نفری بیرون رفتیم
    برعکس برادرم من از اون دختره اصلا خوشم نیومد
    یه دختر مغرور و ......
    نمیدونم اخه داداشم عاشق چیه این دختر شده بود
    نه اخلاق خوبی داشت همش برادرم و اذیت میکرد و...
    همش به کنایه به داداشم میگفتم اخه دختر قهطی بود با این دوست شدی
    همش در مورد بدی های دختره حرف میزدم تا داداشم کورکورانه عاشقش نشه و با عقلش انتخاب کنه نه با احساس
    فقط خوبی های دختر رو نبینه
    چند بار خواستم جدی با داداشم حرف بزنم بگم خوب فکرات و کردی واقعا این همون دختریه که دوسش داری
    ولی اون همش بدون این که فکر کنه میگفت اره اره
    منم بهش میگفتم ببین داداش بیا با هم دیگه منطقی فکر کنیم
    خودتم میدونی اون دختر بد اخلاقی هستش هر چی که دلش میخواد میگه فردا میتونی با این اخلاقش کنار بیایی
    اون دختره بر عکس داداشم که ادم احساسی و مهربونی بود اون خیلی مغرور و یه دنده بود
    هر کاری که میگفت باید انجام میشد داداشمم چون خیلی دوسش داشت همش میگفت باشه
    انقدر دلم واسه داداشم میسوخت این هر چه قدر که مهربونی میکرد اون برعکسه این
    دختره انگار اصلا دل نداشت انقدر اذیتش میکرد
    داداشتم چند ماه از اون دختره بزرگتر هستش
    من همش تو دلم میگفتم کاش من جای اون دختره بودم کاش با یکی مثل داداشم دوست بودم مهربون خوش قلب
    رابطه اینا حدود یک سال و نیم طول کشید
    تا این که دختره سره یه موضوعی قهر کرد
    حدود 2 ماه اصلا رابطه ای با هم دیگه نداشتن
    تو این مدت همش با داداشم حرف میزدم نمیذاشتم تنها باشه تا یه موقع دلش نگیره و گریه نکنه
    اخه خیلی دلتنگ دختره میشد
    داداشم همش میگفت بزار بهش زنگ بزنم ولی نمیذاشتم
    بهش گفتم اگه واقعا دوست داشته باشه واسه یه موضوع ساده قهر نمیکنه و برمیگرده
    تو این یه سال و نیم هم چند باری حرفشون شده بود و همش داداشم میرفت جلو و عذر خواهی میکرد و ...
    در صورتی که تو بعضی از اون ها هم اصلا داداشم مقصر نبود
    چند ماه پیش یکی واسه داداشم خبر اورد و دختره نامزد کرده
    نه من باورم میشد نه داداشم
    حاله داداشم انقدر بد شد
    چند بار بردیمش بیمارستان و.......
    اخه کی باورش میشد اونی که انقدر داداشم و دوس داشت بعد از 2 ماه ازدواج کنه اونم بی خبر
    داداشم بعد از اون رفت با دختره حرف بزنه ولی دختره حتی حاضر نبود حرفای داداشم و گوش بده
    داداشم اصلا قرص مصرف نمیکرد ولی تو این مدت انقدر از این قرص های ارام بخش گرفته
    یه شب که نمینذاره حالش خیلی بد میشه و همش فکر و خیال میکنه و گریه میکنه
    داداشم انقدر خوشگل بود تو این چند ماه انقدر قصه خورده انقدر ضعیف شده چهرش انقدر پیر شده
    چند روزه داداشم فکر خودکشی افتاده
    اول نمیدونستم بعد که تو کمدش قرص های زیادی پیدا کردم فهمیدم میخواد این کار و بکنه
    قبلش تو کمدش نهایتا 2 ورق قرص بود ولی این بار حدود 10 تا ورق قرص بود
    یکی از قرص هار و بردم داروخونه گفتن یه قرص خواب اور قوی هستش
    از دکتره پرسیدم کسی از اینا بندازه امکانش هست بمیره
    گفتش اگه چند تا شو با هم بندازه امکانش هست
    بعدش رفتم همه قرص هارو ورداشتم و ریختم بیرون
    نمیدونم دیگه چیکار کنم
    این بار قرص هار و پیدا کردم و ورداشتم دفعه بعد چی
    اگه بازم بره بگیره و دیر بفهمم چی
    خیلی میترسم
    چیکار کنم
    تا اون جا که میتونم نمیذارم تنها باشه
    سعی میکنم به یه بهانه ای ببرمش بیرون و نذارم تنها باشه و زیاد تو فکر و خیال بره
    ولی خیلی میترسم بازم بره قرص بگیره
    نمیدونم چیکار کنم

    سلام....امیدوارم مشکل برادرتون با خودش اول از همه حل بشه...من خودم شرایط مشابه به ایشون تجربه کردم،نه اینکه دوستی با کسی داشته باشم،نه! ولی کسی و دوست داشتم و در نهایت که نتونستم به دستش بیارم کم کم تصمیم گرفتم خودکشی کنم ..

    همین الانم فکر کردن به اون روزها برام سخته ،ولی فقط بهتون میگم قضیه رو شوخی نگیرین چون ادم توو برهه ای از زندگیش اینقدر ضربه میخوره که ممکن دست به هر حماقنی بزنه...

    بهترین کار اینه که ایشون سریعا پیش یک روانپزشک نه مشاور ببرین تا با دارو فکر اسیب زدن به خودش از کلش بندازه و بعدش کنارش مشاور ببرینش..و خودتون سعی کنین تنهاش نزارین...سعی نکنین بهش بگین اتفاقی نیافته بهش بفهمونین که درکش میکنین .....
    من روانپزشکی که میرم خیلی عالیه و از همه جا پیشش میان و الانم خیلی اوضاعم و بهتر کرده داروهاش...اگه خواستین شمارش بگین شمارش بزارم براتون...

    در اخر فقط یک حرف برای خودتون دارم،امید داشته باشین...شاید این ماه ها روز روزش سخت بگذره ولی میگذره! و ماهی میاد که هم برادرتون به زندگی عادی برگشته و هم روحیش سر جا اومده....

    موفق باشید

  13. کاربر روبرو از پست مفید grey-sm تشکرکرده است .

    grey-sm (سه شنبه 10 مرداد 91)

  14. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: داداشم میخواد خودکشی کنه چیکار کنم

    سلام
    در ابتدا سعی کنید، احساسات برادرتان بیشتر از این غالب نشود، و تابع احساسات نباشد، سعی کنید او را بفهمید، و همانطور که دوستان گفتند تنوع و ایجاد تحول برای او بسیار مفید خواهد بود

    لینک های زیر را مطالعه کنید ،مفید هستند.
    http://www.hamdardi.net/thread-7257.html

    http://www.hamdardi.net/thread-8577.html

    http://www.hamdardi.net/thread-6316.html

    http://www.hamdardi.net/thread-6769.html

    http://www.hamdardi.net/thread-6785.html

  15. 3 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    keyvan (سه شنبه 10 مرداد 91)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 13 مرداد 91 [ 12:06]
    تاریخ عضویت
    1391-5-10
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    457
    سطح
    9
    Points: 457, Level: 9
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: داداشم میخواد خودکشی کنه چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط grey-sm
    نقل قول نوشته اصلی توسط sepideh.najm
    سلام
    نمیدونم باید اینجا پست بذارم یا جای دیگه
    برادر چند وقت پیش با دختری دوست بود خیلی هم همدیگر و میخواستن
    رابطه من و برادرم خیلی خوبه
    واسه همین من و در جریان این دوستی گذاشت
    ولی خانوادمون هیچی از این رابطه نمیدونستن
    چند بارم 3 نفری بیرون رفتیم
    برعکس برادرم من از اون دختره اصلا خوشم نیومد
    یه دختر مغرور و ......
    نمیدونم اخه داداشم عاشق چیه این دختر شده بود
    نه اخلاق خوبی داشت همش برادرم و اذیت میکرد و...
    همش به کنایه به داداشم میگفتم اخه دختر قهطی بود با این دوست شدی
    همش در مورد بدی های دختره حرف میزدم تا داداشم کورکورانه عاشقش نشه و با عقلش انتخاب کنه نه با احساس
    فقط خوبی های دختر رو نبینه
    چند بار خواستم جدی با داداشم حرف بزنم بگم خوب فکرات و کردی واقعا این همون دختریه که دوسش داری
    ولی اون همش بدون این که فکر کنه میگفت اره اره
    منم بهش میگفتم ببین داداش بیا با هم دیگه منطقی فکر کنیم
    خودتم میدونی اون دختر بد اخلاقی هستش هر چی که دلش میخواد میگه فردا میتونی با این اخلاقش کنار بیایی
    اون دختره بر عکس داداشم که ادم احساسی و مهربونی بود اون خیلی مغرور و یه دنده بود
    هر کاری که میگفت باید انجام میشد داداشمم چون خیلی دوسش داشت همش میگفت باشه
    انقدر دلم واسه داداشم میسوخت این هر چه قدر که مهربونی میکرد اون برعکسه این
    دختره انگار اصلا دل نداشت انقدر اذیتش میکرد
    داداشتم چند ماه از اون دختره بزرگتر هستش
    من همش تو دلم میگفتم کاش من جای اون دختره بودم کاش با یکی مثل داداشم دوست بودم مهربون خوش قلب
    رابطه اینا حدود یک سال و نیم طول کشید
    تا این که دختره سره یه موضوعی قهر کرد
    حدود 2 ماه اصلا رابطه ای با هم دیگه نداشتن
    تو این مدت همش با داداشم حرف میزدم نمیذاشتم تنها باشه تا یه موقع دلش نگیره و گریه نکنه
    اخه خیلی دلتنگ دختره میشد
    داداشم همش میگفت بزار بهش زنگ بزنم ولی نمیذاشتم
    بهش گفتم اگه واقعا دوست داشته باشه واسه یه موضوع ساده قهر نمیکنه و برمیگرده
    تو این یه سال و نیم هم چند باری حرفشون شده بود و همش داداشم میرفت جلو و عذر خواهی میکرد و ...
    در صورتی که تو بعضی از اون ها هم اصلا داداشم مقصر نبود
    چند ماه پیش یکی واسه داداشم خبر اورد و دختره نامزد کرده
    نه من باورم میشد نه داداشم
    حاله داداشم انقدر بد شد
    چند بار بردیمش بیمارستان و.......
    اخه کی باورش میشد اونی که انقدر داداشم و دوس داشت بعد از 2 ماه ازدواج کنه اونم بی خبر
    داداشم بعد از اون رفت با دختره حرف بزنه ولی دختره حتی حاضر نبود حرفای داداشم و گوش بده
    داداشم اصلا قرص مصرف نمیکرد ولی تو این مدت انقدر از این قرص های ارام بخش گرفته
    یه شب که نمینذاره حالش خیلی بد میشه و همش فکر و خیال میکنه و گریه میکنه
    داداشم انقدر خوشگل بود تو این چند ماه انقدر قصه خورده انقدر ضعیف شده چهرش انقدر پیر شده
    چند روزه داداشم فکر خودکشی افتاده
    اول نمیدونستم بعد که تو کمدش قرص های زیادی پیدا کردم فهمیدم میخواد این کار و بکنه
    قبلش تو کمدش نهایتا 2 ورق قرص بود ولی این بار حدود 10 تا ورق قرص بود
    یکی از قرص هار و بردم داروخونه گفتن یه قرص خواب اور قوی هستش
    از دکتره پرسیدم کسی از اینا بندازه امکانش هست بمیره
    گفتش اگه چند تا شو با هم بندازه امکانش هست
    بعدش رفتم همه قرص هارو ورداشتم و ریختم بیرون
    نمیدونم دیگه چیکار کنم
    این بار قرص هار و پیدا کردم و ورداشتم دفعه بعد چی
    اگه بازم بره بگیره و دیر بفهمم چی
    خیلی میترسم
    چیکار کنم
    تا اون جا که میتونم نمیذارم تنها باشه
    سعی میکنم به یه بهانه ای ببرمش بیرون و نذارم تنها باشه و زیاد تو فکر و خیال بره
    ولی خیلی میترسم بازم بره قرص بگیره
    نمیدونم چیکار کنم

    سلام....امیدوارم مشکل برادرتون با خودش اول از همه حل بشه...من خودم شرایط مشابه به ایشون تجربه کردم،نه اینکه دوستی با کسی داشته باشم،نه! ولی کسی و دوست داشتم و در نهایت که نتونستم به دستش بیارم کم کم تصمیم گرفتم خودکشی کنم ..

    همین الانم فکر کردن به اون روزها برام سخته ،ولی فقط بهتون میگم قضیه رو شوخی نگیرین چون ادم توو برهه ای از زندگیش اینقدر ضربه میخوره که ممکن دست به هر حماقنی بزنه...

    بهترین کار اینه که ایشون سریعا پیش یک روانپزشک نه مشاور ببرین تا با دارو فکر اسیب زدن به خودش از کلش بندازه و بعدش کنارش مشاور ببرینش..و خودتون سعی کنین تنهاش نزارین...سعی نکنین بهش بگین اتفاقی نیافته بهش بفهمونین که درکش میکنین .....
    من روانپزشکی که میرم خیلی عالیه و از همه جا پیشش میان و الانم خیلی اوضاعم و بهتر کرده داروهاش...اگه خواستین شمارش بگین شمارش بزارم براتون...

    در اخر فقط یک حرف برای خودتون دارم،امید داشته باشین...شاید این ماه ها روز روزش سخت بگذره ولی میگذره! و ماهی میاد که هم برادرتون به زندگی عادی برگشته و هم روحیش سر جا اومده....

    موفق باشید
    سلام
    الان مشکل برادرم همینه دیگه
    با خودش کنار نمیاد
    بهش میگم داداش گلم اگه دختر خوبی بود اگه ادم وفاداری بود که نمیرفت
    فکر کن این کار و وسط زندگیتون انجام میداد
    چند سال با هم زندگی میکردید و کلی وابسطش میشدی و بعد وسطه زندگی با این همه تنهات میذاشت
    این خوبه یا اون
    تویی که انقدر مهربونی دلت مثل دله گنجشکه اینقدر خوبی چطوری میخواستی با یه دختر با اون شرایط که با تو زمین تا اسمون فرق داشت زندگی کنی
    یه چیزی هم که هست اینه که الان دیده داداشم نسبت به همه دخترها کلا بد شده
    فکر میکنه که همشون مثل این دختره هستن
    حتی بعضی موقع ها میشینه باهام حرف میزنه میگه یه موقع تو مثل اون نشیا
    تا از این بدتر نشده حتما باید پیش یه روانشناس بره
    اگه ادرسی یا شماره تلفتی از روانشناسی که گفتید دارید لطف کنید بدید
    فقط ما تهران هستیم روانشناسی که گفتید تو تهرانه ؟

  17. کاربر روبرو از پست مفید sepideh.najm تشکرکرده است .

    sepideh.najm (سه شنبه 10 مرداد 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.