درسته حرفتون رو قبول دارم . اگر برای خودم وظابفی در قبال جامعه ای که توش زندگی می کنم قائلم می تونم اون ها رو خیلی کوچک کنم . راستش الانم اگه به آینده فکر می کنم به یکی دو سال آینده هست نه بیشتر . اون ها رو هم اگه بنویسم شاید بهتر باشه و دیگه بشون فکر نمی کنم .
جواد جان. تو اول از همه نسبت به خودت مسوولی. خودتو باید دوست داشته باشی و برای موفقیت و شادی خودت تلاش کنی. بعد از اینکه اینکارو کردی خودبه خود بقیه ادما رو دوست داری و در نتیجه ی اینکه خودتو دوست داری و خودت برای خودت محترمی روش زندگیت طوری می شه که خودبه خود به جامعه ات هم خدمت می کنی. الان فقط سعی کن خودتو دوست داشته باشی.
ورزش صیحگاهی و خواب در ساعت های معین به اندازه . این ها رو یک هفته اجرا می کنم ببینم چی می شه
راستش این احساس رخوتم فقط برای درسم هست . توی بقیه مسائل مثله بیرون رفتن مهمونی یا کارهای شخصی ام و کلا با کاری به جز درس مشکلی ندارم . هم تابستونه و عادت کردم تو تابستون ها استراحت کنم هم شکست عشقی ناجور و مشکلات همیشگی با خانواده و جامعه ی سنتی ایران با هم دیگه باعث شدند حس درس خوندن نداشته باشم و انگار انگیزه ی لازم برای درس خوندن ازم گرفته شده .
خیلی خوبه. پس حال کلیت خوبه. ورزش سبک مثل هر روز دویدن رو بکن به تغذیه ات هم برس. خواب منظم هم داشته باش. زیادم به خودت نگو که نمی خوای درس بخونی که اثر منفی روت نذاره.
والا شکست عشقی من نظری ندارم. خودم تازگیا رفتم دکتر قلب و عروق واسه درد قفسه سینه گفت بهم مشکل قلبی ندارم و پرسید شکست عشقی داشتم؟!! واقعا نظری ندارم. کل چیزی که می تونم بگم اینه که اولا تو خودت خواستی که دیگه با اون دختر خانم رابطه ای نداشته باشی. تصمیمی گرفتی و به خواست خودت بوده و باید مسوولیت تصمیمتو بپذیری و ناراحت نباشی. ولی اگه اونم تو رو نمی خواست خوب همه ی ادما انقدر ازادی باید داشته باشن که بتونن خودشون انتخاب کنن با کی باشن و نباشن. مخصوصا قبل از ازدواج. می دونم دل ادم ممکنه یکی رو بخواد. ولی همون قدری که ادم به خودش این اختیارو می ده که یکی رو دوست داشته باشه یا نداشته باشه باید این اختیارو واسه ادمای دیگه هم در نظر بگیره. البته این با بی مرامی و بی وفایی و دروغ فرق داره ها. اینکه یکی به ادم دروغ بگه و بره و این حرفا ادم دلگیر می شه. ولی با فرض راستگویی دو طرف تا حد ممکن باید ازادی و اختیار دوست داشتن یا نداشتنو داد به طرفین.
اعتماد به نفسم رو از دست دادم .بک موقع هایی فکر می کردم صد در صد یک روزی از ایران مهاجرت می کنم اما الان فکر می کنم هر کاری که بکنم هیچ وقت نمی تونم ایران رو ترک کنم . هم اقتصاد غرب به هم ریخته هم بالاخره سازگاری با یک فرهنگ دیگه و بحث ازدواج و کار پیدا کردن اون جا و غربت و ... فکر نکنم بتونم .
زبانم نسبتا خوبه و در دوران دبیرستان کلاس زبان می رفتم. توی این تابستون هم می خواستم کلاس برم برای آمادگی تافل و حتی ثبت نام هم کرده بودم اما بابام گفته اول کنکور ارشدم رو بدم و بعدش برم سراغ زبان .
واسه چی اعتماد به نفستو از دست دادی؟ فقط واسه این شکست عشقی؟
تو که میگی دانشگاهت خوبه. نمرات و معدلت هم لابد خوبه دیگه. می مونه زبان خوندن که اونم بلدی. فقط باید بری کلاس ایلتس یا تافل. جی ار ای هم اگه نخوای بری اروپا و استرالیا ممکنه لازمت باشه.
کنکورت کی هست؟ اگه مثلا 4 ماه دیگه است خوب راست می گه بابات. اول اونو بخون بده. بعدش زبان.
راستی نوشته بودی وضع مالی خونوادت خوبه. شاید بتونن بهت هر ماه پول بدن برای ادامه تحصیل و خرج زندگی.
واسه اعتماد به نفس و این چیزا
لینکای مفید رو توی پست 10 گذاشتم:
http://www.hamdardi.net/thread-23001.html
اینم مفیده
http://www.hamdardi.net/thread-19883.html
علاقه مندی ها (Bookmarks)