آینده ی مبهم

[Abc_12]

سلام

دفعه قبلی که به همدردی اومدم فکر می کردم شاید کسی بتونه بم کنه .بم جرات بده که برم سراغ فریبا

اما این اتفاق نیفتاد حتی برعکس . مخصوصا حرف های اون خانومی که ارتباط خودش و دوستش رو با من و فریبا مقایسه کرد خیلی روم تاثیر گذاشت .
حقیقت تلخه اما خودم هم به این نتیجه رسیدم که فریبا منتظر من نیست .فکر نکنم اصلا به من فکرم می کنه . شاید هم از من متنفره و اگه با من هم باشه زندگی براش سخت تر میشه نه اینکه بهتر زندگی کنه .

چند ماهی هست که سعی کردم به توصیه های شما در همدردی گوش کنم .در مقابل خانوادم اصلا موضع نمی گیرم وحرف های سیاسی و فلسفی نمی زنم .تو مهمونی ها هم در مقابل حرفاشون موضع نمی گیرم حتی در مقابل اقداماتی که در مورد من انجام می دهند و محدودیت ها? جدیدی که برای من تعیین می کنند عکس العملی نشون نمی دم . حتی اگه به خاطر عقایدم بم توهین هم می کنند هیچ جوابی بشون نمی دم


الان بابام پول ماهیانه ای که بم می داده رو یک چهارم کرده . بم می گه اگه بیشتر پول می خای باید کار کنی. قبلا با پولی که بم می داد هم بیرون می رفتم و تفریح داشتم هم یک مقداری رو جمع می کردم هر چند وقت یکبار یک وسیله ای برای خودم می خریدم .
الان تفریح و خرید وسایل جدید که هیچ . تو خرج روزانه ام هم موندم . مثلا با این کار می خواهند نتونم دوست دختر داشته باشم یا با رفیق های پسرم که مثله من فکر می کنند بیرون برم .از طرفی گفته به خاطر عقایدی هم که دارم کلا اینترنت پر سرعت که هیچ از اینترنت دایل آپ هم جق استفاده ندارم .
کار به جایی رسیده که بدون اجازشون نباید از خونه بیرون برم و وقتی مامانم احتمال بده با رفیقام دارم بیرون میرم ۱۰۰ بار بم زنگ می زنه که کجایی کی می یای خونه و اصلا بیرون رفتنم کوفتم می شه .

دیگه متوجه نقشه ای که برام کشیدند برای زن گرفتنم شدم . نه اینکه خانواده ی غیرمذهبی نباشه . اون ها از قصد خانواده هایی رو که از خانواده ی ما مذهبی ترهستند رو برام انتخاب می کردند که بعدشم یک مهریه بالا برام ببرند و مجبور شم تا آخر عمرم اون طوری که اون ها می خواهند زندگی کنم و مثلا فکر می کنند اون طوری من بهشت می رم !
البته یک میزانی هم درکشون می کنم . خب اون ها به نظرشون هر بلایی که سرم بیارند اگه باعث بشه که من مذهبی بشم و بهشت برم ارزشش رو داره . و فکر می کنند اگه الان بم فشار نیارند و راحت زندگی ام رو بکنم و یک زن غیر مذهبی هم بگیرم حتما میرم جهنم .تازه بم گفتند اگه یک زن غیر مذهبی بگیرم کمکم نمی کنند که هیچ حتی خواستگاری من هم نمی یاند .



به خاطر همین مساله هست که می ترسم برم سراغ فریبا . آخه با وضعی که من دارم و خانوادم حتی اگه من رو دوست هم داشته باشه می تونم خوشبختش کنم ؟ از طرفی می ترسم وقتی برم سراغ فریبا که ازدواج کرده باشه و بچه داشته باشه و اون موقع بش پیشنهاد بدم از شوهرش طلاق بگیره و با من ازدواج کنه !
مثلا دارم برای ارشد می خونم که سال بعد ارشد یک دانشگاه معتبر قبول بشم . اما اصلا برای بعدش هیچ نقشه ای نکشیدم و حتی احتمال اینکه چکار بکنم رو هم نمی دم . یعنی اصلا وقتی هم که فکر می کنم اصلا فکرای خوبی در مورد آینده ندارم . فکر نکنم بتونم از ایران خارج بشم .


بهترین آینده ای که برای خودم تصور می کنم این هست که با یک دختر مذهبی اون طوری که پدر و مادرم می خواند ازدواج کنم و بعد از یک مدت از طریق فامیلم یا دوستای محله ام یا دوست های دانشگاهم یا .... بفهمه مسلمون نیستم و بعد بخواد ازم طلاق بگیره . بعدش منم طلاقش بدم . چند سالم شبانه روز کار کنم وکل مهرش رو بدم و آخرین قسط مهریه اش روکه می خوام بش بدم جلوی شوهرش بش بگم خب دیگه من وظیفه ام رو انجام دادم و دیگه دلیلی برای زندگی ندارم و بعدش خودم رو بکشم . این زیباترین شکلی هست که می تونم آینده ام روتصور کنم .

فرشته مهربان بیشتر حرفایی که زدید رو قبول ندارم . من تاکید زیادی اون طور که شما می گید رو بی دینی ام ندارم . البته معلومه که طرز زندگی من با یک انسان مذهبی یک فرق هایی داره و خانوادم می خواند من مثله یک آدم مذهبی زندگی کنم و این کار ازم بر نمییاد . اگر هم اینجا گفتم بی دینم به خاطر این بوده که مربوط به بحثم می شده .

به نظرم شما دیگه خیلی موضوع رو پیچیده کردید . بیشتر مشکلاتی که شما گفتید رو من ندارم . من اینجا فقط نظرم رو در مورد دین گفتم و در مورد عقاید سیاسی و فلسفی خودم صحبت نکردم اون طوری که شما فکر می کنید من بی اعتقاد و بی هدف یا سرگردان نیستم و خیلی هم به عقاید خودم ایمان دارم .

ضمنا به نظرم بهتره بذارید هر کسی اینجا نظری داره و فکر می کنه که حرفش درسته نظرش رو بده . فکر نکنم مدیر همدردی هم این تالار رو راه انداخته باشه که توی این تالار همه دقیقا حرفای ایشون رو تکرار کنند . شما اگه فکر می کنید کسی نظرش اشتباهه می تونید به نظرش انتقاد کنید نه اینکه نظرش رو ویرایش کنید و اون رو از ادامه ی فعالیتش در همدردی دلسرد کنید . نمی دونم چرا ما ایرانی ها توی جامعه ی واقعی که هیچ حتی توی جامعه ی مجازی هم دوست داریم صداهای مخالف خودمون رو خفه کنیم .

اگه کسی موضوع قبلی ام رو نخونده و هنوز سوالاتی در مورد من داره آدرس موضوع قبلی ام رو اینجا گذاشتم .

http://www.hamdardi.net/thread-23299-page-1.html

[omid65]

احمدی جان.
فریبا رو دیگه بی خیال شو.
این که خانواده می خوان برات زن بگیرن خیلی خوبه که . فقط باید دقت کنی مذهبش به شکلی با عقاید دینی خودت هماهنگی داشته باشه ، اگه خیلی مذهبی نیستی نری دختر مذهبی بگیری ها. یه جورایی عقاید یکسانی باهات داشته باشه.
ضمناً ارشد رو هم اینقدر بزرگ نکن ، من خودم کنکور ارشد دادم خیلی راحت هم قبول شدم ، منتهی نیاز به یه انگیزه بزرگ داری ، رو راست بگم اگه بخوای با دل سردی و بی انگیزگی جلو بری ، مطمئن باش یک دو ماه آخر کم میاری.
ماشالله اینقدر ظرفیت ها اضافه شده که شما چند تا تست درست بزنی ، قبول میشی.
حتماً برای بعد از قبولیت برنامه ریزی کن ، من بعد از این موفقیت برنامه ریزی درستی نداشتم واس خاطر همین ، گند زدم ولی الان به خودم اومدم.
چرا بهترین آینده ایی که برای خودت می بینی اون شکلیه ؟
همه مون لیاقت این رو داریم که با یه دختر خوب ازدواج کنیم ، پیشرفت کنیم ، بچه دار بشیم ، و به سوی رشد و کمال حرکت کنیم .
اگه بخوای به این شکل برای خودت تصویر سازی انجام بدی ، مطمئن باش همچین اتفاقی برات میوفته .
من خودم همیشه توی تصوراتم دختر ایده آل ام رو تصویر سازی می کنم ، حرفایی که بهش می زنم ، آینده هامون و بچه هامون . میان سالی مون و بابا بزرگ شدنم و ... .

[بهار.زندگی]

سلام احمدی جان.خوبی؟

اخه این چه طرز تفکریه که شما داری؟چرا خیال میکنی پدر و مادرت انقد بسته فکر میکنن که فقط به فکر بهشت و جهنم اون دنیات هستن و میخوان دختری برات بگیرن که بشه کلید ورود تو به بهشت؟اصلا مگه همچین چیزی شدنیه؟چرا فکر میکنی پدر و مادرت انقد ساده ان که فکر میکنن اگه زن تو خیلی مذهبی باشه قطعا تو بهشتی میشی؟مگه تو و زنت رو تو یه قبر میذارن؟

همیشه به همه چیز مطلقا از دید خودت نگاه میکنی و سعی نمیکنی کمی هم طرف مقابلتو در نظر بگیری؟

پدرت اگه پول توجیبیتو کم کرده میخواد تو کار کنی،تنت به کار کردن عادت کنه بفهمی پول دراوردن یعنی چی؟با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه پسری هم که کار نکرده باشه نمیدونه اداره زندگی یعنی چی؟

نمیذارن از اینترنت استفاده کنی چون احتمالا حدس میزنن استفادت به چه صورتیه؟مامان منم اگه درصدی احتمال بده مثلا ممکنه من برم اینترنت فیلم سکسی دانلود کنم باهام مخالفت میکنه..اصلا ربطی به دین نداره..نگران روحیه،شخصیت و زندگیمونن.

به خاطر همین مساله هست که می ترسم برم سراغ فریبا . آخه با وضعی که من دارم و خانوادم حتی اگه من رو دوست هم داشته باشه می تونم خوشبختش کنم ؟

مگه وضع خونوادت چشه؟اگه قراره واسه ازدواج با هر دختری اماده بشی باید رو پای خودت وایسی..باید کار کنی و مستقل بشی..از فیلما و عکسای نامناسب دوری کنی تا به زندگی زناشوییت لطمه وارد نشه.
پس پدرو مادرت کار بدی در حقت نمی کنن.

تو تاپیک قبلیت هم گفتم اگه واقعا میخوای با فریبا یا هر کسی دیگه ازدواج کنی همت کن شرایطتو اماده کن..مگه بین تو بقیه جوونا چه فرقیه که اونا باید صبح تا شب بدون تا بتونن اماده زندگی بشن؟

انقد ایرادای بچگونه نگیر..اگه میخوای زن بگیری باید به یه حدی برسی که اماده زن گرفتن باشی..بعد بری راجب فریبا یا هر دختر دیگه تحقیق کنی و بعد انتخاب کنی..
اما اگه قراره فقط بری خودتو به یه دختر نشون بدی و احساسش رو برانگیخته کنی بدون اینکه بتونی باهاش ازدواج کنی نرو.

راه زن گرفتن همینه..سختی داره..تلاش داره..رنج داره..فقط هم برای تو نیست..هیچ راه میانبری هم نداره.
موفق باشی

[ویدا@]

با سلام
پیشنهاد میکنم عنوان فعلی تاپیک خود را تغییر دهید(در همین تاپیک اعلام کنید تغییر میدهیم)زیرا عنوان فعلی کلی هست، و مورد توجه قرار نمیگیرد،

[Abc_12]

احمدی جان.
فریبا رو دیگه بی خیال شو.
این که خانواده می خوان برات زن بگیرن خیلی خوبه که . فقط باید دقت کنی مذهبش به شکلی با عقاید دینی خودت هماهنگی داشته باشه ، اگه خیلی مذهبی نیستی نری دختر مذهبی بگیری ها. یه جورایی عقاید یکسانی باهات داشته باشه.
ضمناً ارشد رو هم اینقدر بزرگ نکن ، من خودم کنکور ارشد دادم خیلی راحت هم قبول شدم ، منتهی نیاز به یه انگیزه بزرگ داری ، رو راست بگم اگه بخوای با دل سردی و بی انگیزگی جلو بری ، مطمئن باش یک دو ماه آخر کم میاری.
ماشالله اینقدر ظرفیت ها اضافه شده که شما چند تا تست درست بزنی ، قبول میشی.

امید جان خودمم گفتم که دیگه بی خیاله فریبا هستم .امیدوارم تو زندگیش موفق باشه .فکر نکنم هیچ وقت سراغش برم . نمی دونم شاید یک روزی سرونوشت ما رو به هم برسونه . همین که خیال می کنم اون هم داره توی شهری که من دارم زندگی می کنم زندگی می کنه و توی هوایی که من دارم نفس می کشم اونم نفس می کشه برام کافیه . فقط یک موقعی فکر می کنم که نکنه از زندگی اش راضی نباشه و این عذابم می ده اما قصد به زدن آرامشش رو ندارم البته اگر آرامشی داشته باشه .

امید من کلا مذهبی نیستم . پدر و مادرم فکر می کنند اگر یک زن مذهبی برام بگیرند من تا حدی مذهبی می شم . نمی دونم چرا این طوری هستند . من الان حدودا ۲۳ سالمه .و از بچگی مذهبی نبودم و در این مورد هم خیلی باشون صحبت کردم اما نمی خواد باورشون بشه . الانم که دیگه سعی کردم حرفی بشون نزنم که ناراحت بشوند . دیروز بابام داشت بم میگفت نمازات رو اگه بخونی دیگه محدودیتی برای ماشین و اینترنت نداری و می تونم بت اعتماد کنم . آخه وقتی من به نماز اعتقاد ندارم باید چکار بکنم . من نمی تونم کاری رو انجام بدهم که بش اعتقاد ندارم . یعنی نمی تونم این رو تحمل کنم . هر چی بم می گند جوابشون رو نمی دم . اما دیگه نمی تونم اون طوری که اون ها می خواند اعمال مذهبی انجام بدم ...

واقعا براشون متاسفم ..

اما خب چه می شه کرد . اون هام عقاید خودشون رو دارند و با توجه به عقایدشون عمل می کنند .

تنها یک طور دیگه می تونم رفتار کنم که بتونم زندگی خوبی داشته باشم .

البته خیلی کار حساس و پیچیده و سختی هست واونم این هست که در اقدامی برنامه ریزی شده و به مرور زمان و آهسته آهسته ابتدا به زنم بقبولونم که خیلی چیزها رو نمی دونه و عطش دانستن رو درش بوجود بیارم . بعد اون
رو با عقاید سیاسی و فلسفی جدیدی آشنا کنم و یواش یواش کتاب ها سایت ها فیلم ها و مستند هایی رو به اون معرفی کنم که با این وجود که رسما با مذهب ضدیتی ندارند اما هیچ وابستگی هم به مذهب ندارند . با این کار عقایدش کمرنگ می شه و جاش رو یواش یواش باورهای جدیدی که باش آشنا شده می گیره . شاید این کار در حدود سه سالی طول بکشه .

اگه با فریبا ازدواج می کردم این خوبی رو داشت که با اون قبلا در مورد این مباحث صحبت کرده بودم و عقاید من رو می دونست و بعد از اون با هیچ دختری در مورد این چیزها حرف نزدم .

می دونم کار خیلی سختی هست . اما من که آخر باید یک زن مذهبی بگیرم و اون هم که آخر یک روزی می فهمه من مذهبی نیستم . پس فکر نکنم راه دیگه ای داشته باشم . فقط پیچیدگی های این کار خیلی زیاده و واقعا هم سخت هست ..


بهار ۶۶ واقعا پدر و مادرم خیلی ساده هستند .فکر می کنند اگه زن مذهبی بگیرم احتمالش وجود داره به سمت مذهب بروم و اگر هم زن غیر مذهبی بگیرم که دیگه معلومه میرم به سمت جهنم و فکر می کنند که این دنیا در مقابل اون دنیا هیچه .

خب ویدا اگه شما چیزی به ذهنت می رسه بگو عوضش کنند . من هم شکلی ندارم .

[نادیا-7777]

[b] سلااام احمدی جان برادر خوبم..من همون خانومی هستم که میگفتی روت تاثیر گذاشتم :)
در مورد فریبا فکر کنم قضیه منتفیه دیگه(اینطور که خودت گفتی)

در باره دین و مذهب از نظر شخصی من هرکس تو ذهنش یه دین و مذهبی داره و بهش اعتقاد داره..خیلیا نمازی که میخونن یا روزه ای که میگیرن بهش اعتقاد دارن و از صمیم قلبشون اینکارو میکنن و خیلیا هم فقط به خاطر اینکه مسلمان شناسنامه ای هستند و مجبورند اینکارو میکنن.

لا اکراه فی دین : در دین هیچ زور و اجباری نیست
درکت میکنم خانوادت چه تیپی هستند و اکثر جوونا با خانوادشون مشکل دارند ..این در خیلی موارد طبیعی هست چون اختلاف نسلها وجود داره و کاریشم نمیشه کرد.
همین پدر مادرای ما (که الهی قربونشون برم) با پدر مادرای خودشون مشکل داشتند.

تمام این افکار مقطعی هست پسر خوب و گذز زمان حلش میکنه..الان روت فشاره و کمی احساس افسردگی میکنی و بهتره بگم یکم وا دادی و بیخیال شدی تا آروم شی.
بدم نیست..یکم سعی کن ریلکس شی و همه چیو بسپاری به گذر زمان

دادو بیداد نکن تو خونه ولی عقایدت رو منطقی بیان کن (البته هر وقت ازت نظری خواستن نه همینجوری)
الان دوره ای نیست که کسی رو به زور زن بدن یا شوهر بدن

جایی خواستن بری خواستگاری برو ولی بگو خودم باید نظر نهایی رو بدم..شایدم یکی از این موردهارو خوشت بیاد و نیمه گمشدت باشه
خدا رو چه دیدی

[پیدا]

احمدی عزیز،

شما برو با یک روانشناس دقیق راجع به حال و هوات و احساست صحبت کن. در مورد بی دین بودنت هم حرف بزن.

ببین الان شما رسما بی دین هستی؟ یعنی پدر و مادرت مسلمان هستند و شما از اسلام خارج شدید؟
یا این که مثل خیلی ها اسم یک دین را با خودتون دارید و عملا خیلی مقید نیستید؟ کدوم حالت است؟

من فکر می کنم شما الان مشکلت ازدواج و دین همسرت و ... نیست. یک سرگردونی خاصی در این تاکیدت بر بی دین بودنت می بینم.

من مسلمان می شناسم که نه نماز می خونه و نه روزه می گیره و نه حجاب و نه ... هیچ چیز خاصی از مسلمانی من توش ندیدم. با وجدانش زندگی می کنه و گناه براش اونیه که وجدانش قبول نکنه. زندگی معمولی هم داره. اینقدر هم مثل شما به پرو پای دینش نمی پیچیه و خودش را سرگردون نکرده.

برو یک روانشناس خوب تا کمکت کنه از سرگردونی بیایی بیرون.

[ویدا@]

احمدی عزیز سلام

همان طور که گفته شد لطفا ابتدا یک عنوان مناسب در پست بعدی ذکر کنید تا مدیران عنوان را تغییر دهند

در عنوان باید مشخص بشه که مشکل شما چیه

با تشکر از توجه شما

[keyvan]

عنوان این تاپیک قبلا" تغییر داده شده بود، اما به دلیل انتقال سرور تغییرات حذف گردیده و حتی پست های ارسالی، فعلا" احتمال مجدد حذف وجود دارد

[Abc_12]

از مدیران همدردی ۲ تا خواهش دارم . یکی اینکه پست قبلی من رو پاک کنند و دیگری هم اینکه تایپیکم رو قفل کنند .

بای