دوستش دارم اما مشکلات زیادی سر راهم هست

[red_shark]

سلام به همگی.
ممنون میشم جوابمو بدین. دلم هم خیلی گرفته. واقعا نیاز داشتم به صحبت کردن.

یک و دو خط در مورد خودم میگم و بعد جریان را میگم خدمتتون. پسریم که خودم سعی میکنم اشتباهاتمو پیدا کنم و رفع کنم. اما بیشتر وقتا راهشو پیدا نمیکنم با اینکه میدونم اشتباهه! ( یک مورد هم در انجمن ذکر کردم کسی کمکی نکرد ). راستی 19 سالمه.

ماجرایی که بگم شاید تکراری شده باشه براتون و خنده داره! 2 ساله با دختری از اینترنت دوست شدم حتی در چند انجمن دیگه بحث کردیم ولی خب دلتنگیم زیاده. نمیتونم با خودم کنار بیام مخصوصا هرچی بیشتر روزا میگذره. بهتره بدونید با خیلیا چت میکنم نه یک نفر! چند سال اینترنت میرم نه به تازگی که حالتا عادیم باشه

تو این مدت خیلی اطلاعات راجع به اخلاقیات هم داشتیم. و حرف دوست پسر بودن یا دختر بودن نزدیم! قبلا یک شهر بودیم ولی الان نه. فقط ارتباطمون چت، تماس ، sms و وبکم هست! دوستش دارم. نمیدونم شایدم وابسته شدم ولی خوبیاشو که میبینم دلم نمیاد ازش دل بکنم... اکثر اوقات مثل یک فرشته است و گاهی اوغات هم مثل ما انسان ها اشتباهاتی میکنه که به سادگیش میخندم.

در مورد خانوادش اطلاعاتی دارم چه چکار میکنند، ارتباطشون با فامیل چطوره و ....

مشکلم اینه ازم 2 سال بزرگتره. از نظرم ایرادی نداره چون مشکلات تفاوت سن را در انجمن خوندم! مشکلم اینه دوست دارم مال خودم باشه نه کسی دیگه. میخوام نزدیک هم باشیم هر چند که بیشتر وقتا دلمون با هم دیگه هست. مشکلم اینه پدر خودم سختگیره برای این مسائل! یعنی اگر بحث ازدواج پیش بیاد حاضر نمیشه دختر بزرگتر انتخاب کنم! هرچند که آدم تعصبی نیست! اصلا خودم سنم پایینه ! و از طرفی دوستم براش خواستگار میاد هر ازگاهی میترسم از دستش بدم

موضوعو سعی کردم بزرگ نکنم برا خودم ( چون الان همه مواردو نگاه کردم ). ولی بصورت عادی هم دوری از هم دیگه رو مشکل اصلی میبینم. تفاوت سنی از دید خانواده را مشکل میبنم.

کسی خونه نیست میشینم گریه میکنم تا خالی بشم. مشکلاتمو تو دلم میریزم، به حدی میرسم تو خواب سرگیجه میگرم.

خیلی طولانی بود نه؟ خیلی مطالب رو حس میکنم ننوشتم حتی

[ویدا@]

red_shark عزیز سلام

به تالار همدردی خوش آمدی

راستش همدردی در خصوص نحوه و تداوم روابط دختر و پسر هیچ گونه مشاوره ای نمیدهد و با این روابط بنا بدلایل عدیده روانشناسی مخالف هست

شما اگر قصد ازدواج داری باید رابطه را رسمی و در کنار خانواده مراحل را بگذرونی

اگرم هدفتان دوستی هست اینجا پاسخی دریافت نخواهید کرد چون همدردی معتقد به قطع چنین روابطی هست

برای شما موفقیت آرزومندم

[red_shark]

سلام

هدفم را بالا گفته بودم. چون احساس میکنم توضیح مناسبی ندادم مختصر میگم خدممتون:

ببینید من دوستش دارم. الان در حد دوستیم و بدم نمیاد برای ازدواج فکر کنم بهش! اما اگر بخوام برای ازدواج فکر کنم سنم کمه! کار ندارم الان! حداقلش اینه باید درسم هم تمام کنم. خب تو این مدت من مغزم درست جوابمو نمیده. دلم همش میگیره. حتی بخوام به فکر ادامه تحصیل و کار باشم تا در آینده حرفشو وسط بکشم نمیتونم

به این هم فکر میکنم تو این مدت این شخص ازدواج کرد چی

[red_shark]

دوستان جناب کیوان و شازده کوچولو صبح پست دادن میشه مجدد ارسال کنید؟ میخواستم دوباره بخونم متن را یادم نیست که بخوام جواب بدم ):

[z o h r e h]

سلام red_shark

من همون شازده كوچولو ام

اسممو عوض كردم اينم پستي كه پاك شد , كپيشو نكه داشته بودم , افرييين به خودم

تو كه خودت همه چيزو ميدوني الان دنبال چه راهي هستي پسر خوب

سنت كمه, موقعيت مالي نداري, تناسب سني نداريد, خونواده ات مخالفن, موقعيت شغلي و تحصيليت هم كه رو هواست...

الان دنبال چي هستي؟

منم با يه نفر دوسال چت ميكردم و ميگفتم و ميخنديدم وابسته اش ميشدم و فكر ميكردم بره دنياي منم تموم ميشه
ومثل تو اينجوري ميشدم

موزيك غمگين قراره حال كيو خوب كنه؟

نميخواي منطقي باشي؟
نميخواي يه جوري رفتاركني كه هم خودت ازين وضعيت بياي بيرون هم اون

ببخش اينقدر رك ميكم به چه حقي احساس مالكيت ميكني؟كي بهت گفته بود بري خودتو وابسته كني و حالا هم بيفتي دنبال اينكه ممكنه بره ازدواج كنه و از دستش بدي
تو هم جاي برادر من

خودت بگو كجاي حرفات منطقيه؟
يعني الان من بگم فلان كارو انجام بده هم تو بزرگ ميشي, هم خونواده ات موافق ميشن , هم موقعيت مالي و شغلي بيدا ميكني, هم دختره تا اخر عمر با كسي جز تو ازدواج نميكنه , هم تا ابد خوش و خرم زندگي ميكنيد خيالت راحت ميشه؟
بخدا من اگه بلد بودم اين نسخه رو واسه خودم ميپيچيدم , هيچكس ديگه هم مطمين باش بلد نيست

دوسال خوش و خرم بودي نميخواي دو ماه منطقي بشي؟دوماهم به خودت بگو ميتونم ببينم جواب ميگيري يا نه

الان نگو من بارها خواستم فراموشش كنم نشد

نخواستي, بدجور افتادي تو دام احساست

تو اصلا نميدوني چته,داري حرص ميزني اين بره عمرا من بتونم رنگ شاديو ببينم

يه بارم بزرگ رفتار كن و به جاي وابسته كردن هر دوتون يه كم دنبال راه منطقي باش

اونوقت بگو ما راهنماييت ميكنيم

[red_shark]

سلام red_shark

من همون شازده كوچولو ام

اسممو عوض كردم اينم پستي كه پاك شد , كپيشو نكه داشته بودم , افرييين به خودم

تو كه خودت همه چيزو ميدوني الان دنبال چه راهي هستي پسر خوب

سنت كمه, موقعيت مالي نداري, تناسب سني نداريد, خونواده ات مخالفن, موقعيت شغلي و تحصيليت هم كه رو هواست...

الان دنبال چي هستي؟

منم با يه نفر دوسال چت ميكردم و ميگفتم و ميخنديدم وابسته اش ميشدم و فكر ميكردم بره دنياي منم تموم ميشه
ومثل تو اينجوري ميشدم

موزيك غمگين قراره حال كيو خوب كنه؟

نميخواي منطقي باشي؟
نميخواي يه جوري رفتاركني كه هم خودت ازين وضعيت بياي بيرون هم اون

ببخش اينقدر رك ميكم به چه حقي احساس مالكيت ميكني؟كي بهت گفته بود بري خودتو وابسته كني و حالا هم بيفتي دنبال اينكه ممكنه بره ازدواج كنه و از دستش بدي
تو هم جاي برادر من

خودت بگو كجاي حرفات منطقيه؟
يعني الان من بگم فلان كارو انجام بده هم تو بزرگ ميشي, هم خونواده ات موافق ميشن , هم موقعيت مالي و شغلي بيدا ميكني, هم دختره تا اخر عمر با كسي جز تو ازدواج نميكنه , هم تا ابد خوش و خرم زندگي ميكنيد خيالت راحت ميشه؟
بخدا من اگه بلد بودم اين نسخه رو واسه خودم ميپيچيدم , هيچكس ديگه هم مطمين باش بلد نيست

دوسال خوش و خرم بودي نميخواي دو ماه منطقي بشي؟دوماهم به خودت بگو ميتونم ببينم جواب ميگيري يا نه

الان نگو من بارها خواستم فراموشش كنم نشد

نخواستي, بدجور افتادي تو دام احساست

تو اصلا نميدوني چته,داري حرص ميزني اين بره عمرا من بتونم رنگ شاديو ببينم

يه بارم بزرگ رفتار كن و به جاي وابسته كردن هر دوتون يه كم دنبال راه منطقي باش


اونوقت بگو ما راهنماييت ميكنيم

سلام. ممنون که کپی داشتین فکر همه جارو میکنید...

تمامی حرفاتون را قبول دارم. ببینید از اول قرار نبود به این چیزا فکر کنیم و دوست عادی بودیم. و بعد اینجور شد.. یکبار تلاش کردم ولی اینقدر دلم حال و هواشو میکرد که زندگی برام یجوری میشد ( بماند فکر کارو ، تحصیل و .. هم تو سرم هستو نارحتیم بیشتر میشه ).

موزیک غمگین هروقت گوش میدم حداقلش اینه ناراحتیمو یکم بیشتر میکنه اما بیشتر رو ناراحتیم تمرکز و فکر میکنم. الان یجورم که فقط بی قراری میکنم و موزیک یا هرچیزی برام بی تفاوت شده! گوش دادن و ندادنش فرقی نداره دیگه

نمیدونم چرا ولی تکلیفم پیش خودم روشن نیست. دوست دارم مال هم باشیم. الان نه اما چند سال دیگه! هیچ کسیم ندونه حتی. اما وقتی به این مواردی که خودتون اشاره میکنید فکر میکنم میگم اگر الان حرفشو هم بزنم حرف خودمو کوچیک کردم ( چون شاید از پس این کارها بر نیام ) هم کسی توجه نکنه؟

از وقتی شماها باهام در ارتباطین یکم راحت تر شدم. خیلی اوضاع روحیم خراب بود خیلی زیاد

[z o h r e h]

كاش پست اقا كيوان حذف نشده بود
من وقتي خوندم خيلي خوشم اومد

ميدوني اين رفتارها اقتضاي سنته و نميشه انكارش كرد اما ميشه معقولش كرد

كاش اقا كيوان پستشو دوباره واست ميزاشت, انقدر قشنگ بود كه ارزش رتبه داشت

اما بودن اينجا ارومت ميكنه بمون و حرفهاتو بنويس

مطمين باش مثل خيلي از ماها اينجا بزرگ ميشي و اروم
موفق باشي

[red_shark]

از آقا کیوان خواهش میکنم مجدد به اینجا سر بزنند.

راستش زهره خانم، من هنوز اون سردرگمی را با خودم دارم. یعنی حرفایی که شما به هم زدین و خودم توضیحات اضافشو دادم هنوزم باهامه...

[z o h r e h]

red_shark

خيلي گشتم تا چيزي پيدا كنم به دردت بخوره اما ميدونم تو سن تو مثل زماني كه خودم هم سنت بودم يه گوش در ميشه و يه گوش دروازه و ادم اصرار داره خودش تجربه كنه

اما جدا من اگه تو سن تو با اين سايت اشنا ميشدم خيلي جلوتر از امروزم بودم تو اشتباه نكن و از اين فرصت استفاده كن


اگر شرایط ازدواج ندارید.........(دمیدن در تنور احساسات ممنوع)