سلام به همگی
من حدود یک سال پیش با پسری تو دانشگاه آشنا شدم، هم رشته هستیم و یه کلاس مشترک با هم داشتیم . 23 سالمه و همسن هستیم، ایشون شماره منو پیدا کرده بود و از این طریق بهم پیشنهاد داد . اولش مثل همه پیشنهادهایی که برای دوستی بهم میشد گفتم که اهل دوستی نیستم و ردش کردم حتی بدون اینکه بفهمم کیه چون هیچ وقت دوست نداشتم وارد رابطه با کسی بشم . اما اس ام اس هاش و زنگ زدناش 3-4 ماه ادامه داشت و تو این مدت اصلا جوابشو نمیدادم اما بعدش کنجکاو شدم ببینم کیه و جوابشو دادم و خیلی ناخواسته وارد یه رابطه شدم یک ماه اول فقط در حد اس ام اس بود بیشتر هم در محدوده درس بود و زیاد هم برام جدی نبود . تا اینکه قرار شد تو دانشگاه همو ببینیم اما وقتی دیدمش تیپ و قیافش زیاد به دلم ننشست واقعیتش یه تصور دیگه ازش داشتم اما به نظرم پسر خوب و قابل اعتمادی اومد. بعدش رابطه ادامه پیدا کرد و وارد فاز احساسات شدیم ولی باز هم به خواست من رابطه محدود بود در حد اس ام اس و گاهی تلفن اصلا بیرون رفتنی نبود. یعنی اون میخواست اما من چون تو شهر خودمون بودم دوست نداشتم بیرون باهاش دیده بشم و هم اینکه کلا مخالف این جور روابط امروزی و خوش گذرونی صرف بودم . الان 8 ماه از ارتباطمون میگذره و من یه بار دیگه هم بیرون دیدمش بار دوم احساس بهتری بهش داشتم . یکساله درسم تموم شده و اون هم ترم آخر و شهر محل زندگیش 80 کیلومتر با ما فاصله مکانی داره. با توجه به شناختی که تو این مدت ازش داشتم میدونم که پسر خوب و سالمیه و احساس مسئولیت داره و خرج تحصیلش رو هم خودش میده ، در مورد خیلی از مسائل صحبت کردیم و تا حدودی ازش شناخت دارم و صداقتش هم بهم ثابت شده و مطمئن هم هستم که اولین و تنها دختر تو زندگیشم . اما خودم میدونم که واسه شناخت کامل باید بیشتر رو در رو ببینمش الان مشکلم اینکه من از طرفی نمی خوام ارتباطمون به این شکل ادامه پیدا کنه و میخوام بیشتر ببینمش و عکس العملش رو تو شرایط مختلف ببینم تا بیشتر بشناسمش و نمی خوام یه رابطه بی هدف و دنبال کنم اما از یه طرف هم نمیتونم این رو قبول کنم که باهاش بیرون برم و دنبال یه رابطه برای وقت گذرونی و خوش گذرونی نیستم بار ها خواستم تمومش کنم اما بیشتر از 10 روز نتونستم دوریشو تحمل کنم . دوست دارم فقط یه نفر تو زندگیم باشه و به کسی محبت کنم که مطمئن باشم برای همیشه باهاشم و واسه همین به ازدواج فکر کردم اما اصلا مطمئن نیستم با توجه به اینکه من از نظر ظاهری بهش سرم و وضعیت اقتصادی ما هم یه کم بهتر از اون هاست، اون از یک خانواده پر جمعیت(7تا بچه ) و من از یک خانواده کم جمعیت. البته همه خواهر برادراش تحصیل کرده هستن( دکتر و مهندس و.. ) از نظر مذهبی هم اونا یه کم مذهبی ترن و از همه مهمتر کامل نمیشناسمش و نمی خوام اشتباه کنم و هم اینکه با ظاهرش هم یه کم مشکل دارم و شاید بتونم موقعیت های بهتر داشته باشم و اون سربازی هم نرفته و کارش مشخص نیست . البته خودمم خیلی آماده ازدواج نیستم و می خوام اول وضعیت کار و درسم مشخص بشه . نظر اون رو هم نمیدونم اما بار ها غیر مستقیم گفته اما به طور جدی در موردش حرف نزدیم میخوام بهش پیشنهاد بدم با هم بیشتر آشنا بشیم واسه ازدواج و خانواده ها در جریان باشن اما از طرفی به نظرم این پیشنهاد از طرف دختر شاید زیاد درست نباشه .دوست دارم تکلیفم مشخص بشه نمیخوام بیشتر از این وابسته بشم اگه قراره جدا شیم زودتر اینکارو کنیم . خواهش میکنم کمکم کنید تصمیم بگیرم چه کار کنم خیلی فکرم مشغولشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)