سلام...
... من واقعا معذرت میخوام اما خب اسم بهتری برای توصیف منظورم نمیتونم پیدا کنم و از طرفی خیلی خنده داره و ممکنه به نظرتون مسخره بیاد و بگین دختره خوشی زده زیر دلش و اینا... ولی برای من جدیه. لطفا تحمل کنید.
من یه دختری هستم 24 ساله دانشجوی ترم آخر ارشد و تهرانی. بنده یک خواستگاری دارم که احساس میکنم ایشون برام جذابیتی ندارند و بهشون نمیتونم علاقه مند باشم. از طرفی این حس رو که میگن بهتره خانوم احساس کنه میتونه و دلش میخواد به طرفش تکیه کنه رو به ایشون ندارم. توضیح اینکه ایشون یه مقدار به نسبت خواستگارایی که تا حالا داشتم متفاوته... آدم آروم و با تون صدای پایین درحدی که اصلا شنیده نمیشه و باید هی بخوای حرفش رو تکرار کنه، حرفاش رو میجوه، مضطربه، خیلی کمرو و اینهاست... هیچ ویژگی خاصی، از نظر شخصیتی، فکری، ... بعد هم اینکه ایشون از نظر جثه و قد به نسبت اون چیزی که من دوس داشتم متفاوته و یه جوری میشه گفت در خوش بینانه ترین حالت هم اندازه من نیست!...(کوچیکتره!) من کلا آدم پر حرف و خوش سر زبان دار و پر اعتماد به نفسی هستم و صدام هم خیلی بلنده!... آروم هم نیستم اصلا ...
من 6 ماه پیش یه خواستگاری داشتم که رد کردم و واقعیتش یه مقدار اندکی بهش وابسته شده بودم، ممکنه دلیل این حسایی که دارم این باشه که هنوز درگیر اونم یا دارم ایده آل سازی میکنم یا نه واقعا این حس هام مهمه؟ ... از کجا بفهمم؟
![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)