با سلام
من مادری دارم که دچار بیماری جمعیت گریزی است و این بیماری سبب مشکلات زیادی در خانواده شده. این بیماری اوایل زیاد دردسرساز نبود اما حالا از خونه خارج نمیشه نه خرید، نه عروسی ، نه ختم و حتی مهمانی هیچ کجا نمیره واین موضوع تمام افراد خانواده رو خسته کرده پدرم از اینکه مادرم با اون جایی نمیره خسته از رفتن توی جمع ونبودن مادرم ناراحته بیماری مادرم روی همه تاثیر گذاشته همه با همه دعوا دارند پدرم همش غر میزنه از همه چیز شاکی برادرم حالت پرخاشگری داره و از خونه به زور بیرون میره وخواهرام که از خونه بیزار ومنم تو زندگی خودم کم کم دارم اخلاقهای مادرم رو پیش میگیرم .مادرم به پدرم بد بین میگه یه زن دیگه داره که اصلا خونه نیست اما پدرم به خاطر رفتای مادرم که از خونه فراری همین که به مادرم حرف میزنی گریه میکنه هر حرفی رو به خودش میگیره دیگه وضعیتش خیلی وخیم و خانوادم از این موضوع که اون هیچ جا باهاشون نیست از میان دوست و فامیل گریزانند در ضمن اون از دکتر رفتن میترسه میگه وقتی توی جمع میرم فشارش میافته پایین حالش خیلی بد میشه ما باید چیکار کنیم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)