به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 شهریور 95 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1387-7-19
    نوشته ها
    466
    امتیاز
    9,840
    سطح
    66
    Points: 9,840, Level: 66
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 210
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    880

    تشکرشده 885 در 224 پست

    Rep Power
    62
    Array

    تمایل پسرم به تکیه به پدرش و نارضایتی من

    سلام ..خیلی وقت میشه که من توی تالار حضور نداشتم .دلیلش یک سری مشکلات روزمره و از همه مهم تر نیاز شدیم به کسب ارامش در این دوران بود.بطور خلاصه یه مقدمه بگم و بعد برسم به مشکل کنونی..
    سالگرد طلاقم داره میرسه ..این مدت زندگی خیلی پر فراز و نشیبی داشتم که بیشترش بر می گشت به مشکلات و درگیری های مالی .موضوع از این قرار بود که من و شوهر سابقم اینجا یه شرکت مسافرتی بزرگ داشتیم که سهم هر کدام از ما مساوی بود و شوهرم این کمپانی رو برای من خرید و من اداره اش می کردم .شرکت معتبر و بزرگی بود و منم توی این سه چهار سال عین بچم به این کمپانی رسیده بودم .براش وقت گذاشتم و یه دنیا انرژی ..و یه دنیا هزینه کردم .حتی برای اضافه کرد ن ماشین ماشین شخصیمو فروختم و همه پس اداز این چند سالمو توش گذاشتم ..شرکت خیلی خوب جواب داده بود و وقتش بود زحماتمو برداشت کنم .وقت بود ساعت 10 شب خونه میومدم و اداره کردن نزدیک 15 تا کارمند همه انرژیمو می گرفت ..بعد از طلاق ما شوهرم عزمشو جزم کرد که زهرشو بم بریزه .اندازه کافی از موضوع طلاق ما مگسی بود و رد صلاحیت حضانتش هم توی دادگاه برای فربد و اینکه حق طلاق با من بود و کل مراحل طلاق ما یک هفته هم طول نکشید و هیچ کاری ازش ساخته نبود به دلایل نفرتش اضافه کرد .بعد از طلاق هر روز شرکت محل بحث و درگیری بود و افرادی که مدعی بودن سهم شوهرم رو خریدن که چند تا مرد لات هم بودن و این درگیری های هر روزه اونم در محل کار و با روحیه خسته من همه توانم رو برده بود ..طوریکه کار ما چند بار به اداره پلیس کشیده شد ..یک شب که خیلی خسته و داغون بودم اومدم خونه و توی راه همش با خودم فکر کردم که مگه من از این زندگی چی می خوام؟؟ و تنها جوابم بعدر از سالها عذاب آرامش بود .من فقط آرامش می خواستم و اینطوری جز عذاب چیزی نداشتم .همون شب تصمیم قطعیمو گرفتم ..صبحش زنگ زدم ایران و با یه کارشناس مذهبی صحبت کردم و اون گفت که از لحاظ شرعی مهریه شما برای شما حلال هست .چه از راه حرام بدست آمده باشد و شما مسیول آن نیستید .خیالم راحت شد .صبحش به دوست شوهرم زنگ زدم و گفتم بیا شرکت ..کارمند ها رو مرخص کردم و کلید شرکت و هر چی که توش بود رو دادم به دوست شوهرم ..گفتم من دیگه هیچی نمی خوام .حتی سهم خودمم نمی خوام .ماشینم مال علی بود اما به نام من بود .ماشین رو خالی کردم و کلید و سند و همه مدارکش رو دادم به دوست شوهرم و پولی که از شرکت توی حسابم بود رو تحویلش دادم ...خیلی سخت بود .وقتی برگشتم خونه حس کسی رو داشتم که دهها پاکت میوه رو از دستش گرفته باشن ..سبک سبک بودم ..خونه ای که توش بودیم یه خونه ویلایی قشنگ بود با کلی ضرر زودتر از موعد خونه رو تحویل دادم و رفتیم توی همین آپارتمان کوچولویی که مهریه من بود .فربد گیج شده بود و براش عجیب بود که ما حتی توانایی نگه داشتن راننده و خدمتکارمان را هم نداشتیم ......همه چیز را دادم .کارم و درامدم و ..از خدا کمک خواستم و بجای همه آنها خدا تمام آرامش دنیا را به خانه کوچک من و فربد داد...چند ماهی کار هم نکردم .روحم نیاز به آرامش داشت .فقط خیلی حرفه ای ورزش می رفتم .شاید روزی 4 ساعت باشگاه می رفتم و تمام وقتم با فربد و دوستانی که میشه گفت در دنیا نمونه بودند گذشت ..دوستام یه لحظه هم تنهام نذاشتن و از همه اینها بالاتر خانوادم که عین کوه پشتم واستادن .مادرم خونه شو فروخت و برادرام هر ماه با کمک هم برامون پول فرستادن تا من و فربد راحت باشیم ..
    این تقریبا یه سال خیلی آرامش داشتیم و هیچ خبری هم از علی نبود .حتی قید فربد رو هم زده بود و با اینکه قانونا هزینه های فربد رو باید پرداخت می کرد خودش رو گم و گور کرد و اعلام کرد که این بچه هم از تویه و من اونم نمی خوام...خیلی خوشحال بودم توی این مدت .علی توی زندگی ما نبود و من و فربد در کمال آرامش بودیم ...خوشحال بودم که بچم با پول حرام علی بزرگ نمیشه ..توی این مدت خواستگار هم داشتم که همه رو به سلامتی درو کردم ..
    بعد از این چند ماه و وقتی زندگی ما به ثبات نسبی رسید تصمیم گرفتم بگردم دنبال کار .متاسفانه طبق قانون کار این کشور من اجازه کار کردن ندارم چون ویزای من ویزای کاری هست و من خودم سهامدار کمپانی نیستم و اگه بخوام جایی برم سر کار اقامت فعلیم کنسل میشه .و احتمال اینکه برای محل کار جدید بهم ویزا بدن تقریبا صفره چون اینجا همه ایرانی ها را دارن یکی یکی بیرون می کنن و هیچ ویزایی رو امسال تمدید نکردن..با اینحال من تصمیم گرفتم اقدام کنم که اگه ویزام هم ریجکت شد با خیال راحت برگردم ایران .فربد رو هم برای برگشتن کاملا آماده کرده بودم...تا اینکه چند روز پیش یه اقایی از ایران زنگ زد و گفت که وکیل علی هست و داره از من شکایت می کنه چون من حق قانونی پدر بچه رو برای دیدن و تماس داشتن با بچش ازش سلب کردم!!!! گفتم خود علی گفته بچه رو نمی خواد ببینه و اون وکیل گفت که اینطور نیست و شما با تعویض منزل و شماره تماس منزل و موبایل پسرتان راه تماس ایشان را سد کردید و این جرم سنگینی دارد ..گفتم نیازی به این کارها نبود علی خودش مایل به تماس نیست و از اینها گذشته فربد هم به پدرش هیچ تمایلی نداره و اون گفت که خودبچه باید اینو تو دادگاه بگه..
    و از همون روز من شماره خونه رو به وکیلش دادم و گفتم علی می تونه خودش با فربد تماس بگیره و من مشکلی با این موضوع ندارم..از همون روز مشکلات شروع شد .علی چند بار باش تماس گرفت و بعد از اون اومد اینجا به فربد سر بزنه .چند روزی با فربد در تماس بود و با هم بیرون می رفتن .من ناراحت نبودم چون حس می کردم فربد نیاز داره .تا اینکه متوجه شدم این مدت روی فربد کار کرده ..مثلا فربد می گفت من دوست ندارم برگردم ایران و یا بابا گفته این ماشین مامانت خیلی قراضه هست و خودم براتون یه ماشین خوب می خرم و یا مثلا بابا گفته جلوی بچه های مدرسه روت میشه تو این ماشین بشینی ؟؟؟ در حالیکه من ماشینم رو خودم بهش پس دادم .الان بنز کلاس سی ندارم اما با همین پژو هم راحتم .یا مثلا فربد می گفت من این مدرسه مو دوست دارم و اگه تو پول شهریه مدرسه مو نداری بابا گفته من میدم و من از این مدرسه نمی رم ..در حالیکه من فربد رو آماده کرده بودم برای جابجایی و واقعا نداشتم سالی 40 میلیون شهریه مدرسه براش بدم ....با علی تماس گرفتم و بهش گفتم خواهشا زندگی مارو خراب نکن و ارامشو از ما نگیر .نه به اون موقع که سر این خونه و ماشین و شرکت ما رو بیچاره کردی و نه با الان!! و گفت که من دوست ندارم بچم اینطوری زندگی کنه ..بچه من باید راجت زندگی کنه و من اینکار رو براش می کنم ..یه خونه بزرگ خوب می گیرم برین توش و یه ماشین خوب می خرم برای فربد ..گفت من برای تو کاری نمی کنم اینکارا رو بخاطر بچم می کنم .حالا این چند ماه کجا بودن من موندم!!
    گفت ویزاتو خراب نکن و دنبال کار نگرد .خونه تو اجاره بده و خرجشو بگیر و ماشین و خونه رم من براتون می خرم .....و دروغ هم نمی گفت .مشخص بود این چند ماه دوری از فربد خیلی اذیتش کرده و به هیچ قیمتی از بچش نمی گذره ..
    من گیج شدم این وسط .دیگه دلم نمی خواد پول و رفاه این مرد توی زندگی من بیاد این تقریبا یه سال واقعا زندگی کردم!!و واقعا آرامش دارم ..اگه کار کنم هم با حقوقم یه زنگی خیلی معمولی خواهیم داشت اما من اونو با لذت ترجیح می دم.. ولی ایا من این حق رو دارم که بچمو از حق پدری و شرعیش محروم کنم ؟؟؟ آیا این بچه می تونه هر روز این حرفا رو بشنوه و بازم با من بمونه؟؟ نمی تونم بفهمم خواست بچم واجب تره و یا خواست خودم ؟؟؟می ترسم یه روز بیاد و فربد بهم بگه که می خواد با پدرش زندگی کنه ..در نظر داشته باشید که این بچه الان کوچیکه و هنوز درک درستی از زندگی و شرایط نداره و قطع ارتباطم با پدرش ممکن نیست ..ضمن اینکه اینم اضافه کنم که جابجایی ما به ایران صدمات شدیدی به فربد وارد می کنه چون این بچه حتی فارسی رم بلد نیست درست حرف بزنه ..نه نوشتن و نه خوندن..و با محیط ایران صد در صد بیگانه هست.
    وای چقدر طولانی شد ..ببخشید

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: خواست خودم یا خواست پسرم.

    فائزه جان از این که اومدی و خبری از خودت دادی بسیار خرسند شدم ، مشکلات زندگی همیشه هست ، ریز و درشت و من شما را زن پر تلاشی دیدم که مدیر و برنامه ریز خوبی هست
    امیدوارم هرجا که هستی آرامش و خوشی را داشته باشی



    ===================
    فائزه جان کمی حرفم گزنده و رک هست ، اما می دانم که قدرت درک و تحلیل شما می تواند نکات اساسی را به خوبی دریافت کند

    به نظرم شما از روی خودخواهی خودت ، فرید را می خواهی
    و دیگر اینکه آگاهی کمی به پسرت در خصوص واقعیت زندگی داده ای

    فائزه جان شرایطتت رو درک کرده ام ،
    بدان که بزرگترین ظلم در حق فرزندمون این هست که او را با خودخواهی خودمان تربیت بکنیم
    شما می بایست به فرید آگاهی و اطلاع کامل بدهی و واقعیت را همانگونه هست و مقتضای سنش هست بهش بگویی و او را در اخذ تصمیم شریک گردانی
    روی خودت و احساس مادرانه ات هم بسیار ظریف باید زمان بگذاری و کار بکنی تا در نهایت به عنوان یک مادر در هنگام تصمیم گیری ها در کنار فرزندت باشی نه اینکه به جای او تصمیم گیرنده !
    و اجازه بدهی که فرزندت خودش تجربه کند ، ولو تجربه ای تلخ و سخت

    ----------------
    یادمه اون زمانی که من و همسرم به خاطر مشکلاتمون از هم جدا زندگی می کردیم ،موقعی که تصمیم گرفته بودم که از این شهر برگردم به تهران ، با دخترم صحبت کردم و نظرش را پرسیدم
    دخترم بهم گفت همین جا خوبه
    خیلی وعده و وعید بهش دادم که برگردیم تهران اونجا مامان بزرگ و بابابزرگ و خیلی چیزهای خوب دیگه هست
    اما دخترم گفت ، بابا که نیست
    بهش گفتم الان هم بابا نیست شاید ماهی یکی دو بار بیاد تو رو ببره بیرون، اون یکی دوبار در ماه رو هر موقع خواستی میارمت اینجا که بابا بری بیرون
    بهم گفت نه ، اینجوری می دونم شب ها بابا همینجا توی این شهر هست ولی اگه بیام تهران از بابا خیلی دور می شوم
    و این گفتگوی ما در حالی بود که من هیچگاه از پدرش بهش بد نگفتم ، واقعیت ها را همون طوری که بوده گفتم هم اشتباهات خودم را و هم اشتباهات پدرش را بازگو کرده ام

    -------------------------
    منِ مادر این حق را ندارم که مانع پیوند عاطفی پدر و فرزند بشم ، بلکه باید با روشنگری اجازه دهم فرزنم راه درست را در زندگی یاد بگیره ، حق انتخاب را یاد بگیره و مسئولیت های انتخابش رو هم بپذیره

    دقت کن فائزه جان ، شما وقت زیادی رو برای شرکتی که گفتی هزینه کردی و اوقات زیادی رو به آن اختصاص دادی و در نهایت خسته اومدی خونه و در ذهنت از اینکه رفاه زیادی رو برای فرید مهیا می کنی خرسند و راضی بودی ، الان اون رفاه نزد شما نیست ، بلکه نزد پدرش هست ، و فرید یاد گرفته که ابراز عشق و علاقه را در تامین مادیات ببینه .. به همین خاطر به پدرش متمایل شده



    نکته دیگر در خصوص بازگشتت به ایرانه ، به نظرم دنبال یه دلیل قرص و محکم برای بازگشت می گردی ( مثل باطل شدن ویزا)
    عوامل بیرونی هرچند خیلی سهیم هستند در تصمیم هایمان ، اما اگر شما با اتکا به عامل درونی ات تصمیم بگیری، هم آرامش بیشتری بدست می آوری و هم در اجرای تصمیمت مصمم تر خواهی بود



    .

  3. 6 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (دوشنبه 29 خرداد 91)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 شهریور 95 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1387-7-19
    نوشته ها
    466
    امتیاز
    9,840
    سطح
    66
    Points: 9,840, Level: 66
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 210
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    880

    تشکرشده 885 در 224 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: خواست خودم یا خواست پسرم.

    بالهای صداقت عزیزم خرف های شما تند نیست برعکس خیلی هم متین..
    ولی مشکلی که عنوان می کنی همین دغدغه ای هست که من دارم .من با فربد خیلی صادقم .ختی موقع طلاق هم قبلش اول با فربد صحبت کردم و اتمام حجت کردیم .این بچه اینقدر عاقله که دست منو از پشت بسته ..مساله براش کاملا روشنه .بر خلاف تصور شما اون الان اصلا به پدرش تمایل پیدا نکرده ...
    بذار بهتر بگم ..فربد بدون ذره ای شک فقط می خواد پیش من باشه حتی در انتخاب این موضوع ذره ای هم شک نداره .اون میگه تو هر جا بری من می خوام پیش تو باشم اینقدر هم قاطعانه میگه که شک ندارم اگه پاش بیفته دادگاه هم میاد و همینو میگه .من برای فربد همیشه موضوع رو شفاف سازی کردم .پس مساله تمایل نیست من می دونم فربدو دارم.
    اون خودخواهی که میگی نگرانی منه ..من روی تصمیم یه طرفه و شخصی خودم دارم به بچم تحمیل می کنم برگرده ایران .دوستاشو و محیط قشنگشو رها کنه و با من بیاد به جاییکه هیچ علاقه ای بش نداره و هیچ درک درستی هم ازش نداره ..حتی هم زبونم نداره .همه خاطرات شیرین و امکانات زندگیشو ازش میگیرم و میارمش به محیطی که با فرهنگش غریبه ست ...در حالیکه این تصمیم منه و من به نوعی زیرکانه دارم از علاقه و وابستگی یه بچه خردسال به خودم سواستفاده می کنم بدون اینکه حق و حقوقش رو در نظر بگیرم ..در حالیکه آگاهم دارم به بچم فشار بی حد میارم ..چون فربد یه بچه با گرید 6 هنوز بلد نیست فارسی بنویسه !!!!!
    این همون خودخواهیه بالهای عزیز .من از الان نمی ترسم از آینده می ترسم که این بچه یه مرد بالغ شده و از من متنفره چون تازه فهمیده من چطور احساسات کودکانه شو با خودخواهی و یه دندگیم به بازی گرفتم ..اون زمان از دستش می دم و این تصور منو میکشه ..چون مطمین باش وقتی بزرگ شه اولین حرفش اینه که من بچه بودم و محتاج به تو ..تو چرا یه عمر موقعیت زندگیمو ازم گرفتی تو که بچه نبودی....
    اون زمان محکومم به خودخواهی ..
    در ضمن باهای عزیزم یه نکته رم اضافه کنم که ما در فاصله کنسلی ویزام بر می گردیم تهران (بخاطر مدرسه برای فربد) و من توی تهران هیچ کسی هیچچچ کسی رو ندارم ..اینجا خونه داریم اونجا نداریم .اونجا یه قاشقم نداریم و توی یه محیط ناامن و بی در و پیکری مثل تهران عین یه برگ رها میشیم و از همه اینا بدتر علی خودش تهرانه ..اگه الان بچه من باش چند ماه یه بار در تماسه اونجا میشه هر روز هر ثانیه...این فکر روانیم میکنه..اینجا هر چی نداریم یه امنیت و آرامش عجیبی داریم ..برای همینه که اولویت خودمم اینجاست .اما مشروط به اینه که ویزام کنسل نشه.
    و نکته اصلی اینکه علی اگه بدونه روی تصمیم شخصی می خوام بچه شو از حق شرعی و قانونیش محروم کنم قطعا شکایت قانونی میکنه و در خواست قانونی میکنه که بچه رو ازم بگیره و من فقط حضانت بچه رو دارم کفالتش با من نیست و اگا قانونا ثابت کنه به دادگاه که من دارم روی خودخواهی عمل می کنم دادگاه بچه رو ازم میگیره ... قانونا اون کفیل بچست .و خودشم بهم گفت که اگه لجبازی کنم می تونم خودم تنهایی برگردم ایران و فربد رو بدم به خودش ببره کانادا چون اون پاس کانادایی داره و بچه رو قانون اینجا ازم میگیره ..این دیگه دست من یا فربد نیست .قانونا انتخاب محل زندگی بچه با پدرش هست
    تنها کاری که این وسط از من ساخته هست اینه که از عاطفه بچه سو استفاده کنم و بچه رو کاری کنم که توی دادگاه عنوان کنه می خواد با مادرش زندگی کنه که با فشاری که به فربد میاد این شرایط تحمیلی من در دراز مدت ازم متنفر میشه .اینو روانشناس مدرسه اش هم بهم تذکر داد .گفت فربد رو فدای کینه شخصیت نکن .آینده بچه رو خراب نکن ..و قانون اینجا هم با این طور مسایل خیلی جدی برخورد میکنه ..
    واقعا فکر اینجاهاشو نکرده بودم..و از همه اینا بدتر فربده که روز به روز داره بیشتر به پدرش علاقه مند میشه و من اگه اینو ازش بگیرم با روان بچه خودم بازی کردم...
    خدایا کمک کن از همه چی گذشتم ولی طاقت دوری از فربد رو ندارم .حتی اگه این دوری ذهنی باشه ..

    در ضمن بالهای صداقت عزیزم تو خودت در تصمیم به موندن و یا نقل مکانت اقرار می کنی که نظر دخترت برات اولویت بوده و من هر بار اینو از فربد می پرسم خیلی قاطعانه میگه دوست نداره برگرده ایران .همش خواهش می کنه کاری کنم که اون اینجا بمونه .بدبختانه این بچه با مدرسه اش و دوستاش و معلماش خیلی انس داره .و اینجا موندن ما بدون اینکه پدرش ساپرتش کنه عملی نیست..
    این حق شرعی و قانونی این بچست ..من نمی دونم درسته من ازش سلبش کنم یه نه؟؟؟

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 آبان 91 [ 07:53]
    تاریخ عضویت
    1390-9-27
    نوشته ها
    58
    امتیاز
    1,148
    سطح
    18
    Points: 1,148, Level: 18
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    124

    تشکرشده 126 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواست خودم یا خواست پسرم.

    فائزه جان شما خیلی پخته و با تجربه هستین امیدوارم حرفای من اصلا براتون مفید باشه ولی به هر حال من نظرمو می گم شاید برای تاکید رو چیزایی که خودتون بهتر از من می دونین

    دو تا مسئله بود که می خواستم بگم
    1- خودتون می دونید که فرید تو این سن ( فکر کنم باید 13-12 ساله باشه) چه قدر حساسه و جابه جایی براش یه ضربه مهلکه برای خودتونم که حل مشکلی نیست پس بهتره به جای اینکه وقت و انرژیتون رو روی این موضوع بزاری اینو کلا از ذهنتون حذف کنین
    و رو این فکر کنین که توی شهری که الان هستین چه جوری باید مشکلاتتون رو حل کنین و دنبال راه حل برای اون باشین
    2 دومین چیزی که می خواستم بگم و مهمتره اینکه به فرید نگین که اگر کمک پدرش نباشه ما مجبوریم برگردیم ایران درسته که باید با پسرتون صادق باشین ولی توضیح سختی هایی که برای حل کردنش کاری از دست بچه ساخته نیست به اون جز اینکه ذهنش رو درگیر کنه و از مسائل اصلی زندگی خودش تو این سن بازش کنه چیزی نداره.
    شما نظرش راجع به بازگشتتون به ایران پرسیدین و می دونین پس دیگه ذهنش رو در گیر نکنین و توضیح ندین که ما نمی تونیم بمونیم ناچاریم برگردیم ایران یا اگر پدرت نباشه ما می ریم ایران و اینجوری بهتره چون اون ایران رفتن رو دوست نداره و ذهنش بی جهت به سمت پدرش میره گذشته از این ذهنش درگیر مشکلات میشه بدون اینکه کاری از دستش بربیاد و این خیلی عذابش می ده
    اگر راجع به ویزا بهش چیزی رو توضیح دادین بهتره دیگه ادامش ندین و فقط بگین دارم حلش می کنم و سعی کنین ذهنش رو از این چیزا آزاد کنین به نظر من حداکثر چیزی که می تونین بگین و برای رشد ذهنش هم مفیده اینه که پسرم ما باید برای ساختن زندگیمون تلاش کنیم ( ببینین می گم ساختن زندگیمون نه حل مشکلاتمون)
    تو این راه ممکنه که موفقتا مجبور شیم بعضی چیزایی که دوست داریم رو در حد کاملش نداشته باشیم این قانون زندگیه اگر بخوای همیشه تو رفاه و راحتی باشه هیچوقت تو رفاه وآسایش نخواهی بود ما باید یه دوره ای تلاش کنیم از بعضی چیزایی که خیلی دوست داریم بگذریم تا به چیزایی که می خوایم برسیم
    خودتونم سعی کنین بیشتر وقتتون رو با اون بگذرونین به هر حال فرید باشما بزرگ شده شما بهتر می دونین اون چی دوست داره چی دوست نداره پس بیشتر از پدرش می تونین شادش کنین و بدون اینکه از پدرش هم بدگویی کنین به سمت خودتون جذبش کنین چون مطمئنا با روحیه ای که پدرش داره موندن فرید کنار شما براش آرامش بیشتری هم داره
    راستی یه چیزی، یادمه همسرتون این سایتو بلد بود فکر نمی کنین با مطرح کردن مسائلتون اینجا و احتمالا خوندن اون شاید اون در جریان همه چیز قرار بگیره و براتون خوب نباشه؟
    برای شما و پسرتون آرزوی خوشبختی دارم

  6. 2 کاربر از پست مفید لیلای ساروان تشکرکرده اند .

    لیلای ساروان (سه شنبه 30 خرداد 91)

  7. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 شهریور 95 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1387-7-19
    نوشته ها
    466
    امتیاز
    9,840
    سطح
    66
    Points: 9,840, Level: 66
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 210
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    880

    تشکرشده 885 در 224 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: خواست خودم یا خواست پسرم.

    سلام لیلا جان
    از حرفای قشنگت ممنونم واقعا مفید بود و بهم آرامش داد.عزیزم فربد الان 12 سالشه .متاسفانه یا خوشبختانه هیچ علاقه ای به پدرش نداره .این نزدیک یه سال حتی یه بارم بهمونه پدرش رو نگرفت و یا کاری نکرد که احساس کنم دلتنگ علی هست .برای ارتباطشم با پدرش من اگه پل ارتباطی باشم فربد باش در تماسه و اگه نه اصلا سراغی ازش نمی گیره .گاهی فکر می کنم اگه من بمیرم فربد پیش پدرشم نمی مونه .البته این الانش هست ولی اینده رو نمی تونم پیش بینی کنم چون علی داره رفتارایی نشون میده که حس می کنم اشتباهاتو متوجه شده و داره تلاش می کنه به فربد نزدیک بشه .منم مشکلی با این قضیه ندارم چون فربد پسره و به وجود پدر نیاز داره.
    مشکل من اینه که من همه چیزهایی رو فکر می کردم آثار علی توی زندگیمه از زندگیم بیرون کردم .خودشو خونشو ماشینشو شرکتشو پولاشو .....حتی کوچکترین خاطراتشو و این مدت هم واقعا ارامش داشتم .حسی رو تجربه کردم که هیچوقت توی زندگیم تجربه اش نکرده بودم ولی از فربد غافل بودم .فربد بزرگترین اثر زندگی با علیه و من هیچ مدل نمی تونم انکارش کنم و ظاهرا اونم تازه فهمیده که پسرش بزرگترین لذت زندگیشه ...من همیشه از کشمکش و درگیری فراری ام و این موضوع منو باز می اندازه تو گود کشمکش....اینبار با موضوع جدید فربدمن اینجا بدون تکیه به کمک علی در خرج پدرش نمی تونم بمونم ..کار هم اگه سر یه کار خوبم برم بازم جوابگوی خرج فربد نیستم .این در حالیه که دیگه دوست ندارم علی توی زندگیم نقشی داشته باشه ..همه چیزشو دادم که رها شم.
    و اگه بخوام برگردم فربد شدید لطمه می خوره .برای خودمم این برگشت آسون نیست .ضمن اینکه این حرکت رابطه من و فربد و علی رو می بره توی یه فاز جدید توی همون فازی که بچم روز به روز ازم فاصله میگیره و من و زندگیم با جوی که پدرش می سازه و فرهنگ رشدی فربد به مرحله ای می رسه که پسرم توی روم وایسه و ازم کینه به دل بگیره و بزرگ تر که شد ترکم کنه ...الان کوچیکه ضعیفه و محتاج ..همیشه اوضاع اینطوری نمی مونه .تا کی می تونم بهش زور بگم؟؟؟؟...مغزم هنگه هنگه.
    فربد خیلی مصممه .اون میگه من می خوام پیش تو باشم ولی دوست ندارم برگردم ایران و وقتی براش توضیح میدم که ممکنه برای ویزام و یا مسایل مالی به مشکل بخوریم و مجبور شیم برگردیم میگه از بابام کمک بگیر و یا یه بار با لحن جدی گفت خوب با اقای ....ازدواج کن .(همون خواستگار قدیمی) [size=medium]این بچه به اونم راضیه !!!!

    نظرت خیلی کمکم کرد عزیزم .ممنونم از لطفت و ممنونم که اینقدرآلرت هستی .عزیزم درست گفتی .علی اینجا رو بلده و مثل سایه هم منو کنترل می کنه ..جالبه بگم که توی همه عمرم نشد کاری بکنم که علی ته و توشو در نیاورده باشه یا نفهمیده باشه ..البته من شخصا انسان مرموزی هم نیستم .قبلا خیلی پیگیر بود و همه تاپیک هامو می خوند حتی اون تاپیک قدیمی رو که داشتم!! بعدها که برای طلاق کار ما به مشاور کشید اونجا اعتراف کرد که می دونسته من چه حسی بهش دارم و اینو توی نوشته هام دیده!!! خود مشاورم تعجب کرده بود ...الان رو نمی دونم می خونه .هنوزم پیگیره یا نه ؟ فعلا که حسای سرش گرم دختر بازیه ..خودشم میگه که دوست دخترایی دارم که تو هیچیشون نیستی!
    به هر حال بخونه یا نخونه برام مهم نیست .چیزی برای پنهان کردن ندارم ....[/size]

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 91 [ 10:07]
    تاریخ عضویت
    1388-5-23
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    3,209
    سطح
    35
    Points: 3,209, Level: 35
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 141
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    345

    تشکرشده 339 در 159 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: خواست خودم یا خواست پسرم.

    من اگه جای شما بودم یک حساب جداگونه برای پسرم توی بانک کریت می کردم و همه پول هایی که پدرش می داد رو توی اون حساب می ریختم و فقط برای پسرم خرج می کردم
    حتی شکایت می کردم برای cilld support این بچه . به هر حال پدر این بچه در قبال این بچه موظفه
    موفق باشید

  9. کاربر روبرو از پست مفید اتنا تشکرکرده است .

    اتنا (سه شنبه 30 خرداد 91)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: خواست خودم یا خواست پسرم.

    آتنای عزیز،

    این خانم طبق قوانین ایران طلاق و حضانت بچه را گرفته. نهایت چایلد ساپورتی هم که شما می گید ماهی صد یا دویست هزارتومان پول است که باید پدر به حساب بچه واریز کنه که برای اکثر پدرها پرداخت این مبلغ چندان سخت نیست. پس راه اعتراض یا گریز قانونی براش وجود نداره.

    خانم اف زد،
    پسر شما تا چند سال اول زندگیش ایران بوده و حتی اگه خودش هم یادش نباشه، مغزش زبان فارسی را یادشه. توی یک کشور عرب زبان زندگی کرده پس با الفبای عربی یا فارسی هم آشنایی داره. سنش هم کم هست. یاد گرفتن خوندن و نوشتن به فارسی براش بسیار آسونه و فقط چند ماه وقت می بره.

    از نظر فرهنگی هم کشور امارات فرق چندانی با ایران نداره. تفاوت اونجا با ایران فقط تفاوت اقتصادی تجاری هست که ربط چندانی به مسایل فرهنگی نداره. نگران نباشید که پسرتون را به یک فرهنگ کاملا متفاوت می آرید. شباهت ها و نزدیکیهای فرهنگی دو کشور همسایه اونقدر فاحش نیست که زندگی پسرت را زیر و رو کنه.

    در تهران مدارس تطبیقی و بین المللی هست. در مدارس تطبیقی دانش آموزانی که می خوان به سطح و سیستم ایران نزدیک بشن یک یا دو سال درس می خونند و بعد جذب مدارس عادی ایرانی می شن.
    در مدارس بین المللی بچه هایی که موقت ایران هستند با یک سیستم بین المللی و به زبان انگلیسی درس می خونند تا زمانی که ماموریت یا کار والدینشون تمام شد و از ایران حارج شدند مشکلی نداشته باشند. هر دوی این مدارس هم زیر نظر آموزش و پرورش هستند و با حساسیت بالا اداره می شند و اکثر دانش آموزانش هم فرزندان سفرا و دیپلمات ها و افراد رده بالای شغلی و تحصیلی هستند.

    بچه هایی که به بیش از یک زبان مسلط باشند مغز فعالتر و شارپ تری دارند. من دوستانی دارم که همسرشون غیرایرانی است و به بچه هاشون فارسی هم یاد دادند. حتی یکی از اونها خودش متولد ایران نیست و همسرش هم غیرایرانیه، ولی باز هم با فرزندش فارسی حرف می زنه. بهتره به بچه تون زبان مادر و پدرش را یاد بدید.

    از شما که سالهاتوی ایران زندگی کردید بعید است که در مقایسه بین ایران و امارات این حرفها را بزنید. ناامنی اقتصادی ایران را هم افرادی مثل همسر شما با دزدیهای کلان و شما با حمایت هاتون ایجاد کردید.

    در مورد مشکلات فرهنگی هم فکر نکنم هیچ چیزی بتونه توی ذهن فرید وحشتناک تر از سالها رابطه شما با مرد متاهل دیگری در زمان متاهل بودنتون و همسر داشتنتون باشه. اون بچه ضربه ای خورده که حالا حالاها گیج می زنه و ضربه های دیگه براش زنگ تفریح است!
    نا امنی فرهنگی و اجتماعی ایران هم از آدمهایی مثل شما شکل گرفته. خودتون بخشی از ماجرایی هستید که ازش فرار می کنید!!

  11. 2 کاربر از پست مفید پیدا تشکرکرده اند .

    پیدا (سه شنبه 30 خرداد 91)

  12. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: خواست خودم یا خواست پسرم.

    فائزه جان ، می دونی چرا نظر دخترم برام در الویت بود؟
    چون دخترم درخواستی داشت که نمی توانستم ازش چشم بپوشم ، اینکه هر شب با این آرامش به خواب بره که در شهری هست که پدرش نیز هر شب در گوشه ای از همان شهر هست .

    درحالیکه به مراتب نقل مکان کردن من به تهران ، رفاه بیشتر ، تنوع بیشتر ، سرگرمی بیشتر و ... را با خودش داشت ... حاضر بود از امکانات بهتر و بیشتر ، از حضور گرم والدین من (مادر بزرگ و پدر بزرگ ) ، از تفریحات خیلی زیاد ، و دوستان فامیل که همسن و سالش بودند و باهاشون انس داشت بگذرد ، صرف این نکته که ، حضور پدرش را می خواست ... رابطه ای عاطفی که پدر و فرزند باهمدیگر داشتند و بسیار قوی و عاشقانه بوده و هست


    رابطه عاطفی شما و پسرت احتمالا دارای کاستی هایی یا روزنه هایی بوده ،که تونسته بر آمادگی پسرت برای بازگشت به ایران ، تعلل وارد کنه

    دقت کن نوشتی که :

    نقل قول نوشته اصلی توسط f_z
    تا اینکه متوجه شدم این مدت روی فربد کار کرده ..

    و در جایی عنوان کرده ای که


    نقل قول نوشته اصلی توسط f_z
    این بچه اینقدر عاقله که دست منو از پشت بسته ..

    و اینکه طبق گفته خودت


    نقل قول نوشته اصلی توسط f_z
    در حالیکه من فربد رو آماده کرده بودم برای جابجایی
    خودت می گویی

    نقل قول نوشته اصلی توسط f_z
    بر خلاف تصور شما اون الان اصلا به پدرش تمایل پیدا نکرده ..

    پس وقتی تمایل نسبت به پدر نیست ، به نظرت چه چیزی این میان باعث شده که فرید آمادگی رو که برای جابه جایی داشته از دست بدهد ؟!
    و به قول خودت با کار کردن پدرش روی فرید ، نظر پسرت برگرده؟


    نقل قول نوشته اصلی توسط f_z
    .تا اینکه متوجه شدم این مدت روی فربد کار کرده ..مثلا فربد می گفت
    من دوست ندارم برگردم ایران
    و یا بابا گفته این ماشین مامانت خیلی قراضه هست و خودم براتون یه ماشین خوب می خرم
    و یا مثلا بابا گفته جلوی بچه های مدرسه روت میشه تو این ماشین بشینی ؟؟؟
    یا مثلا فربد می گفت من این مدرسه مو دوست دارم و اگه تو پول شهریه مدرسه مو نداری بابا گفته من میدم و من از این مدرسه نمی رم ..
    ============
    فائزه جان ، تو تکلیفت با خودت روشن نیست
    از طرفی می گویی


    نقل قول نوشته اصلی توسط f_z
    فربد بدون ذره ای شک فقط می خواد پیش من باشه حتی در انتخاب این موضوع ذره ای هم شک نداره .اون میگه تو هر جا بری من می خوام پیش تو باشم اینقدر هم قاطعانه میگه که شک ندارم
    اگر پسرت اینقدر قاطعانه حرفش را می زند ، و شما هم تصمیمت را برای بازگشت گرفته ای ، لذا دیگه مدرسه و ماشین آنچنانی و شهریه بالا ، نمی تونه مشکل ساز باشه ،
    چون خواست تو این هست که برگردی ایران و خواست پسرت هم این هست که در کنار تو باشد هرجا که بری


    ==============
    گفته بودی از الان نمی ترسی ، از آینده می ترسی ، زمانی که فرید بزرگ بشه

    ببین پسرت باید از الان آگاهانه یاد بگیرد که می بایست هزینه تصمیماتی را که می گیرد را بپردازد

    >>>> اگر واقعا تمام معایا و مزایب بازگشت به ایران را سنجیده ای و کفه بازگشت به ایران برای زندگی تو و پسرت سنگین تر هست ، لذا هزینه ای که فرید برای با تو بودن پرداخت می کند ، از دست دادن اون تعلقاتی هست که در خارج از ایران دارد
    و چون پسر عاقل و با منطقی هست ، وقتی یاد بگیرد که خواستن یکسری چیزها ، یعنی از دست دادن چیزهای دیگه ، در آینده خرده ای بر شما وارد نیست

    >>>> اما اگر ماندن در خارج از ایران برایت نفع های بیشتری داشت ، و مشکلت تامین هزینه های بالایی هست که فرید برای زندگی می خواهد ، اینجا نیز با منطقی صحبت کردن و صادقاته گفتن اینکه شرایط قبلی را نمی توانی برایش مهیا کنی ، باز هم فرید می آموزد که هزینه اینکه خارج از ایران و در کنار تو باشد این هست که اون رفاه را ندارد


    فائزه جان باید در تلاش باشی که به پسرت بیاموزی ، نمی توانیم همه چیز را با هم داشته باشیم ، لذا به ناچار می بایست برای داشتن یکسری چیزها از یکسری دیگه چشم پوشی کرد

    فرید و خواسته هایش را محور زندگی ات قرار نده ، به هرحال شما در همان حال که مادری و مسئولیت هایی نیز داری ، یک انسان هستی که برای خودت تصمیمات و رنج های و مشکلاتی نیز داری ، و فرید باید این رنج ها و مشکلات را ببیند تا ساخته شود










  13. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (چهارشنبه 31 خرداد 91)

  14. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 شهریور 95 [ 04:50]
    تاریخ عضویت
    1387-7-19
    نوشته ها
    466
    امتیاز
    9,840
    سطح
    66
    Points: 9,840, Level: 66
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 210
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    880

    تشکرشده 885 در 224 پست

    Rep Power
    62
    Array

    RE: خواست خودم یا خواست پسرم.

    آتنای عزیز شما درست میگین من طلاقم طبق قوانین ایران بود اما چون مقیم اینجا هستیم من می تونم اینجا قانونی شکایت کنم و دادگاه برای بچه یه شماره حساب باز میکنه و طبق هزینه های اینجا پدر بچه باید ماهانه به حسابش پول واریز کنه ..اینجا مثل ایران نیست .پرداختها باید متناسب با سطح زندگی و هزینه های بچه باشه ..اینو خودم می دونم .اما مشکل دو تاست اول اینکه من حوصله کشمکش با علی رو واقعا ندارم .ترجیح می دم اصلا توی زندگیم نباشه و دوم اینکه این مشروط به اینه که علی بیاد اینجا و یا اینجا زندگی کنه ..مردیکه چند تا پاسپورت اصلی با چند تا عنوان متفاوت داره کجا میشه گیرش آورد؟؟!! آب در هاون کوبیدنه..
    بالهای صداقت عزیز مشکل من الان این نیست که بخوام اینجا بمونم یا بیام ایران ..فربد با محیط ایران بیگانه نیست .مشکل مدرسه و زبان و .....مشکلات فرعی هستن ..من به اینها خیلی زوم نمی کنم .مشکل اصلی من اینه که نمی دونم باید برای بزرگ کردن فربد به علی تکیه کنم یا نه؟؟ من قلبا دلم نمی خواد علی توی زندگی ما نقشی داشته باشه اما این نظر منه ..من نمی تونم به فربد اینو تحمیل کنم و اگه بهش فشار هم بیارم ممکنه روی روانش اثر مخرب داشته باشه این بچه دوست داره پدرش حمایتش کنه ولی فربد یه شخصیت مستقله ..اگه بخواد روی کمک پدرش حساب کنه این حق شرعی و قانونیشه ..کما اینکه دوست داره حمایت پدرش رو داشته باشه مشکل من اینه که نمی تونم تشخیص بدم برای این انتخاب باید فربد رو به چالش بکشم یا نه...این بچه مفهوم رنج و سختی را می دونه.تمام سالهای عمرش که رفاه نبوده ..اینقدر پستی و بالایی کشیدیم و دربدری و جابجایی که با این سختی ها غریبه نیست ..تمام عمرش هزینه تصمیمات علی رو پرداخته .چیزی که نیاز داره الان ارامشه .درگیر رفاه هم نیست .اون اصلا براش مهم نیست ما خونمون چه مدلیه و یا چه ماشینی داریم .تنها خواسته اش اینه که نیایم توی محیطی که جز سختی خاطره ای ازش نداره ....ممنونم که به حرفهام توجه می کنی و بهم راهنمایی میدی .
    خانم یا اقای پیدا خوشحالم که بار گناهان مرا سبک تر می کنید .ظاهرا شما بیشتر از خود من در جریان مسایل ما هستید .خوشحال تر میشم اگه منو از نظرات سازنده تون محروم کنین .از انسان های پر از امواج منفی دور تر باشم در نعمتم مشکلات اقتصادی ایران رو من بوجود آوردم ولی شما می تونی درستش کنی .ظاهرا شما در هر زمینه ای صاحب عقیده و نفوذی پس بهتره زودتر دست به کار بشی .امثال شما حیفه وقتشون رو برای محیط ساده ای چون اینجا صرف کنن ...در مورد فربد هم لطفا نظر ندین .شما از این بچه هیچ شناختی ندارین ...فربد از تمام بچه های هم سن و سال خودش سالم تر و عاقل تره .خدا رو شکر که اگه بدترین مشکلات رو توی زندگیم داشتم خدا در عوض یه بچه خوب و سالم به من داد ..اون توی مدرسه اش نمونست ..هم از لحاظ درسی و هم از لحاظ اخلاقی الگو هست ...اینها حتما نتایج اون شوک هایی هست که شما می فرمایید!!!
    حامد گرامی موضوع رو عوض می کنم چشششششششممممممممم
    دوستان عزیزی که می خوان نظر بدن خواهشا دقت کنید که من این تاپیک رو برای شنیدن کمک ها و نظرات مفید برای تصمیم گیری بهتر باز کردم پس خواهشا لطف کنید نکات مفید رو بهم بگین .از تنش و گارد گرفتن بیزارم .نیاز به راهنمایی مفید دارم .لطفا در کمک به حل مشکلم باهام شریک بشین ..

    بالهای صداقت عزیز اگه کمی دقت کنی متوجه میشی که خواست دختر تو و پسر من شبیه به هم هست ..فرض کن جدا شدی و دخترت بیاد پیشت و ازت بخواد اجازه بدی اون از کمک و حمایت پدرش برخوردار باشه ...تو چی جواب میدی ؟؟؟؟ میگی نه چون من از پدرت خوشم نمیاد و نمی خوام توی زندگیم باشه؟؟؟؟
    خواست دخترت دقیقا همین بوده ..تو حاضر شدی از شهرت و خانوادت دور باشی چون دخترت خواسته به پدرش نزدیک باشه و از محبتش بهره مند باشه ..فربدم همینو می خواد .می خواد پدرش توی زندگیش نقش داشته باشه .می خواد توی زندگیش نظارت داشته باشه ...می خواد پدر خونیش کمکش کنه .
    تو حاضر شدی بخاطر دخترت کوتاه بیایی چون آرامش دخترت برات اولویت بوده و هست ..چطور الان انتظار داری من به پسرم بگم اجازه نمیدم پدرت توی زندگیت باشه؟؟؟؟فکر کردی تا کی می تونم اینطوری نگرش دارم و تا کی بهش زور بگم؟؟؟
    لطفا یه لحظه حتی یه لحظه خودتو به جای من بذار .احساسی فکر نکن .
    [color=#FF0000]
    من و تو مادریم تو درک می کنی که من زندگی رو برای فربد می خوام..مگه اینکه از بچم بگذرم .که این در توانم نیست.

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: خواست خودم یا خواست پسرم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت

    گفته بودی از الان نمی ترسی ، از آینده می ترسی ، زمانی که فرید بزرگ بشه

    ببین پسرت باید از الان آگاهانه یاد بگیرد که می بایست هزینه تصمیماتی را که می گیرد را بپردازد

    >>>> اگر واقعا تمام معایا و مزایب بازگشت به ایران را سنجیده ای و کفه بازگشت به ایران برای زندگی تو و پسرت سنگین تر هست ، لذا هزینه ای که فرید برای با تو بودن پرداخت می کند ، از دست دادن اون تعلقاتی هست که در خارج از ایران دارد
    و چون پسر عاقل و با منطقی هست ، وقتی یاد بگیرد که خواستن یکسری چیزها ، یعنی از دست دادن چیزهای دیگه ، در آینده خرده ای بر شما وارد نیست

    >>>> اما اگر ماندن در خارج از ایران برایت نفع های بیشتری داشت ، و مشکلت تامین هزینه های بالایی هست که فرید برای زندگی می خواهد ، اینجا نیز با منطقی صحبت کردن و صادقاته گفتن اینکه شرایط قبلی را نمی توانی برایش مهیا کنی ، باز هم فرید می آموزد که هزینه اینکه خارج از ایران و در کنار تو باشد این هست که اون رفاه را ندارد


    فائزه جان باید در تلاش باشی که به پسرت بیاموزی ، نمی توانیم همه چیز را با هم داشته باشیم ، لذا به ناچار می بایست برای داشتن یکسری چیزها از یکسری دیگه چشم پوشی کرد

    فرید و خواسته هایش را محور زندگی ات قرار نده ، به هرحال شما در همان حال که مادری و مسئولیت هایی نیز داری ، یک انسان هستی که برای خودت تصمیمات و رنج های و مشکلاتی نیز داری ، و فرید باید این رنج ها و مشکلات را ببیند تا ساخته شود

    فائزه عزیز
    خیلی طولانی می نویسی، خلاصه و مفید بنویس
    نوشته بالهای صداقت خیلی کامل بود
    دوباره بخونش لطفا

    من یه چیزی رو متوجه نمیشم
    شما چطور انتظار داری شوهر سابقت رو از زندگیت خارج کنی؟
    ایشون پدر فرزند شماست و شما محکوم به تحمل ایشون هستی
    بنظرم بهتر هست قبل از هر چیز یه مقدار بیشتر به وضعیت خودت و وضعیت رابطت با همسر سابقت فکر کنی
    چرا اینقدر روی این موضوع حساسیت نشون میدی؟
    شما از هم جدا شدین، ولی قرار نیست ازش بیزار باشی

    مسئله بعدی اینکه، خیلی سعی نکن فربد رو برای اینده خودت بزرگ کنی
    اون پسر شماست، اما همه چیز شما نیست، یعنی نباید باشه
    باید به جایی برسی که اگر روزی خدای نکرده به هر دلیلی فربد رو از دست دادی، بتونی ادامه بدی
    تمام زندگیت رو در پسرت خلاصه نکن

    یه مسئله دیگه
    ایا نگران حلال یا حرام بودن پولی هستی که همسر سابقت صرف مخارج پسرت میکنه؟
    کمااینکه اگر مسائل تربیتی مذهبی رو کنار بذاریم، این مسئله خیلی به شما مربوط نمیشه
    چرا نمی خوای پسرت با پول پدرش بزرگ شه؟



  16. 3 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    meysamm (چهارشنبه 31 خرداد 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مزاحمت پسرای محله وبدبیتی شوهرم چیکارکنم؟
    توسط tanin_eshgh در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 مهر 95, 20:39
  2. بی اهمیتی . سرد شدن طرف مقابل در رابطه
    توسط Mt.j در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 مهر 94, 14:44
  3. با جوک های قومیتی چطور برخورد کنیم
    توسط جاودان در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 اردیبهشت 94, 20:31
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 شهریور 92, 23:05

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.