به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    156
    Array

    کمکم کنید از ترس های بیهودم رها بشم!

    سلام دوستان خوبم

    یک مسئله ای برام پیش اومده که کمی شرایط رو برام پیچیده کرده! اونم واژه ای به نام "ترس" هست!

    نمیدونم چی بگم اما وقتی دیدم این مسئله برام حاد تر شده که چند روز پیش که رفته بودم کوه ، من که

    کوهنوردم و زیاد میرم کوه ، توی کوهی که همیشه میرفتم و کوه آسونیه موقع پایین اومدن یک دفعه

    موندم و دیگه نتونستم بیام پایین و به شدت از افتادن می ترسیدم! اصلا باورم نمیشه که من انقدر

    ترسیده باشم! انگار پاهام قفل شده بود و جرات نمی کردم برم پایین!

    ترس از سقوط ، ترس از افتادن ، ترس از آب و ترس از شکست در کار چنان بهم مستولی شده که

    نمیدونم چه کنم! اصلا تعجب می کنم که این بهار همون بهاره؟

    میدونم می خواین بگین به ترس هام غلبه کنم و بزنم به ترس اما مثلا فکر اینکه باز وسط کوه گیر کنم من رو می ترسونه!

    این ترس گاهی انقدر بزرگ میشه که برای فرار از فکرش دست از کار میکشم و خودم رو با مطالب دیگه

    سرگرم می کنم اما همین باعث جا موندن از برنامه هام شده!

    خیلی غصه دار شدم چند روزه! من عاشق کوهنوردیم اما موندم!

    من عاشق کارمم اما از ادامه دادن می ترسم!

    مثلا از اینکه یک شماره غریبه رو گوشیم بیافته می ترسم جواب بدم چون سالها پیش یک مزاحم تلفنی

    داشتم اما با اینکه دیگه تکرار نشد مزاحمت ها هنوز می ترسم!

    البته بعید نمیدونم علت این ترس هام ریشه در "از کوه پرت شدن" ، "در دریا غرق شدن" ، مسائل مالی گذشته در کارم و ... باشه!

    با اینکه توی کار آدم شجاعی هستم اما خیلی محتاط و ترسو شدم تو برخی موارد که گفتم!

    مثلا وقتی یکی از اقوام کسی رو برای ازدواج می خواد معرفی کنه یا می بینم برخی از همکارانم تمایل

    دارن برای ازدواج و آشنایی بیشتر قدم جلو بگذارن ، با اینکه خیلی دوست دارم که یک همسر خوب

    داشته باشم ، جدیدا از آشنا شدن با کسی می ترسم! از زندگی مشترک می ترسم!

    می ترسم زندگی منم به زندگی خیلی از مراجعین اینجا تبدیل شه! چون واقعا آینده غیر قابل پیش بینیه!

    من توکلم به خداست اما این ترس هام کمی عصبیم کرده!

    پیشاپیش از راهنمایی هاتون سپاسگزارم! کمکم کنید از این ترس ها رها بشم!





  2. 3 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (سه شنبه 16 خرداد 91)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    1,002
    امتیاز
    17,617
    سطح
    84
    Points: 17,617, Level: 84
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    3,189

    تشکرشده 3,297 در 818 پست

    Rep Power
    115
    Array

    RE: کمکم کنید از ترس های بیهودم رها بشم!

    سلام سلام صد بار سلام
    بهار جان بهار شادی عزیز چی بگم به استادم؟
    سخته من به تو چیزی بگم ولی دیدم اگه بگذرم نمک نشناسیه به تو که واقعا خیلی نقش مهمی تو حل مشکلاتم داشتی.
    از نوشتت می دونی چی دستگیرم شد؟ اینکه بهار زوم کرده رو مشکلش.داره به ترسش بال و پر می ده تو ذهنش.
    خودت هم می دونی افکار چقدر مهمه تو حل یه مسئله.تغییر مسیر بده عزیز جان.مهارش کن این فکرها رو.

    و اینکه اگه موقعیتش هست کمی به خودت استراحت بده.گاهی لازم داره جسم و روحت.استراحت کامل به دور از مشغله

    اینم بدون برای شروع یه زندگی مشترک همه ما یه درصدی ریسک می کنیم چون واقعا معلوم نیست چقدر شناخت هامون از طرف به واقعیت نزدیکه.مدام اینو به خدت یادآوری کن هر آشنائی قرار نیست به ازدواج ختم شه.پس موقعیتهاتو از دست نده.شاید خودش باشه همون که قراره بهت آرامش بده

    یه چیزم که فکر می کنم موثر باشه اینکه ترستو تدریجا از بین ببر.مثلا می گی از سقوط از کوه می ترسی.خوب تو از ارتفاع کم شروع کن و هر دفعه به ارتفاع قبلی اضافه کن.کم کم.

  4. 10 کاربر از پست مفید رایحه عشق تشکرکرده اند .

    رایحه عشق (پنجشنبه 18 خرداد 91)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array

    RE: کمکم کنید از ترس های بیهودم رها بشم!

    سلام بهار شادی گلم..نبینم ناراحت باشی

    من درباره قسمت اخرحرفات میخوام باهات صحبت کنم.

    جدیدا از آشنا شدن با کسی می ترسم! از زندگی مشترک می ترسم!

    می ترسم زندگی منم به زندگی خیلی از مراجعین اینجا تبدیل شه! چون واقعا آینده غیر قابل پیش بینیه!
    حق داری خانوم..حق داری..منم بعضی وقتا اینجا رو که میبینم میترسم..خصوصا بحث خیانت کلافم میکنه...مامان بابای من انقد تو زندگی مشترکشون مشکل داشتن که یه زمانی همش میگفتم نکنه ازدواج کنم بدبخت بشم؟؟

    اما بهار شادی عزیزم اینو یاد گرفتم اگه قراره خوشبختی یا بد بختیمونو به ازدواج گره بزنیم شکست میخوریم...
    بهار جان اینجا مشکلات ریز و درشتی دیدیم و وقتی از بیرون نگاه کردیم متوجه شدیم اون مشکل ازقبل یه زمینه ای داشته..اختلافات عدم مهارتها هر کدوم یه هیزم بوده تا اون اتیش به زندگیشون افتاده.
    حالا که ما این مشکلاتو دیدیم میدونیم باید حواسمون جمع باشه و تلاش کنیم.میدونیم خوشبختی و زندگی مشترک خوب شانسی نیست.تلاش و مهارت میخواد.

    اما نباید افراط کنیم..نباید بگیم من نمیخوام هیچ مشکلی پیش بیاد..این که مهم نیست..بلکه مهم اینه که اگه مشکل پیش اومد بتونیم مهار و کنترلش کنیم..نباید از همسر توقع زیادی داشت..اونم مثه ما یه ادمه..خوب و بد داره..اشتباه هم میکنه...یه جایی شنیدم زن و مرد لباس همدیگه اند..یعنی عیوب هم رو می پوشونن و برطرف میکنن..مایه ارامش همند.

    هیچ وقت گفته نشده فرشته های اسمونی خلق میشه تا بهار شادی و بهار66 باهاشون ازدواج کنن.پس سخت گیر نباش...
    مهم اینه که با وجود مشکلات زن و مرد زندگیشونو به سمت جلو هل بدن..حالا ممکنه گاهی خسته بشن.گاهی با هم بحث کنن.ایرادی نداره.
    ((من تعجبم ازاین دختران.از خدایی به این بزرگی یک شوهر میخواهند و ازشوهر تمام دنیا رو))این جمله برام خیلی زیبا بود.نباید ازشوهر توقع بالایی داشته باشیم.بهار جان همسر هم میتونه اشتباه کنه چون اونم حتما الخطاست.چون تو مسیر زندگیش داره به تکامل میرسه.

    با رایحه عزیزموافقم.خسته شدی..به خودت استراحت بده..و گاهی همه چیزو رها کن..نیازنیست همیشه همه چیزخوب باشه..گاهی یه شکست کوچولو لازمه تا جلوی شکست بزرگتر گرفته بشه..پس به خودت هم سخت نگیر..ایرادی نداره تو هم گاهی اشتباه کنی..نیازنیست وانمود کنی قوی هستی..ایرادی نداره گاهی ضعیف بشی.همه اینا بخشی از وجودمونه و همشون ارزشمنده...پس خودت رو کامل با همه خوبی ها و بدیها بپذیر و دوست داشته باش.

    موفق باشی

  6. 8 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (سه شنبه 16 خرداد 91)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-23
    نوشته ها
    301
    امتیاز
    2,429
    سطح
    29
    Points: 2,429, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,706

    تشکرشده 1,723 در 325 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: کمکم کنید از ترس های بیهودم رها بشم!

    سلام بهار خانوم!!

    من با اینکه میگی ترسات بیهوده اند، اندکی مشکل دارم!!!

    ترس از شکست در کار، خیلی هم طبیعیه!!!

    بذار برات یه مثال بزنم، من سال هاست رانندگی میکنم، رانندگیم خیلی هم شبیه خانوم ها نیست!!! تند و تیز البته با احتیاط!!! قبل از عید تصادف کردم، مقصر من نبودم، خدارو شکر کسی هم طوریش نشد ولی تصادف سختی بود من داشتم چپ میکردم
    خلاصه سرت رو درد نیارم کار بجایی کشیده بود که من مثل حلزون منتها الیه سمت راست خیابونا با سرعت ماکسیمم 50 کیلومتر در بزرگراه ها رانندگی میکردم... انحراف به چپ که اصلا نگووووو... با راهنما و... خلاصه بساطی بود واسه خودش... همش از رانندگی فرار میکردم منتظر بودم صبح یکی منو برسونه و شب بیاد دنبالم.

    منم اصرا داشتم که این ترس ها بیهوده است... الکیه... آخه بابا ما واسه خودمون راننده ای بودیم یه موقع... از ترس ها اصرار و از من انکار....
    تا اینکه یه بنده خدایی پیدا شد و به من گفت به ته ته ترسی که دارم (تصادف تو شهر برای راننده ای که تمام مقررات رو رعایت میکنه )فکر کنم: منم گفتم تصادف میکنم ماشین داغون میشه... میره تعمیر گاه کلی هزینه.... خدای نکرده اگه با موتوری تصادف کنم

    بعد بمن گفت هزینه کردن، تعمیرگاه بردن، ماشین داغون خدای نکرده ... همش رو هم اسمش میشه "زندگی"!!!

    پس به نظرم در قدم اول ترس هات رو به رسمیت بشناس!!! حتی کوچکترینشون رو مسخره ترین ها رو چون مطمئن باش از یه جا آب میخورن و نشونه ای از یک اختلال هر چند کوچیک در کوشه ای از ذهنت هستند.

    بعد سعی کن باهاشون حرف بزنی، حرف همشون آخر اینه که احتیاط کن! پس قانعشون کن که محتاطی... تصمیمات مهم و بجا درایت هایی که تو این سال ها به خرج دادی تا بطور مثال تو کارت به اینجا برسی رو برای خودت مرور کن بذار مطمئن باشه که تو مواظب بهار هستی به بهترین نحو ممکن...

    و در آخر اینو بدون که دنیا مجموعه ای از واقعیت هاست... تلخ یا شیرین... چند تا آدم میشناسی که ور شکست شدن؟... آدم های زیادی تو زندگی مشترک شکست می خورن... مسلما کسانی هستند که در پایین اومدن از کوه پاشون پیچ میخوره... اتفاقات نا خوشآیند هم بخشی از زندگی هر انسانه... قرار باشه پیش بیاد اتفاق میفته... چون قراره ما ها تو این دنیا بزرگ شیم بعد بریم دیدار خالقمون... امتحان نداده چطوری میخوای ثابت کنی شاگرد خوبی هستی؟

    پس ترسات رو به رسمیت بشناس باهاشون خلوت کن و بذار هرچی میخوان بگن.... بعد خودشون خیلی زود از رو میرن (دقیقا مثل این بچه هایی هستن که زنگ میزنن و در میرن، هر بار درو براشون باز نکن، یه بار بدو دنبالشون ببین حرف حسابشون چیه)
    اینو دانوب شوماخر امتحان کرده که میگه
    تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
    که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

  8. 9 کاربر از پست مفید دانوب تشکرکرده اند .

    دانوب (سه شنبه 16 خرداد 91)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 اسفند 92 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1390-4-25
    نوشته ها
    643
    امتیاز
    4,583
    سطح
    43
    Points: 4,583, Level: 43
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,779

    تشکرشده 2,844 در 585 پست

    Rep Power
    79
    Array

    RE: کمکم کنید از ترس های بیهودم رها بشم!

    سلام بهار شادي عزيز...
    حرفهاي دوستان جالب و آموزنده بود...اما من دلم ميخاد از منظر ديگه اي هم به ترسهات نگاه كني.يعني ريشه يابي كني...ببيني چه چيزي تو رو به اين همه ترسيدن سوق داده؟در قسمتي از پستت نوشته بودي:وقتي ميترسي،مثلا اگر در حين كار باشي،دست از كار ميكشي و سعي ميكني سر خودتو گرم كني.اما به نظر من بهتره همون موقع به عمق ترست فكر كني.اين كه چه چيزي تا اين حد آزارت ميده؟دقيق و مو به مو بررسي كني،اجازه بدي اين ترست بروز پيدا كنه در حاليكه خودنم نقش فعالي در شناسايي و دركش داري.
    پس قدم اول :شناسايي علت اصلي اين ترسها

    وقتي فهميدي واقعا ازچي ميترسي،به دنبال راه حلهايي باشي كه اون اوج ترس رو تحت تاثير قرار ميده.مثلا:من از اين كه توي كارم شكست بخورم ميترسم،علتش هم ممكنه تجربه هاي ناموفق قبلي باشه.از اين تجربه ها درس ميگيرم واين بار برنامه ي مدون تري براي كارم ميچينم.
    پس قدم دوم:پيدا كردن راه حل براي اتفاقات ترسناك(انگار كه اين ترسها يه آلارم براي اين مرحله از زندگيت باشن)

    حالا ممكنه يه دسته از ترسهان اصلا بي مفهوم باشه:مثل ترس از كوهنوردي.اتفاقا اين جا همونكاري كه گفتي رو بايد بكني،بايد بزني به دل ترس.بي خيالش بشي.همون لحظه كه از افتادن مي ترسي،سعي كني به خودت غلبه كني وبه مسيرت ادامه بدي.
    پس قدم سوم:اجازه ندادن به بروز برخي از ترسها

    دسته ي ديگه از ترسهات ممكنه در مورد چيزي باشه كه تجربه ي ملموسي در موردش نداري،مثل ازدواج.اين جا مسلما انكار يا راه حل پيدا كردن نميتونه كمك حالت باشه،بلكه بايد آگاهيتو بالا ببري.من شخصا به عنوان يكي از مراجعيني كه شايد خوندن مشكلاتم (كه الان حدا رو شكر تا حدود زيادي بهشون فائق اومدم) خيلي ها رو از ازدواج بترسونه! يه رازكوچيكي رو بهت ميگم:حتما حتما آگاهيتو بالا ببر و از تجربه هاي بزرگترات استفاده كن،خيلي از مشكلاتي كه اين جا ميبيني مطرح ميشه به خاطر عدم آگاهي در زندگي مشتركه،و يا مواردي كه قبل از ازدواج سر سري ازشون رد شديم(واكثرا هم پدر ومادرها راجع بهش تذكر دادن) و بعد از فرو كش كردن احساسات خودنمايي ميكنن.بهت قول ميدم اگر آگاهانه انتخاب كني زندگي مشترك كم مشكلي(چون بدون مشكل وجود خارجي نداره!) رو تجربه ميكني.
    پس قدم چهارم:بالا بردن سطح آگاهي

    و در نهايت اين كه رابطه ات رو با خالق هستي نزديك و نزديك تر كن.كه تنها با ياد خدا دلها آرام ميگيرد.

    پ.ن:بهار جان،احساس ميكنم كمي كمالگرا هم هستي،يادت نره وقتي زيادي به خودمون سحت ميگيريم روحمون خسته وفرسوده ميكنيم.
    پ.ن2:سعي كن لذنهاي كوچيك رو هم به زندگيت اضافه كني،ببين گلم گاهي نتيجه گرايي كه متاسفانه اغلب به ما ياد داده ميشه نا خود آگاه احساسات بدي رو به ما ميده؛اين كه ميترسيم تو كارمون شكست بخوريم،تو ازدواجمون شكست بخوريم،يعني خواسمون معطوف به نتيجه است و اين خودش ناآگاهانه ما رو از توجه به پروسه اي كه نتيجه ازش حاصل ميشه عافل ميكنه.
    پ.ن3:ميدونم كه بهار دختر خيلي مسئوليت پذيريه.و اين موضوع جاي تحسين داره،اما گلم حواست باشه كه از مسئوليتهات يه زنجير به دستوپات نبندي،يادت نره كه ما در درجه اول در قبال سلامت جسم و روحمون مسئوليت داريم وبس.

    موفق باشي

  10. 7 کاربر از پست مفید یک زن امیدوار تشکرکرده اند .

    یک زن امیدوار (سه شنبه 16 خرداد 91)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 تیر 91 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1391-2-03
    نوشته ها
    246
    امتیاز
    1,462
    سطح
    21
    Points: 1,462, Level: 21
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,069

    تشکرشده 1,083 در 257 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: کمکم کنید از ترس های بیهودم رها بشم!

    سلام بهارجوني

    هر چي من ميخواستم بگم دانوب گفت

    يك لحظه شك كردم كه نكنه روح خودمه!!!مخصوصا رانندگيه,اما ميدوني تفاوت چي بود من اونموقع اصلا نترسيدم و با ماشينم كه شبيه بومرنگ شده بود همچنان گاز ميدادم,اما مثلا تو يه فيلم ديدم زدن به يه پسربچه و اون مرد ,حالا مگه ميتونستم گاز بدم ماشينم زيگزاگ حركت ميكرد از ترس

    بهار جان از ترسهات نترس,مگه قراره تا اخر عمر بهار شجاع و نترس باشي كه حالا چون يه اتفاق طبيعي افتاده بترسي

    بهار ميدوني من چيكار ميكنم,من هميشه ميگم بدترين حالتي كه ممكنه اتفاق بيفته چيه و خودمو واسه اون اماده ميكنم

    ازته دل اماده ميكنم,اونوقت هر اتفاقي بيفته اماده ام

    باور كن دورنماي حوادث از خودشون ترسناكتره

    مثلا در مورد كارت مگه يكبار شكست نخوردي؟چه اتفاقي افتاد؟نابود شدي؟ديگه اين بهار شادي كه به بقيه اميد ميده نبودي؟ضرر مالي زندگيتو ازت كرفت؟

    نه .با چيزايي كه از تو خوندم به سلامت اين موجو رد كردي

    حالا شايد يكي از دور ميديد ميگفت وااااي چه وضعيت نابهنجاري

    يا در مورد ازدواج. تو اينجارو داري عزيزم,ميدوني من اگه قبل ازدواج با اينجا اشنا ميشدم باور كن 95 درصد اين اشتباهو نميكردم

    بيش مشاور رفتم و هر نيم ساعت 25 تومن پول دادم و تهش حتا گفتم من به اين دليل و اين دليل شك دارم گفت شكت بيجاست

    بعدها اومدم اينجا و ديدم اي دل غافل من خودم خودمو گول زدم

    شما تجربيات اينجارو و ادماشو داري و مطمين باش اشتباه نميكني و اون اتفاقاتي هم كه در جريان زندگي بيش مياد شيريني اونه نه ترس زندگي

    امضاي گلنوش رو يادت بياد چرا نگران باشم شايد هرگز پيش نيايد

    بترس و از ترسيدنت نترس

    طبيعت ما ادمهاست كه مدام حس هامون عوض ميشه

    حرفاي دانوب رو هم باز از طرف من بخون,باور كن شك كردم به خودم

    دوستت دارم و مطمين باش ترسهات حتا زيباست

  12. 8 کاربر از پست مفید naghashi تشکرکرده اند .

    naghashi (شنبه 20 خرداد 91)

  13. #7
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    156
    Array

    RE: کمکم کنید از ترس های بیهودم رها بشم!

    درورد بر همه دوستان عزیز خودم

    رایحه عزیزم

    ممنونم ازت بابت راهنمایی خوبت ... حق با تو هست عزیزم...پیشنهادت هم برای غلبه به ترس از ارتفاع هم خیلی

    خوب بود...باور کن تصمیم داشتم دیگه کوه نرم اما میدونم اگه الان به ترس هام غلبه نکنم هیچ وقت دیگه نمی تونم!

    برام عجیبه که چرا این ترس ها یک دفعه دارن خودشون رو نشون میدن! یک موقعی بود من توی کوه به حالت دو

    میومدم پایین اما این سری راه 1.5 ساعته رو با کمک یک بنده خدایی 3 ساعته اومدم پایین اونم مورچه ای!


    =================
    بهار عزیزم

    حق با تو هست! من وقتی اینجا رو دارم می تونم ازش کمک بگیرم اما یک سوال دارم! همیشه تو سایت گفته شده

    تو مراحل شناخت وارد فاز احساس نشید اما باور کن انقدر سرد و خشک با طرف برخورد می کنم که پشیمون

    میشه میذاره میره انقدر منظقی رفتار می کنم که طرف فکر می کنه من خیلی بی احساسم در حالیکه

    میدونی من چقدر احساساتیم! اما دوست ندارم مثل گذشته با احساسم بازی شه! اینو چه کارش کنم! فقط یکی

    از این خواستگارا انقدر پر رو بود که هنوز امیدواره با همه منطقی رفتار کردنم که بهش اجازه آشنایی بیشتر بدم

    اما چون هنوز از خودم مطمئن نیستم اجازه پیشروی بهش نمیدم! تا احساسم میاد بهش فکر کنه اساسی میزنم

    تو پر احساسم که بس نبود 1 سال و نیم عمرت تلف شد؟ دیگه بسته! دیگه نباید اشتباه کنی! در حالیکه به

    عشق نیاز دارم ، عشق رو از ترس شکست پس میزنم! تا چه حد احساس رو دخیل کنم خوبه که بهم ضربه نزنه؟

    شدم مثل کرم ابریشمی که شوق پرواز داره اما نمیدونه که محیط بیرون چطوره و از ترس نا امنی و خطرات محیط

    بیرون شفیره رو نمیشکافه و پرواز نمی کنه! این مثالی بود که خواستگار سمجم زد و من رو به فکر فرو برد بهار!

    بهار چه کنم؟ تا اسم ازدواج میاد 4 ستون بدنم میلرزه! پر از ترس های کودکانه میشم! ترس از خوب نبودن مخاطبم

    ، ترس از زناشویی ، ترس از شب اول ازدواج ، ترس از مشکلات زندگی مشترک ، ترس از تنهایی در عین داشتن

    همسر و .... !!!!! همه اینا بعد از بهم خوردن ازدواجم تو من قوت گرفت! دیگه دلم نمی خواد اشتباه قبل تکرار شه

    بهار!


    =================

    دانوب عزیز

    خانومی حرفات معرکه بودن! حق با تو ئه! مثلا در مورد کوه نهایتش میشه لیز خوردن و کمی خراشیده شدن پوست

    دستم و خاکی شدن لباسام! این نهایت امره! چون خطر پرت شدن وجود نداره! من هم انقدر محتاط هستم که

    جای خطر آفرین نرم!

    یادمه آقایی که بهم کمک می کرد می گفت مسیر رو نگاه کن! بعد ارزیابیش کن و مسیرت رو ببین و جلوت رو نگاه

    کن! لازم نیست دائم جلوی پات رو ببینی! بعد تصور کن بدترین اتفاق چیه و بعد خودت رو براش آماده کن و با اصولی

    که بهت یاد دادم برو جلو! و یادم داد خودم بیام پایین!

    این مثال رو میشه تعمیم داد به زندگی! اینکه ته ترس رو بشناسی و آماده باشی برای مواجهه باهاش! ممنون


    =================
    دوست خوبم ، زن امیدوار عزیز!!!

    متنت رو 10 بار خوندم! عالی بود نوشته هات! ارزش ده ها رتبه رو داشت! شناسایی علت و به نبالش کشف راه

    حل چیزی که من میخوام! باید ترس هام رو بنویسم! براشون راه حل بنویسم و نتیجه رو به خدا بسپارم و فقط از

    انجام امور لذت ببرم! راست میگی خیلی نتیجه گرا هستم! مثلا انقدر به فکر رسیدن به قله و ترس هام بودم که

    اصلا متوجه زیبایی راه نشدم!

    فقط در مورد ترس هام تو زندگی مشترک میتونم با همسر آیندم حرف بزنم و ازش بخوام بهم اطمینان بده یا حرف

    زدن از ترس هام درست نیست؟


    =================

    نقاشی گلم

    حرفت رو قبول دارم اما از مواجهه عملی با ترس هام یکم می ترسم! نمیدونم آیا میتونم کارایی که بچه ها گفتن رو

    انجام بدم؟ میتونم بهشون غلبه کنم؟

    حق با توست عزیزم...من هم دوستت دارم خانومی















  14. 5 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (سه شنبه 16 خرداد 91)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    123
    Array

    RE: کمکم کنید از ترس های بیهودم رها بشم!

    سلام بهار عزیزم
    دوستان همه گفتنی ها رو گفتند راستش خودم هم خیلی استفاده کردم
    نمی دونم راستش درکت می کنم و کمکی هم نمی تونم کنم ....فقط با تاپیکت به ی سرنخی هایی رسیدم.بهار منم
    ترسو شدم خیلی زیا د
    با این تفاوت که ترس های تو نسبتا منطقی و قابل درکن و ترس های من بیشتر ناشی از توهم هستند..
    خوب تا حد خیلی زیادی سرنوشتمون شبیه هم بود هر دو مون از وسط ی دنیا قشنگ خیالی که واسه خودمون ساخته بودیم افتادیم وسط ی دنیای سخت و بی رحم واقعی ...دنیایی که هیچ شباهتی به خیال بافی های ما نداشت.با عقل و منطق و دو تا دو تا چهار تا رفتیم جلو به این امید که راهی که می ریم درسته
    شخصی که انتخاب کردیم درسته و ...ولی در یهو دیدم نه اونجوری که ما فکر می کردیم هم نیست....خوب این شکسته...شکستی که اعتماد به نفس رو از آدم میگیره....شکستی مرتبا بهت یاداوری می کنه تو یک بار شکست خوردی این بار دیگه نباید شکست بخوری
    شکستی داره بهت می گه بیشتر مواظب خودت باش، بیشتر احتیاط کن، کمتر اعتماد کن ،کمتر خوش بین باش....
    حالا که تو انتخابت شکست خوردی بیشتر مواظب باش که شکست دیگه ای برات پیش نیاد ..دیگه تو کارت شکست نخوری
    از کوه نیفتی ...
    ........
    خوب بهار به نظرت درست نمی گم؟
    بهار به نظر من ادم همیشه واسه هم فکری با دیگران عاقل تر عمل می کنه تا تو مشکلات خودش
    می خوام بهت بگم از شکست نباید ترسید....از اتفاقات معمولی نباید ترسید
    از افتادن نباید ترسید...خوب راهی که داری میری هزار نفر رفتن و هزار بار هم افتادن ...و تو هم ی ادم معمولی مثل همه ادما هستی حق داری اشتباه کنی، حق داری بیفتی، حق داری بترسی ...
    ولی حق نداری به خاطر اشتباه نکردن ،نیفتادن و نترسیدن در جا بزنی...
    باید ادامه بدی عاقلانه، محتاط ولی با جرات


  16. 7 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    نازنین آریایی (سه شنبه 16 خرداد 91)

  17. #9
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    156
    Array

    RE: کمکم کنید از ترس های بیهودم رها بشم!

    نازنین جان

    مثل همیشه هم حسیت فوق العاده بود!

    عزیزم در راستای غلبه بر ترس هام جمعه میرم کوه فقط امیدوارم بلایی سرم نیاد از اون ور بوم بیافتم

    میدونم نباید ترسید اما راه غلبه بهشون رو نمیدونم! حرفهای یک زن امیدوار تا حدودی مفید بود اما آیا به ترس هام

    نباید فکر کنم؟ چه کار کنم که دیگه بهشون فکر نکنم؟

    همه بهم گفتن بهشون بها نده اما فکرش رو چطور میتونم کنترل کنم؟


  18. کاربر روبرو از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده است .

    bahar.shadi (چهارشنبه 17 خرداد 91)

  19. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1390-2-11
    نوشته ها
    1,002
    امتیاز
    17,617
    سطح
    84
    Points: 17,617, Level: 84
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    3,189

    تشکرشده 3,297 در 818 پست

    Rep Power
    115
    Array

    RE: کمکم کنید از ترس های بیهودم رها بشم!

    از توقف فکر استفاده کن.
    از ریلکسشن ها یی که آقای sci می گفت استفاده کن.

  20. 2 کاربر از پست مفید رایحه عشق تشکرکرده اند .

    رایحه عشق (چهارشنبه 17 خرداد 91)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.