چند سال از دهه سی زندگی رو سپری کردم بدون اینکه در کنار کسی باشم که از صمیم قلب دوستش داشته باشم و با تمام وجود به اون محبت کنم و هر آنچه در توان دارم به کمال میل هدیه کنم
این تمام چیزی هست که خوشحالی لحظات زندگیم رو صد چندان می کنه متاسفانه مسئله ای که باعث آشناییم با این سایت شد بهم خوردن تنها نامزدی بود که فقط دو ماه دوام آورد و نتیجه اون این بود دختری که از هر نظر خصوصیات ظاهری اون به نظر خوب بود ولی خصوصیات رفتاری اون به نظر خوب نمی رسید خصوصیاتی مثل تکبر و ذهن خسته و بیمار و خود محور و تکرو یعنی خصوصیاتی که سلامتی یه رابطه رو به خطر خواهد انداخت زندگی که جای خود
مشکل اصلی اینه که:
1. دوست دارم که همسر آینده م رو از طرف خانواده به همون شکل سنتیش انتخاب کنم و موقعیت های بسیاری رو به واسطه محیط کارم که روزانه با دخترهای زیادی در ارتباط مستقیم هستم با بی توجهی عمدی از دست دادم به امید اون روز
2. به دلیل مشکلات جسمی مادرم سال به سال می گذره ولی خبری نیست و هر چند سال یک مورد خواستگاری که تا حالا شدن 5 تا و هیچکدام به جلسه دوم کشیده نشد که هر کدام داستانی داشت
3. سخت گیری بیش از اندازه پدرم در انتخاب مزید برعلت شده چون ماردم آدرس پیدا میکرده و بابا نمی پسندیده که بعدآ به من می گفتن و اصلآ برام خوشایند نبوده ولی به احترامشون هیچ وقت حرفی نزدم چون می دونم صلاحم رو می خان
4. حیا و ملاحضه حال و روزشون بهم اجازه نمی ده که ازشون بخام با دقت بیشتر و سریعتر جستجو کنند
5. از نظر ظاهری هفت ، هشت سال جوانتر نشون میدم برای همین اطرافیان به گذر زمان توجه نمی کنند
6. متاسفانه دخترهای فامیل به جای معرفی کیس مناسب میگن حیفه پسر خوب رو بدیم دست هر کسی و این سخت گیری اونها خیلی ناراحتم کرده هر چند که بارها بهشون گفتم ملاک ازدواج خیلی سخت گیرانه ای ندارم و فقط موردی باشه که به دل هم بشینیم و بخایم که همدیگه رو درک و تقویت کنیم و بخایم که تا آخر عمر با هم و در کنار هم باشیم نه هیچ چیز دیگه ای
خوشبختانه ظاهر خوب با قد بسیار بلند ولاغر اندام هستم و اصلآ کم رو نیستم ولی چه فایده در این مورد هیچ کمکی نتونستم به خودم بکنم البته چون نخواستم ولی باز بسیار علاقه مندم که از طرف خانواده با همسرم آشنا بشم
علاقه مندی ها (Bookmarks)