سلام خدمت همه دوستان گلم،من 22 سالمه.ترم 5 که بودم یکی از پسرای فامیل بهم ابراز علاقه کرد و من چون پسر خوبی بود بهش علاقه پیدا کردم و راهمون یکی شد.من و اون اولین جنس مخالف تو زندگی هم هستیم و تا حالا هیچ تجربه قبلی نداشتیم.علی خیلی منو دوس داره و به عشقش وفادار و من حاضرم واسه پاکیش دست روی قرآن بذارم.
من دختر خوب و عاقلی هستم و یه جورایی رفتارم باعث شده که الگویی باشم واسه دوست و اطرافیانم،خوب بزرگ شدم،خوب رفتار کردم که پسری که میاد تو زندگیم قدرمو بدونه و بهم افتخار کنه ولی علی اونجور که لایقشم با من رفتار نمیکنه ،2 ساله که با هم هستیم ولی من حس خوب و شادی ندارم ،اون آرامشی که انتظار داشتمو ندارم.
ما خیلی مشکلات ریزه ریزه با هم داریم.سر حجاب،سر رفتار،سر بیرون رفتن من،علی مث ذره بین رو من،بدبین یکم که من گذاشتم به حساب سن کمش (علی 22 سالشه)ولی الان دیگه خسته شدم،نمیدونم راهم کدوم طرفیه،خواستگارای خوب زیاد دارم در حال حاضر ولی به راحتی ردشون میکنم با این که میدونم شاید با علی خوشبخت نشم، از یه طرف با فشار اطرافیان مواجهم،از یه طرف نمیتونم علیو فراموش کنم چون اولین عشق زندگیم،از یه طرف حس شادابی ندارم باهاش،خیلی حالت افسردگی پیدا کردم،باره ها گفتم دیگه ادامه نمیدم ولی میترسم نفرین بشم،علی خیلی به من وابسته شده،منم نمیدونم بهش عادت کردم یا اینکه دوسش دارم چون بدون اون یه چیزی کم دارم، دیگه نمیدونم دوسش دارم یا نه،تو رو خدا یکم منو راهنمایی کنید.مرسی
علاقه مندی ها (Bookmarks)