اقای همدردی ایرادی نداره خیلیا نتونستن همه پستها رو بخونن...اره خیلی بده یه صفت ظاهری بشه تداعی کننده یه صفت اخلاقی..چون ممکنه واقعا باعث اشتباه تو انتخابم بشه..اما چرا همچین ذهنیتی برام بوجود اومده؟و حالا باید چیکار کنم؟
در مورد شماره5 که گفتین واقعا چیکار میکنم؟؟سوال سختیه؟نه؟دلم میخواد راستشو بگم...واقعا نمیدونم ولی ممکنه به یکی دیگه فکر کنم..شاید هم نه
من خیلی ادم دلسوزیم شاید اونموقع حس دلسوزیم گل کنه...اما چطوری رهاش کنم برم..این نامردیه نمیتونم رهاش کنم..مگه وقتی با من عروسی کرد اینطوری بود...............؟مگه دست خودش بود واسه هرکسی ممکنه اتفاق بیفته..نه این اخر بد بودنه...بخاطر همچین چیزی رهاش نمیکنم با هم میمونیم..چطوری ولش کنم برم..اون روز من باید بد باشم که بخاطر اتفاقی که اون نقشی توش نداشته اینطوری کنم..نه مسلما من همسرمو خیلی بیشتر ازاین حرفا دوست خواهم داشت
(ببخشید انگار زیادی همزاد پنداری کردم..گفتم که ذهنم به سرعت تصویرسازی میکنه)
اما اینکه گاهی یه نفر دیگه بیاد تو ذهنم..نمیدونم..واقعا شاید بیاد شاید نه؟
نقل قول:بهار، اینکه میگی میترسی از اینکه با همچین آدمی ازدواج نکنی و باعث بشه همش به همچین آدمی فکر کنی خیلی خطرناکه
واقعا؟؟؟راستش تا یه روزقبل من خیال میکردم همه ذهنشون اینجوریه؟؟
البته همش نه ها..گاهی
(من یه چیز دیگه هم فهمیدم که زیاد به موضوع اینجا ربط نداره..فهمیدم این ذهن من که عین سینما چیزایی که دیده رو تو ذهنم پخش میکنه باعث شده من رنج زیادی بکشم..اتفاقات مختلف رو مرتب برام نمایش میده و من ازار میبینم)
علاقه مندی ها (Bookmarks)