به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 آذر 88 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1387-2-23
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    3,932
    سطح
    39
    Points: 3,932, Level: 39
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    رهایی ازکراک برایم آرزو بود

    رهايي از مصرف 3 گرم كراك روزانه برايم يك آرزو بود..

    اسم من «میثم ‌اسماعیل قصاب» است. 27سال دارم و در یک خانواده‌ی متوسط بزرگ شده‌ام. مدرک تحصیلی من، دیپلم کامپیوتر است. در خانه‌ی ما هیچ‌وقت اسمی از مواد مخدر برده نمی‌شد؛ چون مادرم خیلی به این‌موضوع، حساس بود. به‌همین‌ دلیل، همیشه از این‌که بخواهم در این مورد سؤال کنم، می‌ترسیدم. تا این‌که در سن 13سالگی، با اولین مواد مخدر که «حشیش» بود، آشنا شدم و بلافاصله نظرم در مورد هرچیزی که شنیده بودم، عوض شد. متوجه شدم لذتی که در مواد مخدر هست، در هیچ‌چیز دیگری نمی‌توان پیدا کرد. به همین دلیل، شروع به‌ مصرف مواد کردم. در محله‌ای که ما زندگی می‌کردیم، تهیه و توزیع مواد، خیلی راحت بود و با این‌که خانواده‌ام خیلی مراقب من بودند که کجا می‌روم و چه‌کار می‌کنم، ولی باز هم به مصرف مواد مشغول بودم. همه‌ی این‌ها دلیلی شد تا بخواهم آنان را متوجه کنم که من دیگر بزرگ شده‌ام. مواد را برای اولین‌بار با دوستانم مصرف کردم؛ ولی دفعه‌های بعدی، خودم به‌دنبال تهیه و استفاده‌ی مواد رفتم. از همان‌جا تمام خصوصیت‌های من با مواد رشد کرد. کم‌کم دوستانم عوض شدند و فروشنده‌ها و مصرف‌کننده‌های مواد مخدر، جزو دوستانم شدند. فکر می‌کردم آنان می‌توانند جای خانواده‌ را برایم پُرکنند و بیشتر وقت خود را با آنان می‌گذراندم. خیلی از کارها را انجام می‌دادم و مصرف موادم، بیشتر شده بود. در مدت‌زمانی‌که گذشته بود، با «تریاک» و «شیره» هم آشنا شده بودم. آن‌ها را با هم استفاده می‌کردم؛ برای این‌که نیرویی عجیب و توانایی انجام کارهایی را که نمی‌توانستم انجام دهم، به من می‌داد. علاقه‌ام نسبت به مصرف مواد مخدر زیاد شد. تا این‌که مدرک تحصیلی خود را گرفتم و به‌سرعت به خدمت سربازی رفتم. در دوران آموزشی، با بچه‌هایی دوست شدم که مانند خودم، مصرف‌کننده‌ی مواد مخدر بودند. بعد از این دوران، نمی‌دانم از شانس خوب یا بد، به پادگان نزدیک محله‌مان، منتقل شدم. حالا دیگر هیچ مشکلی برای مصرف موادم نداشتم؛ چون یک مصرف‌کننده شده بودم؛ ولی هیچ‌وقت این موضوع را قبول نمی‌کردم. شاید یکی از دلیل‌هایش، این بود که تأثیر زیادی روی قیافه‌ام نگذاشته بود؛ ولی چون مواد گیاهی مصرف می‌کردم، هنوز به من انرژی می‌داد تا بتوانم کارهایم را روی نظم به‌خصوصی انجام دهم.

    اواخر سال 1380 با علاقه‌ای که نسبت به استفاده از مواد جدید داشتم، با «شیشه» آشنا شده و شروع به مصرف آن کردم. «شیشه» نوعی مواد شیمیایی با لذت‌ها و توهم‌های مخصوص به خود بود. احساس محبت و مهربانی که در اوایل مصرف به من دست می‌داد را دوست داشتم؛ چون سال‌ها از این احساس‌ها دور بودم. مدت 6ماه استفاده کردم که تازه متوجه شدم رفتارم بدتر شده؛ حتی دیگر با مشتری‌های خودم، نمی‌توانستم درست صحبت کنم و عصبانی می‌شدم. به همه‌چیز شک داشتم و تصمیم گرفتم فقط «کراک» مصرف کنم؛ چون مصرف آن مانند مصرف «تریاک» بود. وقتی برای چندمین‌بار مصرف کردم، متوجه شدم کارکردنم بهتر شده است تا جایی‌که با خواست خود و دوستان جدیدم توانستم به خیلی از کارهای ناشایست، دست بزنم تا این‌که مصرف روزانه، به روزی 3گرم «کراک» به طریق کشیدنی رسید. در این‌زمان، قیمت «کراک» بالا بود؛ ولی چون دوستانم پخش‌کننده بودند، برای من، زیاد خرجی نداشت و معامله‌ی کالا‌به‌کالا بود. بعد از گذشت ‌مدتی، فهمیدم که مصرف‌کننده‌ی حرفه‌ای شده‌ام و دیگر رهایی از دست این ماده، برایم غیرممکن بود و به تمام حرف‌هایی که در مورد استفاده از مواد مخدر شنیده بودم، رسیدم. من که روزی به تمام معتادان، می‌خندیدم، حالا خودم به بی‌ارادگی و بی‌غیرتی رسیده بودم. به این‌که جامعه، خانواده و حتی دوستانم ننگ داشتند که مرا قبول کنند. می‌دانستم دیگر هیچ راه نجاتی نیست و باید با همین مصرف‌کردن، بمیرم. یک‌بار با پیشنهاد یکی از دوستانم قرص استفاده کردم. ‌موقعی به خودم آمدم که دیدم همه‌چیز بدتر شده و چون زود فهمیدم، توانستم قرص را زود قطع کنم. چنددفعه‌ خواستم به‌جای «کراک»، «تریاک» مصرف کنم که نشد. یک‌‌بار هم به پیشنهاد دوستانم به یک روستا رفتیم که ترک کنیم ولی وقتی به خانه برگشتیم، از شدت خماری، اولین کاری که کردیم، مصرف «کراک» بود.

    دیگر برای ترک، اقدام نکردم و به آن‌چه علاقه داشتم، مشغول بودم و از آن به بعد، همه‌چیز بدتر شد. به‌ جایی رسیدم که پاهایم قدرت و توانایی نگه‌داری وزن خودم را هم نداشت و از گردن، کمر و پا خم شده بودم.

    ‌روزی یکی از اقوام برای مراسمی به خانه‌ی ما آمد و از من سؤال کرد: «مواد، مصرف می‌کنی؟» من هم جواب دادم: «بله» و چون شوهر و پسرش، مصرف‌کننده‌ی مواد بوده و در «کنگره‌ی 60» جواب گرفته بودند، به من هم اصرار کرد تا یک‌جلسه به «کنگره‌ی 60» بروم. چون اطمینان داشتم که مواد مخدر، ترک ندارد؛ قول می‌دادم، ولی نمی‌رفتم. طی این مدت که 10ماه بود، متوجه شدم اخلاق و رفتار مادرم عوض شده و دیگر از درگیری و دعوا خبری نیست. طوری رفتار می‌کرد که انگار نمی‌داند من مصرف‌کننده‌ی مواد مخدرم. وقتی علت را پرسیدم، گفت: «به «کنگره‌ی 60» می‌روم.» و همین، نقطه‌‌ی عطفی بود که من برای ‌یک‌‌بار هم که شده به «کنگره‌ی 60» بروم تا ببینم چه‌جور جایی است. جلسه‌ی اولی که به کنگره رفتم، اواخر سال 1383 بود و تولد 2سال آزادی فامیل‌مان بود. ولی وقتی او را آن‌‌جا دیدم، شک کردم؛ چون قیافه، صحبت‌‌کردن و لباس پوشیدنش هم عوض شده بود. برای همین، ‌کمی به آن‌‌جا امیدوار شدم؛ چون او هم مصرف «هروئین» داشت؛ ولی چون حرفی از «کراک» و «شیشه» نبود، تصمیم گرفتم فقط به این کلاس‌ها بروم و تصمیمی نگیرم. حدود 4ماه فقط سرکلاس می‌رفتم و در این‌مدت، مصرف «کراک» را به کم‌ترین حدی که می‌توانستم، رساندم.

    در «کنگره‌ی 60» حرف‌ها به نظرم منطقی بود. برعکسِ جاهای دیگر، به من کتاب «عبور از منطقه‌ی 60درجه»پیشنهاد کردند که نویسنده‌ی آن، خود آقای مهندس «دژاکام» بود. با این‌که از مطالعه‌کردن فراری بودم، این کتاب برایم خیلی جذاب و دوست‌داشتنی بود. هر خط یا هر صفحه‌ای که می‌خواندم، می‌دیدم حکایت زندگی خود من است. از همه جالب‌تر، این بود که آقای مهندس «دژاکام» که روش «درمان تدریجی» را ابداع کرده‌اند، 17سال، مصرف‌کننده‌ی حرفه‌ای «تریاک» و «شیره» بودند و حالا چنین بدون توقع، برای ما زحمت می‌کشند. در «کنگره‌ی 60» حرف از ترک‌کردن نبود. می‌گفتند: «باید درمان کنیم. اعتیاد، بیماری است و باید درمان شود.» آن‌‌جا متوجه شدم که هرچه که بوده، خراب کرده‌ام و برای درست کردن آن، احتیاج به زمان دارم.
    این‌‌جا حرفی از معتاد نبود و به من لقب «مسافر» داده شد و این باعث شد یک انرژی برای شروع حرکتم پیدا کنم. این‌جا از قرص و داروهای دیگر خبری نبود؛ از جزوه و مقاله‌ها و کاست‌های جهان‌بینی صحبت می‌شد. چون درمان اعتیاد در «کنگره‌ی 60» بود، توانستم «کراک» خود را به «تریاک» تبدیل کنم و «سفر اول» خود را که «مصرف مواد مخدر تا قطع آن» بود، انجام دهم. باید برای ترک‌کردن مصرف مداوم، 11ماه وقت می‌گذاشتم.

    این‌جا حرف از سفرکردن بود؛ ولی با سفرکردن‌های بیرون، فرق داشت. این سفر، سفری بود از ظلمت به نور و از نادانی به دانایی. یک راهنما انتخاب کردم که خود، مصرف‌کننده‌ی «تریاک» بوده و با‌ روش «درمان تدریجی» «کنگره‌ی 60» به آزادی رسیده بود و حالا به افرادی مانند من کمک می‌کرد تا بتوانیم راه‌مان را پیدا کنیم. در عین‌حال که موادم را کم می‌کردم، با شرکت در جلسه‌ها، آگاهی و دانایی خود را نسبت به انسان، مواد مخدر و اعتیاد، بالا می‌بردم. بالأخره بعد از گذشت 10ماه با کمک راهنمای خود و با محبتی که بین بچه‌های «کنگره‌ی 60» بود، توانستم موادم را تا پله‌ی آخر که 1‌گرم در 30روز بود، برسانم و به دستور آقای مهندس «دژاکام» موفق به قطع مواد شوم. به خط پایان رسیدم؛ لحظه‌ای فراموش‌نشدنی. تا نیمه‌های آن‌شب، منتظر عارضه‌های قطع مواد بودم؛ ولی از هیچ‌یک از آن‌ها خبری نبود. در آن لحظه بود که ایمان آوردم بین ترک مواد مخدر و درمان آن، راه بسیار است.

    عشق به «کنگره‌ی 60» و خدمت در این راه پاک و مقدس، تازه برای من شروع شده بود. «سفر دوم» خودم را که از «قطع مواد مخدر تا رسیدن به خود» بود، شروع کردم؛ چون دیدم علمی که تجربه شده باشد، بدون نقص است. خودم این‌جا تجربه کردم و نتیجه‌ی آن را دیدم. علاوه بر این‌که موادم قطع شد، یک‌سری از زیرمجموعه‌های آن که دروغ‌گفتن و سرزنش کردن جزو آن‌ها بود، اصلاح شد. حتی لباس‌پوشیدن و صحبت‌کردنم نیز تغییر کرد.

    طبق دستور آقای مهندس «دژاکام» باید یک رشته‌ی ورزشی انتخاب می‌کردیم که من «راگبی» را انتخاب کردم. من که روزی پاهایم قدرت نگه‌داشتن وزنم را نداشت، الآن دارم «راگبی» بازی می‌کنم. این ورزش را از صفر شروع کردم که فقط 7سال آمادگی می‌خواهد؛ ولی ما طی 4ماه برخی از قانون‌های این بازی را یاد گرفتیم و شروع به بازی کردیم. در قهرمانی کشور، تیم داریم و همه‌ی آن‌ها از بچه‌هایی بودند که در گذشته، مصرف‌کننده‌ی مواد بودند و برخلاف ظاهر آن، دیدیم که ورزش بامحبتی است و با روحیه‌ی ما در «کنگره‌ی 60» سازگار می‌باشد. الآن بیش از یک‌سال است که در «کنگره‌ی 60» از مواد مخدر، آزادی دارم و تبدیل به یک کمک‌راهنما شده‌ام. این‌جا برای کمک‌راهنمایی باید از یک‌سری فیلترها عبورکرد که من با کمک و محبت بچه‌ها، عبورکردم و بعد از گذراندن امتحان کمک‌راهنمایی که در دومرحله‌ی فنی و جهان‌بینی گرفته می‌شود، به نشان کمک‌راهنمایی که یک «شال» است، دست‌یافتم. خودم لژیون دارم و تصمیم گرفته‌ام تا موقعی‌که به من این اجازه داده شود، در راه‌ رهایی افرادی‌که به «کنگره‌ی 60» مراجعه می‌کنند، قدم‌بردارم. الآن در «کنگره‌ی 60» در بخش انتشارات خدمت می‌کنم و آقای مهندس «دژاکام» این فرصت را به من داده‌اند تا بتوانم از اطلاعات و دانایی ایشان بهره بگیرم. در حال حاضر، دیگر از هیچ‌کس و هیچ‌چیز فراری نیستم؛ با خانواده‌ام زندگی می‌کنم و از این‌که دوباره توانسته‌ام به آغوش خانواده برگردم، از خداوند سپاسگزارم. اکنون می‌توانم با تمام ایمان، اعتقاد و جرأت بگویم: «اعتیاد، درمان دارد؛ به‌شرط آن‌که اراده‌ی قوی داشته و راه درست را پیدا کنیم.»

    «راه طولانی را سریع نمی‌توان طی کرد جز به صبر، آموختن و عمل کردن»
    www.c60.ir
    تصاویر پیوست شده
    • نوع فایل: jpg 02.jpg (80.7 کیلو بایت, 90 نمایش)

  2. کاربر روبرو از پست مفید rahmat تشکرکرده است .

    rahmat (چهارشنبه 15 خرداد 87)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 28 فروردین 94 [ 21:07]
    تاریخ عضویت
    1386-12-09
    نوشته ها
    2,496
    امتیاز
    42,303
    سطح
    100
    Points: 42,303, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Veteran25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    8,459

    تشکرشده 9,108 در 2,116 پست

    Rep Power
    267
    Array

    RE: رهایی ازکراک برایم آرزو بود

    موضوع عالی بود موفق وشاد باشید


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چگونه با وجود مشكلات ، به اهداف و آرزو هایم برسم؟
    توسط mohamad40 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 مرداد 92, 00:47
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 تیر 92, 13:04
  3. درخت ارزو
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مرداد 90, 12:12
  4. بزرگترين آرزو
    توسط پاييز خزان در انجمن آرامش
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 اردیبهشت 88, 21:04
  5. فقط آرزو کن ...
    توسط HGH در انجمن انجمن افراد خوشبخت
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 مهر 87, 15:47

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.