[size=medium]سلام دوستان من چند وقتی هست با این سایت آشنا شدم . تصمیم گرفتم مشکلم رو مطرح کنم شاید برای من راهکار مناسبی ارایه بدید.
من یه مشکل بزرگ دارم که تمام زندگی منو اعم از روابط اجتماعی روابط تحصیلی و شغلی وحتی زندگی آیندمو تحت الشعاع قرار داده.
من به شدت انسان کمالگرا و ایدهآل نگری هستم .و این خصوصیت باعث بروز 2 نوع باور کاملا متفاوت در شرایط مختلف در من شده. من بواسطه کمالگرا بودنم در بعضی از شرایط به شدت مغرور و کوه اعتماد به نفس هستم و در بعضی شرایط دیگه دچار خود کم بینی کاذب میشم. راستش من از هر لحاظ در شرایط خوبی قرار دارم.در حال تحصیل در یک رشته خوب در یکی از دانشگاههای خوب ایران. به شدت رشتمو دوست دارم وازش لذت میبرم. در کنار رشتهی اصلیم یک رشته ی دانشگاهی دیگه رو هم که مورد علاقم بود رو هم انتخاب کردم و اون رو هم میخونم همزمان(ناشی از کمالگرایی چون دوست دارم همیشه همه چیزو با هم داشته باشم). شرایط شغلی مناسبی هم نسبت به سنم دارم یعنی وقتی خودمو با دخترای همسن خودم مقایسه میکنم میبینم که از هر لحاظ از همشون بالا ترم . ولی خوب مشکل من این هست که وقتی وارد یک جمعی میشم که سطح علمیشون از من خیلی بالاتره دچار خودکم بینی شدید میشم به خودم میگم چرا من هنوز شبیه اینا نشدم هی فکر میکنم عقب موندم. هرچند میبینم کسایی رو که دارم با خودم مقایسه میکنم چند سال از من بزرگتر هستند ولی همیشه میترسم من تا چند سال دیگه همینطوری درجا بزنم.
موقعیت 1* مثلا چند روز پیش در دانشگاه با آقایی آشنا شدم که دانشجو دکتریهستند و چندتا مقاله isi داشتند وقتی باهاشون حرف میزدم خیلی چیزا ازشون یاد گرفتم و خیلی راهنماییم کردن ولی همش پشت ذهن من این بود که من که قرار بود چند هفته پیش یه مقاله توی حوزه ی درسی خودم بدمو هنوز تموم نکردم حالا چه برسه به isi.
کلا این ویزگی ایدهآل نگری من خیلی کمکم کرده ولی مشکل اینه که خیلی جاها باعث مشکل شده.
موقعیت 2* من وقتی با دوستام یا اقوام یا آدمایی که هر روز میبینمشون صحبت میکنم همش یه غرور و اعتماد به نفسم زیاد میشه چون حس میکنم اونا هیچی نمیفهمنیا گاهی اوقات اصلا دوست ندارم باهاشون صحبت کنم چون واقعا اونا تو یه فازهای دیگه ای هستن
و کلا این رفتارم باعث شده که بعضی افراد دورو برم فک کنن من خیلی مغرورم.
در صورتی که اینطور نیست ولی نمیدونم چرا از حرف زدن باهاشون هیچ لذتی نمیبرم همیشه دوست دارم با کسایی دوست باشم و رابطه برقرار کنم که یه سرو گردن از من بالاتر باشن.
این کمالگرایی توی تمام حوزه های زندگی من رخنه کرده. مثلا همیشه دوست دارم از لحاظ تحصیلی در مرتبه عالی باشم. یا از لحاظ موقعیت مالی خیلی بهتر از اینی که هستم بشم. در صورتی که توی هم هی این موارد شرایط خوب و معمولی دارم.
یا مثلا در مورد قیافم. من قیافه خیلی خوبی دارم (سیندرلا نیستم ولی خوبم) ولی همیشه از خودم ایراد میگیرم که اگه مثلا دماغم اینطوری بود بهتر بود یا اگه مثلا چشام اینطور بود بهتر میشد در صورتی که چهرم خیلیم خوبه.
گاهی میترسم چند سال دیگه برسه بعد یهو ببینم اصلا زندگی نکردم و همش دنبال درس بودم این خیلی عذابم میده.من صبحا ساعت 6 صبح از خونه میزنم بیرن و شب حدود 8-7میرسم خونه. کل هفتم پره. البته چند ساعت از5شنبه جمعه هام رو تقریبا اختصاص دادم به کارم و فعالیتهای هنری و ورزشیم . ولی باز میتترسم چند سال دیگه وقتی به زندگیم نگاه کنم حسرت روزای از دست رفته رو بخورم. پیش خودم میگم شاید اونموقع از لحاظ علمی و اجتماعی خیلی بالا باشم ولی خوب شاید بیشتر به خودم میرسیدم بهتر بود.
الان اصلا وقتی برای خودم ندارم شاید باورتون نشه ولی شده 2 روز پشت سرهم حمام نرفتم.یا اینکه به خاطر مشغله هام وقت نمیکنم درست به تغذیم برسم. یا مثلا دوستای دوران دبیرستانم که یه روزی برای همدیگه میمردیم حالا فقط چند ماه یکبار میبینم و تمام دوستام خلاصه شدن در محیط علمی و دوستان باشگاه ورزشیم. گاهی انقدر وقتم پر میشه که یا نمازمو یادم میره یا اگرم بخونم چون حال ندارم تو دانشگاه برم وضو بگیرم بدون وضو نمازمو میخونم. البته چند بار شده که خواستم سره خودمو خلوت کنمو استراحت کنم ولی همیشه عذاب وجدان دارم که چرا بیکار نشستم.
[size=medium]
خلاصه این مشکل کمالگرایی داره دیوونم میکنه حتی توی انتخاب خواستگارام هم تاثیر گذاشته که انشا ا... توی یه تاپیک دیگه در مورد مشکلم با خواستگارام و مشکلم با مقوله ازدواج ازتون کمک میگیرم.
لطفا کمکم کنید.:
[/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)