بنظر شما مانع بشم؟!

[هستی]

اول از همه عذرخواهی می کنم از عنوان تاپیک، به فکرم نرسید چه عنوانی مناسب است!


راجع به یه موضوع مشورت می خواستم.
مجدد یادآوری می کنم که من و همسرم مشکلات فراوان باهم داشتیم (داریم)، تا جاییکه کارمون حتی به جدایی کشید ولی فعلا مسکوت مونده!

امروز شوهرم بهم گفت، من می خواهم به شوهرخواهرم بگم سند بزاره که من یه وام بگیرم، منتها قبلش می خواهم 2 میلیون قرض بدم که پسرش که تازه عقد کرده برای نامزدش طلا بگیره!
بعدش هم می گه من می خوام ماشینم رو هم بفروشم که حساب بانکیم بیشتر پول داشته باشه که بیشتر بتونم از روش وام بگیرم. تا خونه یا مغازه بخرم.
حقیقتش من از یه طرف بهش و خانواده اش اطمینان ندارم. و ممکنه که بخواد خرج عروسی پسرخواهرش رزو بده!

خواهرشوهرم که پارسال دنیای اهانت رو بهم کرد و بابت تولد پسرم هم اصلا نیومد خونه مون.

حقیقتش من اصلا دلم نمی خواد یه همچنین آدمی سندش رو رهن بزاره برای وام شوهرم. و برم زیر منتش.
از طرفی بعید می دونم که اصلا اینکار رو بکنه و می گم بزار شوهرم همه کار بکنه، وقتی رو انداخت و بهش ندادن، ادب شه. (البته نمی دونم این حدسم چقدر می تونه درست باشه)

حالا نمی دونم چی کار کنم. بهش بگم که من نمی خوام از خواهرت سند بگیری؟ (اونوقت یه عمر منت می ذاره که خواهرم می خواست سند خونه اش رو بذاره دیگه)
یا اینکه صبر کنم تا لحظه آخر ببینم ببینم می ده یا نه و اون موقع بگم نده؟

اینرو هم بگم می خواد با پسرخواهرش شریکی وام بگیره.

[یسنا]

سلام - بسته به رابطه و ارتباط شما دو خانواده داره . ولی به نظر من این کار رو انجام ندین چون خدای ناکرده اگه یه مشکلی پیش بیاد اونوقته که منت ها شروع می شه

[هستی]

یه چیزی رو هم بگم شاید بد نباشه!

دقیقا همین امروز مادرشوهرم زنگ زد و با یه لحن بدی گفت که شما الان با ما تماس گرفتید. منم یه دفعه از این لحن متعجب شدم و گفتم نه و یکم هم نمی دونستم که چی شده! گفت چرا همین شماره بوده. خلاصه گفتم شاید .... (اسم شوهرم) زنگ زده، گفت شمایید؟ نشناختم! (حالا شماره پسرش رو هیچکس تو خونه نمی شناسه؟! صدای خواهر شوهرام هم میومد که می گفت بگو بهش ...)
هیچی منم رسمی حال و احوال کردم و گفتم .... الان نیست.

شوهرم به مادرش زنگ زذ . شنیدم می گفت این بچه الان کارم نداره باید همه دست به دست هم بدیم تا کاراش راه بیفته!

حالا بابای این بچه، خونه در اختیار پسرش گذاشته و یه بخشی از خونه رو هم کرده به اسم نامزد پسرش!

[maryam123]

بلو اسکای عزیز

به نظر من بذار بگیره

اگر خوب باشه که سودش رو شما هم میبیرید

اگر هم بد باشه کسی که ضرر میکنه شوهرته.اونوقت جایی برای بعدها اعتراض تو میمونه.

منت چیه دختر خوب؟

پررو باش.
بذار اندازه یه ارزنم که شده خیر و منفعتشون به شما هم برسه


من نفهیمدم هدفت از ارسال پست دومت چی بود

به نظر خودت یکمی رو این خانواده حساس نشدی؟

شاید منظور خواهرشوهرات از گفتن اینکه بگو بهش و ..چیز دیگه ای بوده.ممکن نیست؟

مثلا میگم ..یه پارچه خوب خریدن میخوان به شما هم بدن...حالا خواهر شوهرا میگن بگو بهش...

من نظری رو که دادم در واقع اگر برای خودم این موقیعت پیش میومد انجام میدادم

[مدیرهمدردی]

با سلام
باید مرزهای وظایف و حوزه مسئولیتهای زن و شوهر بسیار شفاف باشد تا در هر مورد موجب تردید و تعارض نشود.
اگر خانمها خود را از مسئولیت مسائل مالی و اقتصادی و مشکلات مربوطه عقب بکشند، استرس و فشار کمتری تحمل کرده و همچنین فشار کمتری هم روی همسرشان داشته و ارتباطشان صمیمی تر باقی می ماند.
البته ممکن ا ست اگر آقایی خود رای و بی تدبیر بود مشکلاتی هم از نظر اقتصادی برای خانواده پیش بیاید ، لیکن به شاکله منسجم و عاطفی خانواده فشار غیر قابل جبران وارد نمی شود.
البته خانمها می توانند با ظرافت و غیر مستقیم نظرات مشاوره ای در خصوص اقتصادی را مطرح کنند ، اما از بکن و نکن های مستقیم و دستوری در این مورد بهتر است اجتناب شود.

[هستی]

آقای مدیر ممنون که جواب دادید.
صحبت شما درست است ولی این برای زمانی است که مرد تمکن مالی کافی داشته باشد. اما متاسفانه شاید در بسیاری از زندگی های امروز، دستمزد یک فرد پاسخگوی برآورده کردن نیازهای خانواده نیست و لذا همکاری زن و مرد با هم لازم است و متعاقبا شاغل بودن هردو را می طلبد.
وقتی هم زن و هم مرد هردو مسئول تامین معاش خانواده شد، لذا در تصمیم گیریها هم مشارکت هردو طرف لازم است.

در اصل موضوع فوق، هردوی ما از همان ابتدا توافق داشتیم ولی وقتی پای اقوام درجه اول شوهرم (از امروز تصمیم گرفتم که لفظ خانواده شوهرم را بکار نبرم، چون اعتقاد دارم خانواده او من و پسرم هستیم) به میان باشد، متاسفانه هنوز احساس می کنم که شوهرم منافع آنها را بر منافع من و پسرش ترجیح می دهد.
همین فکر باعث می شود که اولا به تصمیمات شوهرم اعتماد نداشته باشم و ثانیا وقتی از خودم هم مشورت می خواهد، نتوانم درست و بدون موضع گیری مساله را ببینم و مشاوره دهم.

[ani]

متاسفانه هنوز احساس می کنم که شوهرم منافع آنها را بر منافع من و پسرش ترجیح می دهد.

این حس و در نتیجه تفکر غلط را از ذهنت پاک کن..........

همین فکر باعث می شود که اولا به تصمیمات شوهرم اعتماد نداشته باشم و ثانیا وقتی از خودم هم مشورت می خواهد، نتوانم درست و بدون موضع گیری مساله را ببینم و مشاوره دهم.

تا در نتیجه ی آن حس و فکر ، وارد وادی بی اعتمادی نشوی و بتوانی بدون موضع گیری احساسی مسئله ای ساده را تبدیل به مشکل نکنی و با گفتگو در فضای سالم مسئله را حل کنی .