به خاطر کارم همسرم خیلی استرس دارم نمی دونم چه کار باید بکنم به دلیل سن زیادش یعنی 36 هیچکس کار نمیده و الان با ماشین رانندگی میکنه من در شهر دیگری هستم و او هر روز به تهران مسافر کشی می کنه و حالا تصمیم به جدایی گرفتم حالا شما کمکم کنید
تشکرشده 15 در 7 پست
به خاطر کارم همسرم خیلی استرس دارم نمی دونم چه کار باید بکنم به دلیل سن زیادش یعنی 36 هیچکس کار نمیده و الان با ماشین رانندگی میکنه من در شهر دیگری هستم و او هر روز به تهران مسافر کشی می کنه و حالا تصمیم به جدایی گرفتم حالا شما کمکم کنید
تشکرشده 4,874 در 1,141 پست
آروم باش و بدون استرس برامون بگو مشکلت چیه ؟
واقعا فقط به علت شغلش میخوای جدا شی؟
چندساله ازدواج کردی؟ بچه هم دارین؟
گلنوش67 (پنجشنبه 31 فروردین 91)
تشکرشده 8,207 در 1,574 پست
z.helen به همدردی خوش اومدی.
زندگی را خیلی خلاصه توصیف کردید .
1- چند سالتونه و چند ساله ازدواج کردید؟
2- از معایب و محاسن همسرتون برامون بگید؟
3- رانندگی هم یک شغل شرافت مندانه هست . آیا این شغل همراه با حواشی بوده؟ از ان حاشیهها بگویید.
4- جدایی!!!!! چقدر زود به این نتیجه رسیدید . کمی تامل کنید . به نتایج بهتری خواهیم رسید .
البته به شرط اینکه از این خلاصه گویی دست بردارید و دوستان را نزدیک به خودتون حس کنید و با ما به راحتی دردو دل کنید.
بی نهایت (چهارشنبه 30 فروردین 91)
تشکرشده 15 در 7 پست
من شهریور 89 ازدواج کرده ام همسرم خیلی مهربان ولی با اعتماد به نفس پایین
در ضمن بچه نداریم فقط بیشترش بحثها در مورد کارش .... و یکمی هم زیادی احساس مسئولیت میکنه
نه خیلی پسر سر به راهیه و این هم بگم اون بدون مادر بزرگ شده فقط یک برادر و (یک پدر کاملا عصبی داشته ) که کاملا همسر منو بدون اعتماد به نفس بار آورده
خوب منهم دوست دارم بدون دغدغه مالی و شغلی زندگی کنم خودم کارشناس حسابداری هستم ولی اون دیپلم ریاضی داره البته تحصیلاتش برام مهم نیست
روزی که به خواستگاری آمد گفت میخواد مغازه بزنه و شغل آزاد داشته باشه ولی به دلیل عدم همکاری پدرش موفق نشد و یک ماشین تهیه کردم تا بتونه کار کنه
نوشته اصلی توسط بی نهایت
چی شد کجایین؟
z.helen (جمعه 01 اردیبهشت 91)
تشکرشده 194 در 102 پست
عزیزم خودت چند ساله هستی؟ چرا بچه ندارید؟
دوست خوبم مجبور نیستی به کسی بگی مسافرکشی میکنه که میتونی بگی توی آژانس کار میکنه در ضمن انسانیت مهمه نه شغل انسانها. بعضی ها شغل های خیلی خوبی دارن ولی شخصیت و اخلاق بسیار بدی دارن.
پرستوی مهاجر (چهارشنبه 30 فروردین 91)
تشکرشده 500 در 163 پست
سلم دوست عزیز.
بازم خدارو شکر کنید که شوهرتون اون ماشین رو برای کسب درامد دارند.
یکمم به پایین تر از خودت نگاه کن.هستندخانوادهای که .شوهرشون کناره خیابون سیگار میفروشند.
یا یه چهار چرخ توسرما توگرما هول میدن میره جلویی درب منزل ها نان خشک جمع میکنه.احتمال زیاد جلوی درب منزل شماهم اومدن.
بهشون یه نگاهی بنداز ببین باچه زحمتی نون درمیارن. دستها از سرما ترک خورده. لبها تشنه یک لیوان آب.
ولی با این حال همسرشون باهاشون زندگی میکنند.
وارده زندگیشون بشی میبینی با نداریشون خیلی خوشند.در منزلشون یه فرش کهنه که بیشتر جاهاش سوراخ سوراخه.
یه کتری کهنه که برای دم کردن چای تا همسرشون به منزل میاد چای براش آماده باشه.خسته گی در تنش نمونه.
لباسی که برتن دارند صد جاش وصله خورده.
نان های چند روز پیش را با آب خیس میکنند تا کمی نرم شود برای شام تا بچه ها بتونند بجوند.
نمیدونم آبجی شما چه انتظاری از همسرتون دارید. بنده خدا داره زحمتشو میکشه.
و2ساله ازدواج کردی دوست داری راه 10 ساله رو در عرض 2سال طی کنی.
شما چقدر زود جامیزنید. تازه اول زندگیه .
زندگی که همش خوشی نیست.
زن وشوهر باید در سختی های زندگی کناره هم پشت هم باشند.
کبوتر (شنبه 02 اردیبهشت 91)
تشکرشده 10,024 در 2,339 پست
این تاپیک رو که خوندم به خدا مغزم آتیش گرفت
مسافر کشه که مسافر کشه.مگه دزده بیچاره؟مگه جانیه؟مگه داری هیزی و دلگی میکنه؟
صحبتهای اقای کبوترو بخون چند بار.
دختر خوب زندگی یعنی همین.میخوای در لحظاتی که باید کنار همسرت باشی و حمایتش کنی تنهاش بذاری؟
مگه نشنیدی که کلی روایت داریم که زن خوب زنیه که در زمان نداری و سختی همسرش دلداریش بده و بگه نگران نباش خدا روزی رسونه
ویژگی های خوبه همسرتو ول کردی چسبیدی به این یه موضوع؟؟؟؟؟
به نظر من در افکارت تجدید نظر کن.
مطمئنی که امادگی لازم رو برای شروع زندگی داشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همسرت از روز لول بهت گفته که شغلش ازاده.
شغل ازاد یعنی از دستفروشی کنار خیابان تا واردات و صادرات انواع و اقسام کالا.
رانندگی هم یکی از اوناست.
رفیق همسرت باش
بذار پس فردا به بچه ات بتونی بگی من در تمام سختی ها و اسانیها کنار پدرت بوده
خداییش روت میشه مثلا به یکی بگی من به خاطر اینکه همسرم مشافر کشه میخوام ازش جدا بشم؟!!
اگر داره کار میکنه به خاطر شماست.مگه یه مرد مجرد تنها چقدر خرج داره؟؟
از فردا خیلی با روی خوش بفرستش سر کار ..صبحانه اش رو اماده کن.دلهره هاشو کم کن.
مگه نه اینکه خدا زن و مرد رو افرید تا مایه ارامش هم باشن؟
ناشکری هم نکن.
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
maryam123 (پنجشنبه 31 فروردین 91)
تشکرشده 145 در 53 پست
دوستان لطفاایست فک میکنم دوستمون بیشترازشنیدن سرکوفت که فقط عذاب وجدانشوزیادمیکنه نیازبه کمک وراهنمایی شمادارهشماچراتااین حدازشغلش ناراحتین که میخواین طلاق بگیرین؟خانواده هاتون درچه سطح مالی وفرهنگین؟بنظرمن ناراحتی شمافقط بخاطرشغل همسرتون نیستاگه میشه ازچیزای دیگه ای که باازدواج بااون آقاموجب ناراحتی تون شده هم بگید؟ازکدام جنبه های زندگی مشترکتون راضی نیستین؟
pink butterfly (یکشنبه 03 اردیبهشت 91)
تشکرشده 15 در 7 پست
و ناراحتم چون شما جای من نیستید وقتی آمد خواستگاریم گفت مغازه تعمیرات موبایل می خواد بزنه ودوست و همکارانم و فامیلا همه از شغلش پرسیدن منهم گفتم حالا سه ساله به همه میگم کار ثابت نداره چرا میگین همراهی نکردم پدرش با اینکه خیلی ثروتمنده ولی حتی حاضر نشد یک وسیله بخره بده به پسرش کار کنه من با کمک خانواده ام ماشین خریدیم و دادیم دستش ............ از همه بدتر حرفاهایی که می شنوم ......... و اینها باعث شده که سر هر چیزی اختلاف داشته باشیم ......... همسرم به من میگه تو به من سرکوفت میزنی .......... نباید بزنم پس اینهمه سر کوفت من می شنوم .........شما به من حق نمیدین یعنی من حق انتخاب نداشتم من براساس شرایطی که گفت جواب مثبت دادم نه با این شرایط .......... حرف شما قبول اگر اول زندگیمون یک شرایطی که گفته بود داشت و بعد دچار بحران شده بودیم من هم بیشتر همراهیش میکردم ولی از همون اول زندگیمون من اون شرایطی که گفت رو ندیدم بازم به من حق نمیدین جدا بشم
من حتی دیگه حوصله درس خوندم ندارم حوصله بیرون رفتن ندارم ........ در ضمن اون بدون من حتی نمی تونه سر وقت جایی بره مثلا اگر بگم بیا دنبالم به جای اینکه ساعت 3 بیاد ساعت 4 میاد .......... خودشم حتی خیلی به خاطر کارش افسرده شده .......... و جالبه بدونید اون از سال 76 یعنی بعد از فوت مادرش هیچ کار ثابتی نداشته ............ وقتی میگم چرا میگه بهخاطر پدرم که هر کاری میکردم یک چیزی می گفت و غرلند می کرد.... خلاصه کلام کاملا بدون اعتماد به نفس. بی اراده. بدون پشتوانه . افسرده . همه اینها رو داره ........
حالا من............. با اینکه پدری معتاد داشتم .....رفتم سر کار و با تلاش ادامه تحصیل دادم و کارشناسی حسابداری خودمو گرفتم و الان در یک شرکت معتبر مشغول به کار هستم و با مزایای خیلی عالی پدرم به ما خرجی میداد نمیگنم نمیداد ولی مصرف مواد خودش بیشتر از خرجی ما بودو هر روز هر کسی جلو در میاد برای اینکه پدرم ازش پول قرض کرده بود و مادرم هم با پس اندازش قرض پدرمو میداد ....... نه تنها من حتی برادر و خواهر هایم جا نزدن و به درسوشون ادامه دادن و مشغول کار و فعالیت هستند ............. حالا بگین من زود جا میزنم ........من الان متولد 62 هستم با این سن کم هنوز هم دارم برای پیشرفت خودم نهایت تلاش می کنم
تشکرشده 500 در 163 پست
دوست عزیز کاره تعمیرات موبایل زیاد سرمایه نمیخوادو با یک میلیون میشه راه انداخت.فقط میمانه پوا پیش مغازه .اونم میتونه با فروش ماشین حل میشه.
من خودم 11ساله تعمیر کارموبایلم.شغل پر درآمدی نیست. اگر تخصص داشته باشد حداقل میان گین ماهی 700هزار درآمدشه.
این شغل هم سختی های خودشو داره. سر درد های عجیب بعداز چندسال سراغش میاد. چون چندین گوشی کنارش هست امواج این گوشی ها مضره.
وموادهای که استفاده میکنه .آلتراسونیک.تینر.جیوه.وخیلی مواد دیگه.
بگذریم .اگر خیلی دوست داری همسرت تعمیرکاره موبایل باشه اینای که گفتم در این شغل هست.
پس نتیجه میگیریم هرشغلی سختی های خودشو داره.
درسته اسم این شغل تعمیرات موبایل یک وجب میبرت بالا پیش دوست وآشنا.
دوست عزیز تورو خدا بنده خدا شوهرتو عذاب نده واون داره زحمت خودشو میکشه.
{{{{خودت نظرت چیه چه شغلی داشته باشه شما راضی میشی}}}}}
کبوتر (شنبه 02 اردیبهشت 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)