اسکای19 عزیز
تقریبا مثل همیم با این تفاوت که طرف مقابل من واقعا از دل و جون مایه میذاشت که منو ببینه
وقتی من دانشگاه تو شهری که اون درس میخوند قبول شدم،و قبلش چهار سال با هم فقط به صورت تلفنی و اینترنی دوست بودیم،اون هفته ای حداقل سه بار ازم میخواست که با هم بریم گردش
پارک،گالری،رستوران...
خوش قیافه هم بود و پولدار
جوری که چهارنفر از هم کلاسی هام و دوستام میخواستن با اون باشن!!!
میگفتن اگه ازش خسته شدی ما رو بهش معرفی کن!
این جور رابطه ها پر از استرس هستن.و معمولا پایان خوبی ندارن
کسی که من اون رو نامزد خودم میدونستم،رفت و با یکی دیگه ازدواج کرد
هرچند الان میخواد دوباره با من باشه ولی چه فایده؟
وقتی گفتم تو سرد شدی و مثل قبل نیستی و پرخاشگر و عصبی شدی
گفت اگه میخوای میتونیم جدا شیم!
به همین سادگی
و جدا شدیم
زندگی یه دختر بیگناه رو هم تباه کرده چون نمیخوادش و میگه دوباره منو میخواد!
از من میشنوی این رابطه تلفنی رو درجا قطع کن
البته احساسات اون آقاپسر رو هم در نظر بگیر
اگه فکر میکنی وابسته شده که بعد از این همه سال حتما هردوتون وابسته شدید،کم کم ازش دور شو که هم واسه خودت خیلی سخت نباشه هم اینکه اون آقا ضربه نخورن
عزیزم علایقت،اون چیزایی که میخوای رو همیشه در نظر بگیر چون اگه بدون در نظر گرفتن اینا ازدواج کنی،و به اصطلاح بخوای فداکاری کنی،اشتباه میکنی چون بعدا ناخواسته به خاطر علایق و احساسات سرکوب شده ت زندگی رو واسه خودت و همسرت تلخ خواهی کرد که این عواقبش بدتره
در موردرابطه دومت نظری ندارم ولی تا میتونی فعلا دور اینجور رابطه ها رو خط بکش تا یه شخصی تا با شخصی که به ایده آلت نزدیک تره آشنا بشی و بعد با خیال راخت در موردش تصمیم بگیری
شاد و خوشبخت باشی

علاقه مندی ها (Bookmarks)