به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اردیبهشت 91 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    673
    سطح
    13
    Points: 673, Level: 13
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سر دوراهی ماندم. برم خارج و یا نرم؟

    سلام من بیست سالمه
    منو مامانم یکسال یا بیشتر هست قصد مهاجرت به خارج داریم ولی متاسفانه هفته پیش بهمون گفت ممکن کاراتون یک یا دو سال طول بکشه وقتی اینو گفت خیلی ناراحت شدم از بس گریه کرده بودم سه شنبه هفته پیش چشمام باز نمیشد . به خاطر رفتن به کانادا نرفتم دانشگاه یعنی رفتم یک ترم خوندم بعدش انصراف دادم به خاطر رفتنم به خارج
    پدرم همراه منو مامانم نمیاد خارج فقط منو مامانم میریم از ایران . پدرم گفته اگه بمونی ایران نری با مامان و خواهرت هر چر بخوایی سه سوت واست مهیا میکنم . و همه مال و اموال میزنم به نامت حالا موندم چیکار کنم . اگه برم دانشگاه باید واسه همیشه قید مامانمو و خارجو بزنم و اگه هم نرم دانشگاه توی این دوسال که کارای خارجم میشه چیکار کنم . ؟
    واینو میدونم که نرم به خارج با مامانم مطمنا بابام با یه زن دیگه ازدواج میکنه و باید زن بابا هم تحمل کنم و من تحمل اینو ندارم شاید یا خودمو بکشم یا زن بابارو
    و اساسی ترین مشکلم اینه که برادرم 4 سال پیش فوت کرد توی این 4 سال خیلی مشکلات دیدم . خیلی کارها کردم که فراموشش کنم اما نمیتونم فراموشش کنم. هر شب خوابشو میبینم وقتی از خواب بیدار میشم یادم میاد نیستش قلبم اتیش میگیره . از بس که سر قبرش گریه میکنم دیگه منو نمیبرن سر خاکش .
    تا حالا چند بار که از خواب بیدار شدم فکر میکردم توی اتاقشه خیلی زود میرم توی اتاقش که ببینمش وقتی در اتاق باز میکنم میبینم کسی نیست. اونموقع یادم میاد که نیستش و رفته واسه همیشه از پیشم . نه فیلم نه عکسی ازش میذارم توی اتاقم ولی بازم نتونستم فراموشش کنم . یه بارم به خاطرش خودکشی کردم و رگ دسمو با شیشه زدم ولی متاسفانه زنده موندم . به خاطرش شعرای عاشفانه زیادی مینویسم ولی نمیتونم به دوست پسرم و یا والدینم نشون بدم میترسم فکر کنن عاشق کسیم و فکر بد نکن درباره ولی مزموم خاص شعرام برادرمه
    توی یه سایت دیگه عضوم ولی چون دوستم اونجا عضو هستن دوست ندارم بدونن از مشکلم اومدم اینجا که شما عزیزان کمکم کنید

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array

    RE: مشکلات این روزهای من

    نازی جان به همدردی خوش اومدی...

    فکر کردی خارج چه خبره؟یا چی قسمت میکنن؟تحمل غربتو داری؟تحمل اینه که به چشم یه خارجی یا یه آسیایی جهان سومی بهت نگاه کنن؟

    من خودم ده سال خارج بودم.همیشه دلتنگ ایران بودم.با اینکه همه چیم اونجا جور بود اما دلم پر میکشید برای ایران.

    هربار میومدم ایران موقع برگشتن وقتی هواپیما از زمین بلند میشد بی اختیار بغضم میترکید.

    اینجا هرچی نباشه 4 تا هم زبون دوروبرته

    خارج زندگی کردن سخته.از بی زبونی گرفته تا هزار مشکل دیگه

    میتونی مشکلاتشو تحمل کنی؟
    میتونی تحمل کنی تو دانشگاه توی چای ایت فلفل بریزن و همه منتظر باش تا تو چایی بخوری و بخندن بهت؟

    میتونی تحمل کنی تو خوابگاه لای پتوت موش مرده بذارن؟

    اگه میتونی سختی ها رو تحمل کنی بسم الله..برو

    اما یادت باشه یه روز میرسه که حسرت خاک ایرانو میخوری...حسرت خرابه های ایرانو میخوری

    من تجربه خودمو در اختیارت گذاشتم

    در مورد برادرت...آره..بهت حق میدم..خدا رحمتش کنه

    اما بپذیر که رفته.تو هم میری..منم میرم...فقط با فاصله.تاپیک ستاره غم رو بخون.اونم برادرش رو جدیدا از دست داده و مثل تو پریشونه

    برای بهتر شدن وضعیتت پیش یه روانپزشک هم بری بد نیست.یک سری دارو بهت میده تا راحت تر بتونی فراموش کنی

    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  3. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (دوشنبه 04 اردیبهشت 91)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array

    RE: مشکلات این روزهای من

    نازی عزیز سلام
    به همدردی خوش اومدی.

    پدر و مادرت از هم جدا شدن؟
    ببین عزیزم به نظرم شما قبل از تصمیم برای رفتن یا نرفتن به خارج باید به چیزای مهمتری فکر کنی.

    برادرم 4 سال پیش فوت کرد
    یه بارم به خاطرش خودکشی کردم و رگ دسمو با شیشه زدم ولی متاسفانه زنده موندم
    غم از دست دادن عزیزان سخته اما اینکه شما بعد چهار سال هنوز داغش برات تازه است و از اونم بدتر دست به خودزنی کردی نشونه های مهمیه از خلاء عاطفی که داری.

    عزیز من تو با این سن کمت باید بیشتر حواست به خودت باشه..تو یه دختری و به محبت و حمایت و امنیت بیشتر احتیاج داری تا خونه ای که قراره به نامت بخوره یا دانشگاهی که خارج تحصیل کنی.

    از خونوادت بیشتر بگو.از پدرت و مادرت و خواهرات...از علت علاقت به برادرت...

    ---------------------------------------

    در مورد خارج هم بعد از اینکه مشکلات عاطفی و روحیت حل شد تصمیم بگیر.وقتی که تونستی با همکاری والدینت -نه تو کشمکش اونها که میخوان به هر نحوی شده تو رو پیش خودشون نگه دارن- معایب و محاسن رفتن و موندن رو ببینی.

    و بدونی هر تصمیمی گرفتی باید تبعاتش رو هم قبول کنی.
    البته من حرفای مریم خانومو مصداق همه جا نمیدونم چون مثلا خیلی از اقوام من خارج از ایران درس میخونن کار میکنن و حتی جزء افراد نخبه اون کشور هم هستن که اسمشونو با یه سرچ راحت میشه پیدا کرد و خیلی هم از زندگیشون راضین.


    تو اگه بیشتر درباره خونوادت توضیح بدی راحتتر میشه کمکت کرد.

  5. 5 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (سه شنبه 29 فروردین 91)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اردیبهشت 91 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    673
    سطح
    13
    Points: 673, Level: 13
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات این روزهای من

    سلام عزیزان راستش من توی خونه خیلی تنهام و تنها کسم داداشم بود من و اون خواهر و برادر نبودیم بلکه مثل دو تا دوست بودیم طاقت دوریشو یه لحظه نداشتم . یه روز که از مدرسه اومدم گفتن داداشت مرده یعنی قلبش گرفته بود به دلیل دیابتش بعد خاکسپاریش من مدت چند روز توی شک بودم نمیتونستم حرف بزنم نمیتونستم گریه کنم فقط یه جا خیره بودم خلاصه بعد یه مدتی خوب شدم
    پدرم ... هر چی ملک املاکم داره به نام منو خواهرمه ولی زیاد خونه نیستش و درگیر کاراشه راستش نمیدونم چیکار میکنه بعضی موقعها شک میکنم بهش که زن دیگه نداشته باشه . ازدواج پدر و مادرم هم فامیلی بوده و همدیگرو دوست ندارن مامانم دوسش داره ولی بابام فکر نکنم . از روزی که برادرم فوت کرده سفر از خارج کشورش بیشتر شده وقتیم مشهد هستش نمیگه ما زنده ابم یا مرده فقط حساب منو پر پول میکنه البته من هیچوقت از این امکانات سو استفاده نکردم حتی واسه خودم یه موبایل درست حسابی نمیگیرم . هیچ جا نمیرم و مثل خواهرم نیستم که هر روز بگم ماشین میخوام خونه میخوام . واسه اون ماشین خونه و حتی پول قبض خونشو بابام میده حتی یه قرونم شوهرش خرج نمیکنه از همه لحاظ راحتن هر دوتاشون ولی من اینطوری نیستم دوسم ندارم اینطوری باشم خیلی سنگین و ساده هستم حتی یه دونه از دوسامم مثل دوسای خواهرم نیستن من همونجوریم که بابام و مامانم دوست داره . دوسام بهم میگن تو اینطوری خواهرتم اینطوریه مجبورم به دروغ بگم اره. هیچوقت خودمو ناراحت نشون نمیدم مخصوصا با خانوادم و کسایی که دوست دارم همش میگمو و میخندم
    دلیل اصلیم به خارج مامانمه دوست دارم ببرمش از اینجا تا کاریش نشده
    منو داداشم فقط سه سال از هم فرق داشتیم یعنی باهام بزرگ شدیم بعضی موقعها احساس میکنم کنارم نشسته داره باهام حرف میزنه


    راستی پدر و مادرم جدا نشدن از هم

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات این روزهای من

    سلام خانم نازی،

    به تالار همدردی خوش آمدید.

    به خاطر فوت برادرتون متاسفم و از خداوند می خواهم به شما صبر بدهد.

    عنوانی که برای تاپیک خودتون انتخاب کردید کلی و مبهم است.
    لطفاً در ارسال بعدی در همین تاپیک یک عنوان مشخص و مناسب ذکر کنید تا مدیران عنوان رو تغییر بدهند.
    در عنوان تاپیک باید مشخص کنید که مشکلتون چی هست.

    البته شما دو مشکل اصلی رو عنوان کردید. یکی تردید برای مهاجرت به همراه مادر، و یکی کنار آمدن با فوت برادر. به نظرم اگر این تاپیک رو روی یکی از این مشکلات متمرکز کنید، زودتر به نتیجه می رسید.

    لینک چند تاپیک رو هم در رابطه با از دست دادن عزیزان و همینطور تردید برای مهاجرت برای شما می گذارم:
    http://www.hamdardi.net/thread-18441-post-171300.html#pid171300
    http://www.hamdardi.net/thread-16593-post-151235.html#pid151235
    http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=5098&Mag azineArticleID=51578

    البته به نظرم مریم خانم تجربه ی تلخی داشتند (موش) و در حالت عادی اینطور هم نیست. ولی مشکلات تنهایی و غریبی هست. نظر شخصی من این هست که باید برای مهاجرت هدف مشخصی داشت و باید حاضر باشید که به خاطر رسیدن به هدفتون از یک سری مسائل بگذارید و یک سری مشکلات رو تحمل کنید. وگرنه برایتان خیلی سخت می شود.
    به خصوص با توجه به اینکه در ایران شرایط مالی خوبی دارید، فکر می کنم ماندن در ایران برای شما بهتر باشد. به خصوص موقعیت ازدواج در ایران خیلی خیلی بیشتر است تا در خارج از کشور. البته این نظر شخصی من است.

    موفق باشید.

  8. 3 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (سه شنبه 29 فروردین 91)

  9. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 10 آبان 92 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    196
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    285

    تشکرشده 366 در 142 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات این روزهای من

    مطمئنا منتظرت نیستن موش بندازن لای پتوت و ...

    مریم خانم، حتما شما اذیتشون کردی اینا تلافی بوده

    نهایت مشکلت دلتنگی و دوری از دوست و آشنا و فامیله... پول داشته باشی به مراتب زندگی کردن از ایران آرامش بیشتری داره...

    می تونی برای تست یه سفر طولانی بری یه جای نزدیک تر مثلا اروپا


  10. 3 کاربر از پست مفید Rude Boy تشکرکرده اند .

    Rude Boy (سه شنبه 29 فروردین 91)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اردیبهشت 91 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    673
    سطح
    13
    Points: 673, Level: 13
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    REسر دوراهی ماندم.برم خارج و یا نرم؟

    سلام عزیزان من باید برم خارج به خاطر مامانم یعنی مجبورم خیلی دوسش دارم تمام عمرم اونجور که اون دوستداره بودم و هستم و خیلیم بهم وابسته هستیم وقتی بمونم ایران ولی کلی غم غصه داشته باشم امکانات بخوره توی سرم میخوام چیکار
    من فقط میخواستم بدونم تا این دو سال کارام بشه من چیکار کنم که به دردم بخوره
    و اینکه اقا حامد من مقاله تونو خوندم و از این مقالات زیاد خوندم ولی فایده نداشته فکر کنم بهترین کار برای فراموشی برادرم همین رفتن به خارج باشد
    و اینکه اونجا فکر نکنم دلتنگی کنم اقوام زیاد داریم خارج از کشور
    اروپا هم نمیتونم برم فعلا

  12. #8
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 10 آبان 92 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    196
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    285

    تشکرشده 366 در 142 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات این روزهای من

    یه جدول 4 بخشی درست کن و مزایا و معایب هر تصمیم رو بنویس، بعدش وزن بده بهشون... تصمیم گیری خیلی راحت تر میشه...

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اردیبهشت 91 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    673
    سطح
    13
    Points: 673, Level: 13
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    REچگونه مرگ برادرمو فراموش کنم

    قربونت من تصمیمو گرفتم میرم خارج ولی نمیدونستم تا این مدت که میشه کارام چیکار کنم که فهمیدم باید فقط باید زبان بخونم
    فقط مونده فراموشی برادرم
    بعضی موقعها که میرم روی تختش دراز میکشم احساس میکنم دست شو گذاشته روسرم واقعا حسش میکنم
    اون سال اول که فوت کرده بود میرفتم پیش دکتر قرصای که بهم میداد خیلی قوی بود همش خواب بودم دیدم دارم ضعیف میشم ادامه ندادم همش خواب بودم

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اردیبهشت 91 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-1-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    673
    سطح
    13
    Points: 673, Level: 13
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    REچگونه مرگ برادرمو فراموش کنم

    ببخشید بلاخره من چیکار کنم که خواب داداشمو نبینم
    خسته شدم اینقدر خوابشو دیدم صبح که بیدار میشم دوست ندارم دنیارو ببینم
    توی خونمون خیلی تنهام . سعی میکنم بهش فکر نکنم ولی نمیشه شنبه رفتم پارک تا اخرین لحظه خاطرات داداشم میومد توی ذهنم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.