دوستم داره و بهم علاقه داره اما نمیدونم چرابه خواستگاریم نمیاد لطفا بگید چکارکنم؟خودش میگه دارم به علاقه ام سرکوب میگذارم.دارم دیوانه میشم
تشکرشده 0 در 0 پست
دوستم داره و بهم علاقه داره اما نمیدونم چرابه خواستگاریم نمیاد لطفا بگید چکارکنم؟خودش میگه دارم به علاقه ام سرکوب میگذارم.دارم دیوانه میشم
تشکرشده 4,006 در 737 پست
مژگان عزیز به همدردی خوش اومدید.
عنوان تاپیک شما مبهم است .عنوان باید بیان کننده مشکل باشد تااعضاو مشاوران همدردی بهتر بتوانند به آن
پاسخ دهند.در پست بعدی عنوان مناسبی اتنخاب کنید تا مدیران به تغییر آن اقدام کنند.در غیر این صورت تاپیک
شماحذف خواهد شد.
خیلی مختصر در مورد مشکلتون نوشتید.لطفا برای راهنمایی بهتر جواب سوالات زیر رو بنویس:
- سن شما و فرد مورد علاقه تان؟
- وضعت شغلی فرد مورد علاقه تان؟
- میزان تحصیلات هر دو؟
- وضعیت درآمدی ایشان؟
-و اینکه به نظر شما ایشان شرایط ازدواج رو دارند؟
و....
پاییزان (سه شنبه 22 فروردین 91)
شايد شرايطش رو نداره يا خانوادش موافق نيستننوشته اصلی توسط مژگان128
از كجا متوجه شدي دوستت داره ؟
تشکرشده 15,106 در 3,401 پست
دوست عزیز سلام
در مورد دوستی دختر و پسر همدردی مشاوره نمیده و دوستانه دور اینجور دوستیا نرو
موفق باشی
ویدا@ (پنجشنبه 24 فروردین 91)
تشکرشده 0 در 0 پست
من 38 سالمه - ایشان 49 ساله .مجرد تاحالا اژدواج نکردن .خواستگارم بوده.همه چیژ خوب پیش میرفت ایشان اژ من خواست به محل کارش برم قبول نکردم.ناراحت شدن .همین چندروژپیش بهش ژنگ ژدم بااستقبال خوبی مواجه شدم آخه بهش علاقمند شدم طوری که شب و روژم شده .گفتم میخوام ببینمتون قبول کرد رفتم اداره اش.بهم ابراژ علاقه کرد ولی توباید همون موقع میامد حتی به پدرمم گفتم ایشان همان کیس مورد نظر من است همونیه که من میخوام.گفت حتی این مدت چهره شما یک لحظه اژ نظرم رد نشده و. . . . . اما دریغ اژ اقدام برای خواستگاری.ژنگ نمیژنه من حتمی باید بهش ژنگ بژنم.من لیسانسم ایشان هم لیسانس وکارمند مخابرات ومدیر مسئول امور اداری درآمدشم نمیدانم.کمکم کنیدچطوری وادارش کنمبه خواستگاریم بیاد چطور رفتارکنم اژ این به بعد.دوستی پسودختر نیست ماکه بچه نیستیم حتی اژ پیامک دادنم خوشش نمیا هدف ما اژدواجه- خانواده حرفی ندارن تاژه اونا اژ خداشونه.موقعیتشم عالیه خانه مستقل ویلایی داره باماشین پژو405
تشکرشده 10,023 در 2,339 پست
چرا از شما خواسته به محل کارش بری؟؟
با جواب دادن این جمله همه مکشلات مشخص میشه
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
maryam123 (شنبه 26 فروردین 91)
تشکرشده 0 در 0 پست
گفت بیشتر باهم صحبت کنیم زیاد خونتون نیام یک دفعه برای مرحله آخر برای رسمی شدن بیام خونتون.هفته گذشته به محل کارش رفتم از علاقه ودوست داشتن حرف زد اما از ازدواج نه.نمیدانم مشکلش چیه دلم براش میسوزه نمیتونه تصمیم بگیره.باخودش در گیره .نمیدانم چی مانعش میشه از 4شنبه تا امروز زنگ نزدم بهش.وقتی از ادارش بیرون آمدم از پشت پنجره نگاه میکرد کل خیابان وطی میکردم برمیگشتم نگاه میکردم همینطور پشت شیشه بودو نگاه میکرد.
تشکرشده 209 در 78 پست
مژگان جون این آقا از اول مصمم به ازدواج بودن که اومدن خواستگاری یا به ضرب و زور خانواده و دلایل دیگه اومدن ؟
ما یه مورد اینطوری تو آشناها داریم که شبیه مورد شماست ، باورتون نمیشه چقدر دوست و آشنا واسطه شدن که این آقا رو به یکی معرفی کنن و زنش بدن اما آقاهه انگار از ازدواج می ترسه و همیشه از زیرش در می ره یه جورایی . الانم دیگه به همه گفتیم بی خیال بشن چون این آقا اصلا انگار قصد ازدواج نداره و همه ی ما رو مسخره خودش کرده .
خلاصه می خوام بگم باید دید اون آقا چرا تا ۴۹ سالگی ازدواج نکرده ؟ نکنه که ایشون هم مثل این آقای آشنای ما باشه . دلیلشو نمی دونم اما از ازدواج فراریه این آقا ، هزار جور دختر هم بهش نشون دادن اما ....
melisaa (شنبه 26 فروردین 91)
تشکرشده 500 در 163 پست
سلام دوست عزیز
این آقا چندساله هستند.
شما چندسالتونه .
چطوری باهم آشنا شدید.
شاید این آقا حدفش فقط دوستی باشه.
چون گفتید از علاقه وغیره.....حرف زد بجز خواستگاری.
اگر میشه بیشتر توضیح بدید با یک خط دوستان چیزی متوجه نمیشن.
تشکرشده 0 در 0 پست
بله با رضایت کامل آمدن خواستگاری -بقول خودش بارها باماشین هروز عصرها جلو خانه ما دور میزده تا منو ببینه .حتی یکی از اقوام ما دیده بوده خود منم یک دفعه دیدمش.دیوانه وار دوستم داره اما . . . .یک هفته تماس باهاش نداشتم دلم خیلی براش تنگ شده به نظر شما زنگ بزنم بهش جویای حالش بشم؟؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)