با سلام
من 34 و شوهرم 38 ساله هستيم.مدت 6 ساله كه ازدواج كرديم البته قبل از ازدواج نزديك 2 سال عقد بوديم.همسرم يه ازدواج ناموفق داشته.كه از اون ازدواج كه 5 سال طول كشيده بود 2 تا بچه دختر و پسر داره. اوايل بچه ها پيش همسرم بودن يعني حدودا 2 سالي با ما زندگي ميكردن ولي بعد مادرشون اونها را گرفت و با خودش به خارج از ايران برده البته شوهرمم خيلي راضي بود كه بچه ها پيش ما نباشن.در اون مدتي كه بچه ها پيش ما بودن مدام به همسرم ميگفتم كه منم بچه ميخوام ولي اون همش منو متقاعد ميكرد كه همين دوتا بچه هامونن و اگه تو خودت بچه دار بشي نميتوني باهاشون خوب تا كني.بعد از اينكه بچه ها از پيش ما رفتن باز به من مي گفت فعلا بزار يه نفس راحت بكشيم. خدائيش منم بهش فشار نمي آوردم با خودم ميگفتم بايد بهش فرصت بدم.بعد از 2 سالي مه از رفتن اون بچه ها گذشت من ديگه پيگير شدم و حتي ديگه قرص نخوردم و جلوگيري نداشتم.اما ديدم خبري نشد.رفتم پيش دكتر زنان بعد از كلي آزمايش و اينا گفت تو مشكلي نداري همسرت بايد آزمايش بده. وقتي بهش گفتم بعد از چند وقتي كه از بچه داشتن برام بد گفت ولي ديد من مسرم بهم گفت وازكتومي كرده همون موقع كه بچه دومش به دنيا اومده يعني قبل از آشنائي با من؟ و اين موضوع را از من مخفي كرده.حلا هم اصلا حاضر نيست كه عمل كنه ميگه تحت هيچ شرايطي بچه نميخواد و ميگه بايد بين من و بچه يكي را انتخاب كني!
ببخشيد كه طولاني شد . از اين خلاصه تر نتونستم بگم.
خواهشميكنم راهنمائيم كنيد.
من در اين مورد ( وازكتومي ) با هيچ كدوم از افراد خونوادم حرفي نزدم
به راهنمائي شما خيليييييييييييييييييي نياز دارم
از كارشناسان سايت خواهش ميكنم بهم مشاوره بدن .
واقعا كم آوردم مدام به جدائي فكر ميكنم. آخه زندگيي كه توي اون اصلا خواسته ها و هدفهاي من هيچ اهميتي نداشته باشه و اصلا رضايتمندي من براي همسرم مهم نباشه چه ارزشي داره. خيلي افسرده شدم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)