سلام دوستان...
من با یک موضوع جدید اومدم...حسابی دارم خودم رو حلاجی می کنم. :D
در تاپیک قبلی همونطور که دیدید یک بخشی از مشکل من به سختگیری من روی اشتباهات خودم و دیگران مربوط میشد. به این موضوع فکر کردم و دیدم این یک مسأله در من هست که نسبت به خطاها و اشتباهات خودم و دیگران سخت می گیرم. شاید زیادی حرص می خورم!
مثلا دیشب یک مزاحم تلفنی داشتم. انقدر حرص خوردم که چطور چطور یک انسان می تونه دکمه های موبایلش رو چندین و چند بار فقط جهت ایجاد مزاحمت برای دیگری فشار بده و اصلا برام قابل هضم نبود. شاید میشد ساده تر با قضیه برخورد کنم. اما این حرص خوردنها تازگی ها برام مسأله ساز شده.
اخیرا هم روی پلاستیک و مصنوعات پلاستیکی حساس شدم. همش میگم چطوری آدمها درک نمی کنند که این پلاستیک حداقل تا 500 سال دیگه به طبیعت برنمی گرده و هر چیز و ناچیزی رو لای پلاستیک میگذارند!
یا در مورد اشتباهات خودم! بعضی وقتا انقدر به اشتباهاتم فکر می کنم که سرم گیج می ره. با خودم میگم با اینهمه ادعا این چه رفتاریه؟ برای خودم قوانین سخت و پیچیده نکن نکن می گذارم اما می زنم زیرش...بعدش حرص می خورم چرا زدم زیرش!
راستش بقول دوستان، اگر کسب مهارتها در زندگی به آرامش بیشتر و بهتر کردن زندگی ختم نشه به چه درد می خوره؟ انگاری من با این دوزار سواد بیشتر حساسیت هام رو بالاتر بردم تا درجه احساس خوشبختی رو!
شاید یکی از درسهایی که باید از قضیه خودم میگرفتم همینه که سخت نگیرم. شما چه راهکاری می شناسید؟ اونهایی که سخت نمی گیرند چجورین؟ چطور چشمتون رو بروی اشتباهات خودتون یا دیگران می بندید و باهاش کنار می آیید؟ آیا از ته قلبه؟ چطوری به خودتون می قبولونید که این بخشش از ته قلب باشه و دوباره سر باز نکنه؟
و سوال مهمتر اینکه مرز بین آسان گرفتن کارها و انفعال کجاست؟ آیا سرسری گذشتن از اشتباهات دیگران منفعل پروری نمی کنه؟
پیشاپیش از پاسخ هاتون متشکرم.
به امید یک زندگی پر از سرزندگی، شادی و نشاط روزافزون...آمین!
علاقه مندی ها (Bookmarks)