به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 29
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 91 [ 21:17]
    تاریخ عضویت
    1390-11-27
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    1,117
    سطح
    18
    Points: 1,117, Level: 18
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    230

    تشکرشده 231 در 82 پست

    Rep Power
    0
    Array

    فردي رو خيلي دوست دارم اما مي خوام با اين حس مبارزه كنم.

    چند روزي است كه ميخواهم مشكلم را مطرح كنم اما هر دفعه، پشيمان ميشدم. حالا هم دلم را به دريا مي زنم. هر چه بادا باد

    من و آقايي به هم علاقه مند هستيم. موقعيت اجتماعي، شغلي و موقعيت خانوادگي هر دومون خوبه حالا شايد نمره ايشون يكي دو نمره از من بالاتر باشه اما الان اصلا در شرايط ازدواج نيستيم يعني در اين شرايط اگر ايشان براي خواستگاري بيايند نه خانواه من قبول مي كنند و نه خانواده ايشان. مدتي است به درخواست خودم رابطه مان را قطع كرديم و هيچ ارتباطي با هم نداريم تا ببينيم خدا چي ميخواد.

    الان اگه منو ببينيد باورتون نميشه كه افسرده ام. چون اغلب بشاشم و پرانرژي. ولي الان فقط تظاهر به شادي و پرانرژي بودن مي كنم.
    مدتي بود كه ازش بيخبر بودم، با دوستش كه صحبت مي كردم، بهم گفت كه حال شهروز اصلا خوب نيست و خيلي پير و شكسته شده. مي گفت همه غصه اش تويي. جالبه كه من از فكر اون غصه مي خورم و اون هم از فكر من. اين نگراني و غصه خوردن خيلي پوچ و بي ارزشه چون عملا براي هم نمي تونيم كاري بكنيم.

    من همه امور زندگي ام سر جاشه و براي همه چيز برنامه ريزي دارم. هر روز پياده روي ميرم، به كارم ميرسم، براي ادامه تحصيل، زبان ميخونم و مطالعه زياد مي كنم، چه مي دونم هر كار مثبتي كه فكر كنيد انجام ميدم ولي باز هم يهو تو خودم ميرم و ياد روزهايي مي افتم كه با هم بوديم. همه ميگن كه تسلط به احساساتم عاليه و با هر مسئله برخورد منطقي مي كنم. در ضمن اصلا به احساساتم پروبال نميدم و تمام عكس ها، آهنگ هايي كه برام ميخوند، ايميل ها، كادوها از بين بردم.


    به من راه حل بديد ديگه بايد چيكار كنم تا بدون خيالش زندگي كنم، حال من اين روزها اينه: هر روز افسرده تر از ديروز.
    امروز مامان و خواهرم رفتند مسافرت اما من اصلا حس و حال ندارم و بليطم رو كنسل كردم، مي خوام تمام عيد رو تو خونه باشم، فقط چسبيدم به كار و درسم. اما باز هم............................

  2. 3 کاربر از پست مفید صنم_64 تشکرکرده اند .

    صنم_64 (دوشنبه 22 اسفند 90)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array

    RE: فردي رو خيلي دوست دارم اما مي خوام با اين حس مبارزه كنم.

    صنم عزیز سلام

    واقعا آفرین به این همه تسلط به احساست
    واقعا ارادت و برنامه ریزیت قابل تحسین و الگو برای منه


    خوب من در سطحی نیستم که مشاوره بدم و به نظرم تو هر کاری لازمه انجام دادی
    یه جا یه مطلبی و خوندم که تو یکی از پست هام نوشتم حالا اینجا دوباره تکرار میکنم امیدوارم کمکت کنه

    برای فراموش کردن فردی یا خاطره ای اصلا نباید سعی کنی بش فکر نکنی چون تاثیر عکس میزاره و ذهنت بیشتر به سمت اون کشیده میشه میدونی وقتی میاد تو ذهنت کاملا به یاد بیارش با جزییات اما این تصویر ذهنیرو کمکم توی ذهنت سیاه کن با یه مداد خیالی روش خط بکش تا جایی که همش سیاه شه و زیر سیاهی محو شه بعد اون سیهای کامل رو کمکم توی ذهنت کوچیک کن و به یه نقطه تبدیل کن مرحله بعد اینه که توی ذهنت اون نقطه سیاه و روشن و سفید ببینی و کمکم اون نقطه روشنی و سفیدی و بزرگ کنی تا کل ذهنتو فرا بگیره این کار شاید اواش سخت باشه و 4 یا 5 دقیقه وقتتو بگیره اما اگه هر شب تمرین کنی بعد مدتی تو 30 ثانیه انجام میشه و اون فرد و خاطرات از ذهنت محو میشن و جاشو روشنی و ذهن آسوده میگیره

    در ضمن رو احساساتت سرپوش منطق نذار بشین یه دل سیر براش گریه کن خیلی تاثیر داره
    من تلخ ترین اتفاق زندگیم فوت پدربزرگم بود بعد یه مدت بیماری که خیلی آزارم داد و میده و مثل دیوونه ها شده بودم تو تشیع جنازه اولین بار تو تمام عمرم با صدای بلند انقدر گریه کردم که دیگه صدام در نمیومد هر چند پدر بزرگم هرگز از یادم نمیره و الانم خیلی وقتا به خاطرش اشک میریزم اما اون گریه خیلی آرومم کرد

    موفق باشی و آرزوی سلامتی و خوشبختی دارم برای تو دوست خوب و مهربونم

  4. 10 کاربر از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده اند .

    جوانه؟؟؟ (دوشنبه 21 فروردین 91)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: فردي رو خيلي دوست دارم اما مي خوام با اين حس مبارزه كنم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط صنم_64
    [color=#0000CD]من و آقايي به هم علاقه مند هستيم. موقعيت اجتماعي، شغلي و موقعيت خانوادگي هر دومون خوبه حالا شايد نمره ايشون يكي دو نمره از من بالاتر باشه اما الان اصلا در شرايط ازدواج نيستيم يعني در اين شرايط اگر ايشان براي خواستگاري بيايند نه خانواه من قبول مي كنند و نه خانواده ايشان. مدتي است به درخواست خودم رابطه مان را قطع كرديم و هيچ ارتباطي با هم نداريم تا ببينيم خدا چي ميخواد.
    سلام صنم جان
    با این توصیفاتی که شما کردی ،یعنی شما به هم علاقه دارید و هر دو از این قطع ارتباط رنج می برید موقعیت اجتماعی،شغلی و خانوادگیتون به هم نزدیکه....
    خوب چرا قطع ارتباط کردید و دست رو دست گذاشتید تا ببنید خدا چی می خواد...
    با اون قسمت قطع ارتباطتون کاملا موافقم ولی اینکه بدون هیچ برنامه ریزی و همین جوری بینید خدا چی می خواد رو نه!خوب هر دو سعی کنید تو این مدت شرایط ازدواج رو فراهم کنید...
    و خواستگاری کردن هم به منزله عروسی نیست ایشون می تونند بیان خواستگاری و خانواده هاتون شناخت پیدا کنند روهم و هر وقت که شرایط مناسب ایجاد شد،ازدواج کنید....

    البته مشکل شما چیز دیگه ای هست و شاید دلایلی دارین برای این کارتون که صد درصد من ازش بی خبرم ...

    حالا راجع به مشکلتون :
    صنم جان بالاخره شما ی مدت بااین آقا در ارتباط بودید و کلی ازش خاطره دارید و کلی احساس...
    اینکه انتظار داشته باشید بعد از قطع رابطه به سرعت بتونید نبود ایشون رو قبول کنیدو از یادش ببریدش ...
    انتظار درستی نیست
    شما باید به خودتون فرصت بدید و طی زمانی این فرد رو کامل از ذهنتون پاک کنید

    اینکه نگرانی که چرا نمی تونی فراموش کنی ،بد تر باعث افسردگی و ناراحتیت میشه
    به خود بگو من به زمان نیاز دارم و کم کم حالم بهتر میشه
    نه اینکه فکر کنی با وجود تمام کارهایی که می کنی بازهم نمی تونی فراموش کنی
    این جوری ناخودآگاه باورت میشه فراموش کردنش محاله......
    امید وارم متوجه منظورم شده باشی
    انتظار نداشته باش تو ی مدت کوتاه به نتیجه دلخواه برسی

    ...
    نقل قول نوشته اصلی توسط صنم_64
    مدتي بود كه ازش بيخبر بودم، با دوستش كه صحبت مي كردم، بهم گفت كه حال شهروز اصلا خوب نيست و خيلي پير و شكسته شده. مي گفت همه غصه اش تويي. جالبه كه من از فكر اون غصه مي خورم و اون هم از فكر من. اين نگراني و غصه خوردن خيلي پوچ و بي ارزشه چون عملا براي هم نمي تونيم كاري بكنيم
    صنم گفتی هر کاری کردی که فراموش کنی،ولی همین که با دوست اون صحبت کنی و از حال روز اون خبر بگیری ،بفهمی ناراحته و پیر شده...
    این ها باعث میشه هیچ وقت نتونی فراموشش کنی
    پس اگر واقعا میخوای فراموش شه،با دوستش صحبت نکن ،با دوستاش و هر کسی که شمارو یاد اون می ندازه قطع ارتباط کن

  6. 10 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    نازنین آریایی (دوشنبه 21 فروردین 91)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 شهریور 91 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1390-12-17
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    857
    سطح
    15
    Points: 857, Level: 15
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فردي رو خيلي دوست دارم اما مي خوام با اين حس مبارزه كنم.

    میدونم که کارم درستا نیست ولی خواهش میکنم بزارید حداقل یه روز این پست بمونه بعد حذفش کنید.
    نقل قول نوشته اصلی توسط صنم_64
    وااااااااااااي يعني ازدواج اينقدر مهمه؟ كه بخاطرش افسرده بشي و غصه بخوري؟؟؟ ولش كن اين فكر ازدواج رو، رهاش كن و تمركزت رو ازش بردار تا بهترين نتيجه ها رو ببيني. تا وقتي كه ذهنت درگير باشه و ساز نااميدي بزني هيچ كاري پيش نميره. كار ازدواجتو دست خدا بسپار تا ببينيم چي برات ميخواد اما شما هم يه كارهايي رو انجام بده تا هم فكرت از ازدواج دور بشه و هم موقعيتت رو بالاتر ببري تا ازدواج موفقتري داشته باشي. ( بيكاري افكار منفي رو با خودش واست مياره پس بيكار نباش و حتما به ادامه تحصيل و كار فكر كن.)

    منم 26 سالمه ولي يكي مثل شما ازدواج واسش خيلي مهمه، يكي هم مثل من كه رسما به مامان و بابام ميگم من حالا حالاها هستم خدمتتون!!!!!!!!! ( اينو گفتم كه بدوني من هم دقيقا زماني كه تازه فارغ التحصيل شده بودم، فكر مي كردم كه ديگه بعد از درس نوبت ازدواجه اما الان ميگم نه، ازدواج امريه كه خدا واسمون پيش مياره، حالا اكه ازدواج كرديم چه بهتر ولي اگه نكرديم بازم بهتر چون ميشه به جنبه هاي ديگه زندگي پرداخت ، همه چيز كه تو ازدواج خلاصه نميشه.)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 91 [ 21:17]
    تاریخ عضویت
    1390-11-27
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    1,117
    سطح
    18
    Points: 1,117, Level: 18
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    230

    تشکرشده 231 در 82 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فردي رو خيلي دوست دارم اما مي خوام با اين حس مبارزه كنم.

    سلام fa mo مهربانم، مرسي از اين همه تمجيد و تعريف
    حق با شماست. من هر وقت كه سعي ميكنم براي هميشه فراموشش كنم خيلي بدتر ميشم و به شدت نااميد ميشم پس حتما تمرين ذهني كه گفتي رو انجام ميدم. ولي چرا؟ من تو همين سايت مطالب بسياري رو خوندم كه در موارد مشابه من فرد بعد از مدتي ميتونه طرف مقابل رو فراموش كنه. من هفته اول قطع ارتباطم خيلي راحت و حتي خوشحال بودم از اينكه تكليفم رو با خودم مشخص كردم ولي هر چه زمان بيشتري مي گذره انگار تازه دارم ميفهمم چي شده.
    علاوه بر اون داغدار يكي از دوستان هم هستم. تا قبل از فوت دوستم فكر ميكردم كه اگه يك اتفاق بدي برايم بيفته حتما مثل يك شوك برايم خواهد بود و ميتونم به راحتي غم دوري شهروز رو تحمل كنم اما باز هم نشد.

    عزيزم، من بعد از نماز پاي سجاده ام آنقدر بي صدا گريه مي كنم كه هميشه جانمازم خيس اشكه .شبيه يك آونگ شدم كه بين اميد و ياس در حركتم.


    سلام نازنين عزيزم
    ايشان ساكن ايران نيستند و عمرا كه خانواده من بذارند من براي زندگي برم اونجا. نمي دوني يك خواهر آتيش پاره اي داره كه فقط تو كار حسادت به تنها برادرشه. چون مطمئنه كه خواهرش سنگ انداز بسيار توانايي در روابط است و رسما خواستگاري نيومد تا خواهرش كارهاي اقامتش جور بشه واسه هميشه بره استراليا. بعد از اون ديگه به كرم و لطف خدا بستگي داره. و اينكه خانواده من چه عكس العملي نشون بدند. ( در اين مورد خيلي ترديد دارم كه برخورد پدرم چه خواهد بود)
    منظورم اينكه ما فعلا رابطه مون رو قطع كرديم و قضيه از نظر من و ايشان و مادرش كه تموم نشده. اما من از آينده خبري ندارم و يه جور احساس اميد و نااميدي رو با هم دارم.
    راستي در مورد دوستش اينو بگم كه دوستش بيشتر ميخواست كه من رو ببينه و از احوالم باخبر بشه. خب دوست ايشون هم سن و سالي دارند و من خلاف ادب دونستم كه بي ادبي كنم و خود ايشون سرصحبت رو باز كردند و از احوالات شهروز گفتند. چشم از اين به بعد با دوست ايشون هم صحبتي نخواهم كرد.


    عزيزم، سپيده جان.
    سو تفاهم شده. افسردگي من ناشي از وابستگي به ايشون نيست. دوباره تاپيكم رو بخون من هنوز هم به دنبال ازدواج براي رهايي از يك سري مشكلاتم نيستم. و هنوز هم سر تمام برنامه هام هستم و تجرد را بر يك ازدواج معمولي ترجيح ميدم. اميدوارم كه متوجه منظورم شده باشي گلم. در هر صورت از اين حرف و حديث ها پيش مياد شما بزرگواري كن و به دل نگير.

  9. کاربر روبرو از پست مفید صنم_64 تشکرکرده است .

    صنم_64 (سه شنبه 23 اسفند 90)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array

    RE: فردي رو خيلي دوست دارم اما مي خوام با اين حس مبارزه كنم.

    صنم عزیز سلام صبحت بخیر

    کاملا مشخصه که دختر عاقل و منطقی هستی آفرین به تصمیمت

    منم فکر میکنم بهترین راه همون قطع ارتباطه و در عین حال حدس میزنم همه تلاشت رو برای مشغول کردن فکر و ذهنت انجام ندادی

    نیاز داری بیشتر سر خودت را شلوغ کنی تا این دوره بگذره

    بهتر بود با مادر و خواهرت مسافرت بری تنها بودن اصلا برات مفید نیست

    اگر میتونی ایام عید در کنار اقوام باش تا کمتر فکرت بره سمتش

    در آخر میگم اگه سر تصمیمت محکم باشی بعد یع دوره نتیجه میگیری

    موفق باشی عزیزم

  11. 6 کاربر از پست مفید ویدا@ تشکرکرده اند .

    ویدا@ (سه شنبه 23 اسفند 90)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 شهریور 91 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1390-12-17
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    857
    سطح
    15
    Points: 857, Level: 15
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فردي رو خيلي دوست دارم اما مي خوام با اين حس مبارزه كنم.

    صنم عزیز متاسفم اگه تند رفتم اما به نظر من کسی که مشاوره میده باید حداقل یه کم به حرفاش اعتقاد داشته باشه
    امیدوارم مشکلت در مورد این آقا هم حل بشه

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 91 [ 21:17]
    تاریخ عضویت
    1390-11-27
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    1,117
    سطح
    18
    Points: 1,117, Level: 18
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    230

    تشکرشده 231 در 82 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فردي رو خيلي دوست دارم اما مي خوام با اين حس مبارزه كنم.

    سلام

    از مطرح كردن مشكلم در اينجا احساس خوبي ندارم چون به نظرم دلتنگي من يك امر طبيعي است كه با گذشت زمان كمرنگ خواهد شد، اما چقدر زمان مي بره رو نمي دونم؟!! والا الان كه به اواخر ماه دوم رسيدم و هنوز ...........

    خب دوستان هم راهنمايي هاي خوبي كردن، تمرين fa mo عزيز را هر شب هنگام خواب انجام ميدم و تا حدي موثر بوده. از راهنمايي ويدا هم استفاده ميكنم و ميخوام بعد از تموم شدن اين عيد كوفتي پيگير يكي از آرزوهاي عزيزم بشم . و نازنين هم مثل يك مامان دلسوز منو نصيحت كرد. والبته سپيده هم از خجالت ما دراومد و حرفهاي قبلي خودم رو عين يك پتك كوبيد بر سر مبارك اينجانب.:D در هر صورت از همفكري اين 4 نفر كمال تشكر رو دارم.

    و يك كار جديد: رو در و ديوار اتاقم رو پر از آيات نويد بخش قرآن و همينطور اشعار مورد علاقه ام كردم. هه هه من واسه خودم عارف مسلكي شدم كه بيا و ببين. عمرا اگه بذارم به اين راحتي در نبرد با افكار منفي و آزار دهنده مغلوب بشم.

    فعلا صبر ميكنم و همچنان با برنامه هايم پيش ميرم، اميدوارم كه دوباره نيام و بگم آي ي ي ي ي كمك!!! ( از جمله اي كه خيلي بدم مياد همينه)

  14. 6 کاربر از پست مفید صنم_64 تشکرکرده اند .

    صنم_64 (شنبه 27 اسفند 90)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 دی 91 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1389-12-23
    نوشته ها
    301
    امتیاز
    2,429
    سطح
    29
    Points: 2,429, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,706

    تشکرشده 1,723 در 325 پست

    Rep Power
    44
    Array

    RE: فردي رو خيلي دوست دارم اما مي خوام با اين حس مبارزه كنم.

    سلام

    قبلش بگم که من صمیمی ترین دوستم اسمش صنم هست!!! واسه همین خیلی ویژه دوست دارم

    ببین صنم جون، دیدی میگن سرما خوردگی دوره داره، باید دوره اش طی بشه تا خوب بشی؟
    دلتنگی برای یک رابطه هم همینجوریه!!!

    باید به خودت زمان بدی با اولویت بر رشد و تعالی خودت، یعنی همین درس و کارو ورزش و....
    کم کم یه روزی میرسه که اون آقا هم برات مثل بقیه عادی میشه!!!

    الآن شاید برات غیر ممکن به نظر بیاد ولی واقعیت داره!!!

    کار درست رو انجام دادی که رابطه رو قطع کردی، خوب پس پای تصمیم عاقلانه ات هم وایستا.

    تصمیمت درست بوده پس به اون صنمی که هر دقیقه دوست داره بیاد بگه :" نمیتونم" "دلم تنگه" "آی ی ی ی ی ی ی ی کمک" اصلا فرصت نده، اینقدر کار بریز رو سرش تا حالش جا بیاد.

    یه کم ناملایمت با احساساتی که ممکنه ما رو بیچاره کنن، لازمه!!!!!!!!!
    تو که ماشا الله عاقلی، میفهمی چی میگم نه؟

  16. 6 کاربر از پست مفید دانوب تشکرکرده اند .

    دانوب (شنبه 27 اسفند 90)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 23:52]
    تاریخ عضویت
    1390-5-12
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    2,939
    سطح
    33
    Points: 2,939, Level: 33
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    209

    تشکرشده 209 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: فردي رو خيلي دوست دارم اما مي خوام با اين حس مبارزه كنم.

    صنم جون این مسئله ای که گفتی کاملا طبیعی هست . وقتی یه رابطه تموم میشه اولش آدم تو شکه ولی کم کم که زمان می گذره تازه می فهمی که چی شده و زمان لازمه تا این درد تسکین پیدا کنه . چند تا مقاله هم توی سایت در این زمینه هست که می تونی مطالعه کنی تا اطلاعاتت بالا بره .

    اول از همه کاری که شما کردی واقعا قابل ستایشه چون وقتی شرایط ازدواج نیست حالا به هر دلیلی نباید به هر قیمتی سعی در حفظ رابطه کرد و به قول مدیر همدردی در طبل احساسات دمید .

    من واقعا در حدی نیستم که بتونم بهت مشاوره بدم و بگم چیکار کنی فقط می تونم تجربه خودمو بهت بگم چون چند وقت پیش من جای الان تو بودم و واقعا درمانده شده بودم که باید با این دوست داشتن چیکار کنم و چطوری فراموشش کنم. من چند وقت پیش از نامزدم جدا شدم و فکر نمی کردم که بتونم یک روزی فراموشش کنم ، اما الان واقعا حالم بهتره و به آینده امیدوارم در حالیکه قبلا آینده رو بدون اون نمی خواستم ! واقعا دوستش داشتم و دو سال رویهم همدیگرو می شناختیم و این جدایی برای جفتمون بسیار سخت بود چون هیچ کدوم ایران هم نیستیم که کنار خانواده باشیم و اینجا هزار جور مشکل دیگه و درس و ... داشتیم . کاری که من در رابطه با نامزدم کردم و کمکم کرد این بود که اون بتی رو که تو ذهنم ساخته بودم بشکنم . نشستم و خصوصیات منفی اش رو نوشتم ! انقدر برام اسطوره بود و دوستش داشتم که واقعا بدی توش نمی دیدم. باور می کنی ؟ حاضر بودم جونمم بدم اما ازش جدا نشم ! اما اینکارو کردم و این کار خیلی بهم در پذیرش واقعیت کمک کرد . انگار یه جورایی چشم هام باز شد و فهمیدم چیزی که از دست دادم برام بهترین نبوده و شاید واقعا خدا دوستم داشت و حکمتی در کار بود که این اتفاق افتاد . چرا بی خودی بشینم غصه گذشته ها رو بخورم ؟ در حالیکه بیشتر مواقع شناخت آدما انقدر از هم کم هست که معمولا افراد بتی رو که تو ذهنشون ساختن دوست دارن نه خود واقعی طرف رو . حالا من نمی دونم چقدر از ایشون شناخت داری و شخصیتش رو می شناسی اما هیچ وقت تا کنار کسی زندگی نکنی نمی تونی به شناخت کامل برسی و زیر و بم شخصیتش دستت بیاد .

    یه چیز دیگه هم که در مورد خودم کشف کردم و فکر می کنم مشکل خیلی دخترا باشه اینه که دخترا عاشق اینن که یکی رو دوست داشته باشن ! بنظر من این تو سرشت خیلی دخترا هست و اگه مواظب نباشیم و کنترلش نکنیم ممکنه هزار جور مشکل و مسئله پیدا کنیم . وتشخیص اینکه تو واقعا طرفت رو دوست داری یا صرفا عاشق عاشق شدنی واقعا سخته ! چون وقتی طرف رو بپسندی و مطابق معیارهات باشه ناخودآگاه تمام سعیتو می کنی که عاشقش بشی طوریکه حتی خودتم نمی فهمی چی شده !

    وقتی کسی رو دوست داریم ناخودآگاه تو ذهنمون آینده مون رو در کنار اون می سازیم و وقتی یک رابطه قطع میشه پذیرفتن اینکه دنیایی که بهش عادت داشتیم فرو ریخته خیلی سخته ! ما باور کردیم که آرامش و خوش بختی رو یه جورایی فقط کنار اون آدم بدست می آریم، اون آدم جزیی از دنیای ما بوده و حالا دیگه نیست و این چیزیه که اکثر آدما براش سوگواری می کنن در درونشون . نه برای اینکه اون فرد دیگه نیست و دوستش دارن بلکه برای اینکه دنیایی که بهش عادت داشتن دیگه نیست !

    نمی دونم چقدر تونستم کمکت کنم یا چقدر اینها در مورد تو هم صدق می کنه اما امیدوارم که بتونی مشکلتو حل کنی ، راه حلشم دست خودته عزیزم


  18. 6 کاربر از پست مفید melisaa تشکرکرده اند .

    melisaa (یکشنبه 28 اسفند 90)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.