سلام دوستان ،
موضوع خیلی ساده هست اما من هنوز نتونستم حلش کنم.ماجرا از این قرار هست.
همکارخانمی دارم که باهاش به مشکل برخوردم .آموزش ایشون به عهده من بود و با توجه به عقیادی که در کار دارم در اموزش به ایشون هیچ کوتاهی نکردم و هیچ خساستی به خرج ندادم.
چون می دونم کسانی که در زکات علمشون خساست به خرج می دهند در حققیت در های پیشرفت را اول از همه برای خودشون می بندند.
5 سال با هم همکاریم . ایشون جزء زیر رده های من هستند و همیشه کم کاری هاشون را صادقانه بهشون گوش زد کردم و خیلی جاها به خاطر عواقب کار گروهی وظایف ایشون را من انجام دادم.
از لحاظ خط مشی فکری و مذهبی 2 راه متفاوت داریم واز این بابت ایشون از همون اول از من متنفر بود گرچه من هم افکار ایشون را قبول نداشتم ولی در حد کاری روابطم را باهاش حفظ می کردم.
بعد از 5 سال با پیچ و خم های زیاد وبا توجه به اینکه می دیدم پشت سرم چقدر من را تخریب شخصیتی می کنه باز هم رابطه همکاری را با ایشون حفظ کردم.
تا اینکه بعد از تذکر های متوالی در خصوص کم کاری های ایشون و عدم هماهنگی با گروه که به ضرر کار تمام می شد و درنتیجه به خاطر عملکرد ایشون گروه چندین بار مواخذه شده بود تصمیم گرفتم با مقام بالاترم قضیه را عنوان کنم.
خوب روال کاری پیچیده ای بود وخود من متهم شدم به اینکه در دادن اطلاعات کاری به ایشون کم کاری کردم و همه چیز بینمون شکست . نه سلامی ، نه نگاهی ونه حتی حرفی . یک جو خیلی سنگین.
ایشون به مرخصی زایمان رفتند .
نگید که ایشون باردار بودند وباید بیشتر مراعاتشون می کردم چونکه خودم دوران بارداری را در بدترین شرایط با ایشون گذراندم . جوری که در تقسیم های کاری هیچ ملاحظه ای در کار نبود و پا به پای همه باید کار می کردم واگه دیگر دوستان در حقم ملاحظه می کردند ایشون به دیگران اعتراض می کردند .
با تمام این احوالات می تونم ببخشمش اما نمی دونم موقع برگشت از مرخصی باید چطور باهاش برخورد کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)