سلام به همگی و امیدوارم حالتون خوب باشه.
من یه دختر 23ساله هستم و تازه از رشته مهندسی یکی از دانشگاه های سراسری تهران فارغ التحصیل شدم. اسمم یونانی هست و چند وقت پیش به خاطر اسم و ظاهر یونانی تو یه وبسایتی یه اقای یونانی بهم پیام داد و ابراز تعجب کرد که من از تهرانم. کم کم از طریق اینترنت با هم اشنا شدیم و الان حدود 1.5 ماهه که هر روز با وبکم صحبت می کنیم و اس ام اس هم میدیم. وقتی شروع به صحبت میکنیم دیگه نمیتونیم متوقفش کنیم و خیلی روزها 8-10 ساعت حرف زدیم و گذر زمانو احساس نمی کنیم. و این خیلی برای هر دومون تازه و متفاوت بود. من که تقریبا همه حوصلمو سر می برن و حرف خاصی ندارم با اکثر آدما بزنم.
این اقا 32 سالشه و خوش قیافه است . لیسانس کامپیوتر داره ، کار میکنه و دوتا خونه داره . قبلا دوست دختر داشته ، راستش من هیچ وقت نخواستم جزئیات روابط قبلیشو بدونم چون اذیتم میکنه با این که خودش گفت هر چی بپرسم راستشو بهم میگه. از سال 2009 کاملا توبه کرده و هیچ رابطه ای نداشته و به هیچ وجه نمیخواد که قبل از ازدواج داشته باشه، من سر این موضوع خیلی باهاش صحبت کردم هر دفعه ابراز پشیمونی و شرمندگی کرد و گفت من هم نباید اشتباهات اونو تکرار کنم. به شدت به خدا اعتقاد عملی داره و کلی هم با من در این مورد حرف زده چون من زیاد ادم معتقدی نیستم. هر هفته یک شنبه ها کلیسا میره. درمورد گذشته ی من هم همه چیزو پرسیده و متاسفانه یکی دو مورد سال ها پیش من رابطه نامناسب جزئی داشتم که وقتی بهش گفتم گفت اشکالی نداره، هممون اشتباه می کنیم و مهم اینه که پشیمونم و هرگز تکرارشون نخواهم کرد.
4 سال تو مدرسه امریکایی تو عربستان درس خونده و من هم انگلیسیم خیلی خوبه و از نظر زبان مشترک انگلیسی مشکلی با هم نداریم.
خانواده خوبی نداره و پدر مادرش خیلی ساله از هم طلاق گرفتن و پدرش یه خانواده دیگه داره. تو بچگی و نوجوونیش خیلی خیلی اذیت شده و به همین خاطر از طلاق بیزاره و میخواد مطمئن بشه من ازش طلاق نمی گیرم و هر مشکلی پیش اومد با هم حلش میکنیم. خودشم به خاطر حفظ زندگی و همسرش حاضره هر کاری بکنه که اونو راضی نگه داره. داشتن بچه هم براش الزامی نیست اما من دوست دارم.
اخلاقش خیلی خوبه ، واقعا فهمیده است.خیلی وقت ها من بچه بازی و بداخلاقی درمیارم و واقعا نحوه برخوردش منطقی و ملایم و بدور از عصبانیته. ورزشکاره ، مشروب نمیخوره و سیگار هم نمیکشه و به من گفته اصلا نمی تونه قبول کنه من مشروب بخورم، من قبلا گاهی میخوردم برای فراموش کردن مشکلات اما اون با من حرف زده و سعی کرد کمکم کنه قویتر باشم و به این چیزا پناه نیارم.
من نمیخوام یونان زندگی کنم به خاطر زبونش و هم این که رویاهای خودمو دارم و میخوام ارشد بخونم و کار عالی تو یه کشور انگلیسی زبان پیدا کنم ، میگه مشکلی نداره و هر زمان من شغل یا دانشگاه مورد نظرمو پیدا کردم اون حاضره کار و کشورشو رها کنه و با هم بریم.
اون می خواد با من ازدواج کنه ، تصمیم داره یه ماه دیگه بیاد ایران که همو ببینیم و تصمیم بگیریم، با وجود نگرانی ای که در مورد شرایط ایران داره و نمیدونه وضعیت الان برای خارجیها امن هست یا نه. اما نمی تونه( نمیتونیم) این جوری اینترنتی ادامه بدیم.
به نظر شما 9 سال اختلاف سن بعدا مشکل ساز نمیشه؟ من هر کاری می خوام بکنم اون تجربشو داره و کلی راهنماییم می کنه که همشون هم مفیدن. این خوبه یا بد؟ یه جوری نباشه که عملا تمام تصمیم ها رو اون بگیره یا نظرات منو جدی نگیره. گاهی احساس می کنم تو دو مرحله متفاوت از زندگی هستیم. من تازه میخوام زندگیو شروع کنم و اون میخواد به حالت ثبات برسه.
روابط قبلیش بعد ازدواج اذیتم نمیکنه؟ اوایل خیلی برام آزار دهنده بود ولی بعدا که چندین مرتبه ابراز پشیمونی و حسرت کرد و گفت که هرگز به روابط گناه آلود و غلط گذشته فکر نمیکنه و اونا تاثیر و جایی در زندگی با همسرش ندارن خیلی احساسم بهتر شد.
امکان این که خانوادش رو بیاره ایران نیست .پدر و مادر من هم انگلیسی نمیفهمن نمیدونم چکار کنم، چه طور با پدر و مادرم حرف بزنه ،اونا رو راضی کنم، چکار کنم بهش اعتماد کنن؟ من اصلا با پدر و مادرم راحت نیستم. حتی نمی تونم به مادرم بگم با اون اشنا شدم چون بلافاصله منو محکوم میکنه و اولین چیزی که میگه اینه که اینترنت قابل اعتماد نیست و من بچه ام و احساساتی و حماقت کردم و...همین طور وقتی میاد ایران من چطور بهتر بشناسمش و تصمیم درست بگیرم؟
در ضمن قصد مسلمون شدن نداره ، مخصوصا به خاطر 4 سالی که تو عربستان بوده . البته چون من قلبا مسلمون نیستم نمی تونم اصرار کنم اون مسلمون بشه در حالی که خودش واقعا به مسیحیت اعتقاد داره . حتی حاضر نیست برای ازدواج تو ایران به دروغ مسلمون بشه ( کلا از دروغ بدش میاد)، و تنها راهش ازدواج تو سفارت یونانه. اما پدر و مادر من که قبول نمیکنن.
خواهش می کنم کمکم کنید. ممنونم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)