خودكشي

[دانه]

سلام
آيا تا به حال به خودكشي فكر كرده ايد؟
آيا تا به حال احساس كرده ايد به آخر خط رسيده ايد؟
آيا تا به حال به اين فكر كرده ايد كه ديگر زندگي و تلاش كردن براي آن برايتان ارزشي ندارد؟
به راه هاي خودكشي فكر كرده ايد.
آيا از آن ترسيده ايد
چه چيزهايي مانع از دست به اين كار نزدن شده است؟
خواهش مي كنم اگر تجربه اي داريد قرار دهيد تا به دوستي كه اين قصد را دارد كمك كنيد

[آرزو]

بله !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دانه جان از شما این سوالها بعیده لطفا از این شوخی ها نکنید
طبق تحقیقی که شده است هر کسی که دست به خودکشی زده لحظه آخر پشیمان شده حالا واضح توضیح نمیدهم میترسم بد آموزی بشه اما همگی پشیمان شده اند .

ولی خودکشی برای چی آخه

[آرزو]

دانه جان افسردگی های شدید باعث بی اراده گی در تصمیم و اعمال عجولانه بد عاقبت چون این اعمال میشود.
لطفا اگر دوستتان خیلی افسرده هستند به پزشک مراجعه کنند قرص آرامبخش بگیرد چند روزی تخت میخوابد دوباره سر حال و خوشحال به زندگی شیرین خود ادامه میدهد.
اما اگر هم درجه افسردگی کمی دارد با گفتگو و مشاوره حل میشود شاید همه درها بسته نباشد چرا نابودی ؟!
در ناامیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
شاید همه چیز به همان خوبی شود که او میخواهد ما که از فردا خبر نداریم ؟؟

میدونی دانه جون من عاشق صبحم

[erfan25]

اميدوار باشيم و اميدوارانه زندگي كنيم و به اميدي كه اميدمان نا اميد نشود اميدمان را ادامه دهيم و امتداد اميدمان رو با توكل به خدا به پيروزي و شادكامي وصل كنيم .

[آهو]

علل خودکشی از نظر اجتماعی:
فقر،بیکاری،،طلاق،فقدان حمایت خانوادگی و فشارهای روزافزون اجتماعی بر زندگی افراد،شکست ها ،سوءاستفاده جنسی ،عشق های ناسر انجام در جوانان ، و ....
علل خودکشی از نظر روانشناسی :
پوچی،نا امیدی،احساس شکست،بحران های عاطفی، احساس گناه، افسردگی، اعتياد،بیماری های روانی و جسمی مانند ایدز و سرطان و هپاتیت و ...
اشخاصی که بیشتر از بقیه در معرض خودکشی قرار دارند:
افرادی که در اثر ناهنجاری های خانوادگی طلاق گرفته و یا پدر و مادرشان طلاق گرفته باشند.
افرادی که سابقه اقدام به خودکشی دارند یا اینکه سابقه خودکشی در یکی از اعضای خانواده آنها وجود داشته باشد.
فقر و فحشا.
افرادی که افسرده بوده و از همه چیز قطع امید کرده اند.
حادثه های ناگوار و غیر قابل قبول

اختلافات و درگیری های خانوادگی
شکست در زندگی ،تحصیل و عشق
بیماری های مزمن و لاعلاج
اعتیاد به مواد مخدر

مشکلات قانونی در زندگی افراد
سوء استفاده های عاطفی و جنسی
و سایر عوامل ......

[lord.hamed]

شما در صفی واحد ؛

به سوی خویشتن خدایی خویش گام بر می دارید.

راه ، شمایید ، رهرو شمایید ، و منزل نیز شما .

و هرگاه یکی از شما زمین می خورد ؛

هشداری می شود بهر آنانی که از قفا می آیند ،

یعنی : سـنـگـی در راه است ، پای تان نگیرد به ســنــگ !

[sara_star]

سلام اره من فکر کردم چون از زندگی واقعا خسته شده بودم ترسی هم نداشتم تیغم برداشتم گذاشتم رو رگم اومدم که بزنم مامانم فهمید کلی باهام دعوا کرد ولی یکمی خون اومد الان که فکر می کنم پشیمونم به همه اونایی هم که قصد این کارو دارن فقط میگم به این چیزا فکر نکنن و فقط به خدا توکل کنن که خودش همه کارارو درست میکنه

[rose]

سلام دانه جان و دوستان عزیزم
میخوام تجربه یکی از دوستانمو بگم که قصد اینکارو داشت البته در دوران نوجوانیش چون واقعا از زندگیش سیر شده بود و دیگه تحمل رفتارهای زشت و تحقیر آمیز پدرشو نداشت و قصد داشت با مقدار زیادی قرص مسکن خودکشی کنه و چند بار هم تا آستانه ی انجام اینکار رفت اما هر بار پشیمان میشد و صبوری می کرد،اگر چه قصد فرار از خانه را هم داشت و قصدش را هم کرده بود اما در این مورد هم هر بار که میخواست انجامش دهد زود پشیمان میشد. به گفته ی خودش جراتش را داشت اما از عاقبت بدش و بی آبرویی ش می ترسید و اینکه بعدش چه اتفاقهای بدتری ممکن است براش بیفته. خیلی با خودش کلنجار می رفت و هر بار که با پدرش دعواش میشد و مورد تحقیر قرار می گرفت فوری فکر خودکشی و فرار می افتاد اما......
اما هربار انگار چیزی یا کسی مانع اون میشد واونو پشیمان از اینکار میکرد. اینو هم بگم که اون فرد، آدم فوق العاده کمرو و رنجدیده ای بود و خیلی هم از بابت کمرویی ش ضربه خورده بود و اصلا هم قادر به دفاع از خودش در برابر زورگویی و ظلم دیگران نبود . بددهنی ها و رفتارهای مستبدانه و تحقیر آمیز پدرش هم او را واقعا دیوانه کرده بود. به گفته ی خودش دوران نوجوانیش از بدترین دورانهای زندگیش بود و انگار فقط لطف خداوند و صبر وتحمل زیاد وعاقبت اندیشی خودش(و البته دلداریها ومهربانیهای مادرش که همدم خوبی برایش بود) سبب شد در برابر وسوسه ی شدید خودکشی وفرار از خانه مقاومت کنه وتحمل بیاره و الان هم داره نتیجه ی اون صبر وعاقبت اندیشی ش رو می بینه و زندگی خوبی رو در کنار خانواده ش داره و به گفته خودش در پی تغییراتی هم که در رفتارش داده رابطه ی خوبی رو با پدرش برقرار کرده و پدرش هم با اینکه عوض نشده اما دیگه اب وتاب سالهای قبلشو نداره و از سر دوستی ومحبت با اون در اومده و انگار که پشیمونه از رفتارهای بدی که با اون و بقیه ی اعضای خانواده داشته. خلاصه اینکه این آدمی که من میشناسم دیگه اون آدم افسرده و کمروی قبل نیست و خیلی تفییر کرده چرا که به قول خودش چون اول خودش خواسته که تغییر کنه ثانیا مزد صبر و تحمل زیاد اون زمانشو خیلی خوب گرفته و همیشه هم خدارو شاکره از این بابت. این طومارو نوشتم که هم از تجربه ی دوستم براتون گفته باشم هم بهتون بگم دوستان خوبم خداوند همیشه با صابران است وبنده های صبورش رو هم خیلی دوست داره. خداوند گفته که بعد از هر سختی آسانی ای هست. پس از شرایط سخت ودشوار نهراسید و صبر را پیشه ی خود سازید. برای همه ی آدمها شرایط سخت ومشکلات وجود داره مهم نحوه ی برخورد و اندیشه ی ماست که میتونه آینده وسرنوشتمونو رقم بزنه.
باور کنید هزاران راه نرفته برای هر آدمی هست که میتونه اونو به اوج خوشبختی برسونه پس خودکشی وفرار رو اولین وآخرین راه حلتون قرار ندید و کمی بیشتر صبر واندیشه کنید که همانند دوست من مزد صبر و عاقبت اندیشی تون رو به خوبی بگیرید.

براتون آرزوی سرزندگی و شادابی میکنم.
شاد وسلامت باشید دوستان خوبم

[ستاره 1]

سلام
بعضی وقتها فکر می کنیم که کسانی که به خود کشی فکر می کنند آدم های ضعیفی هستند و بی اراده .ولی حقیقتا" اینطور نیست . چرا که اگر به زندگی گذشته ی خیلی از اونها نگاه کنی میبینی که خیلی هم تلاش کردند . من فکر میکنم یکی از بارزترین دلایلی که وجود داره داشتن روح لطیفه . شاید تعجب بکنید و بگید اگه روح آدم لطیف باشه که به کشتن یه آدم دست نمی زنه . ُآره من بهتون می گم . دست به کشتن می زنه ولی فقط کشتن خودش. من بارها اینکارو انجام دادم خوب می بینید که بی نتیجه بوده اگر براتون همش رو بگم شاید فکر کنید دارم از تخیلم کمک می گیرم ولی باور کنید که عین واقعیته. راههایی که من بهشون فکر کردم و تا یک قدمیشون هم رفتم و حتی عملیشون هم کردم:سقوط-زدن رگ دست -سرنگ هوا - و بارها و بارها و بارها خوردن مقدارزیادی مسکن که از بس که خورده بودم که تا 500 میل هم روم کاملا بی اثر شده بود. اگر به تاریخ نگاه کنیم می بینیم که بسیا ری از انسانهای بزرگ که هرروز بهشون فکر میکنیم و افتخار میکنیم به مرگ طبیعی نمرده اند . همین فروید خودمون . اونم به پوچی رسید . اونم دیگه نتونست تحمل کنه . اون هم نا امید بود. ضربه های روحی شدید یا نقص عضو یا تنهایی شدید یا نا امید ی و عدم انگیزه از بارزترین دلایل خودکشی است.این همان چیزی است که با کمال تاسف انسانها را به نابودی می کشاند بدون آنکه فرصتی برای شکوفایی داشته باشند.
خود کشی زمانیکه فرد دچار یک انقباض روانی که معمولا لحظه ای هم می باشد صورت می گیرد.مصداق آن اینست که مثلا دیگر خسته شدم از این زندگی . دیگه کاری ازدستم بر نمیاد . و.... نکته جالب در مورد کسانی که خودکشی می کنند این است که در اکثر موارد در زندگی شان یک اثری از قصدشان را در حرف ها و کارهایشان به جا می گذارند خواه هشیارانه خواه نا هشیارانه.راستی خطرناکترین کلمه در رشته خودکشی شناسی میدونید چیه ؟ * "فقط" * مثلا" به درد و دلهای زن جوانی که تجربه ی سقوط رو داشته ولی در کمال ناباوری زنده مونده نگاه کنید:
{مستاصل و درمانده بودم .به خودم میگفتم خدای من دیگر طاقت این یکی رو ندارم .همه چیز به هم ریخته و آشفته بود.به خودم میگفتم فقط یک کار میتونم انجام بدم .باید فکر و خیالهایم را کنار بگذارم.فقط با این روش است که می توانم خلاص شوم. و تنها راهی که می تونستم از آن طریق فکر و خیالهایم را کنار بگذارم فقط پریدن از بلندی بود.}

[ستاره 1]

راستی خواستم اینم بگم که هر نوع خودکشی پیامی داره و ازش راحت نگذریم . چند تا رمان معروف که در مورد خودکشی نوشته شده :بیداری اثر کیت چاپین-مادام بواری اثر فلا برت - غصه های ورتر جوان اثر گوته -کوتوله اثر لا گر کویست -آنا کارنینا اثر تولستوی . دوست داشتید بخونیدشون . فوق العاده اند.من بازم حرفهای زیادی دارم که بزنم ولی الان فرصت ندارم . دفعه بعد بازم می خوام براتون از این مسئله ی به این مهمی بگم.