خوب مشکل من خیلی به نظر خنده دار میاد و شاید اصلا به نظرتون مشکل نباشه اما همین موضوع عملا داره منو ازپا در میاره.
چند ماه پیش یه اتفاقی برای مامانم افتاد که تقصیر خودش بود.هر چی بهش گفتیم گوش نکرد و اخر چند ماه خونه نشین شد.دکتر اول گفت باید استراحت مطلق باشه.اینجوری تموم یا حداقل اکثر کارای خونه افتاد رو دوش من.نمیتونین تصور کنین سرو کله زدن با یه خواهر شیطون و فوق العاده شلخته و انجام بقیه کارا چقد خستم میکرد.
اما از یه طرف هم خوشحال بودم چون دست پخت مامانم اغلب خیلی بده طوری که همیشه سر دست پختش تو خونه بحث و دعوا بود اما از وقتی من غذا پختم همه خیلی خیلی راضی اند.خداییش دست پختم تو فامیل معروفه.
حالا بعد چند ماه پیش هر دکتری میبریمش بهش میگن خانوم خوب شدی از جات پاشو کار کن ولی مگه گوش میده همونطور صبح تا شب خوابیده و اگه خدایی نکرده از جاش پا شد رفت یه لیوان اب خورد میگه من ازصبح استراحت نکردم همش از جام پا شدم.
حالا یه هفته است من سر کار میرم شب خسته برمیگردم خونه دیگه نا ندارم واسه این همه ادم غذا درست کنم اما اون اصلا از جاش تکون نمیخوره تازه میگه تو چقد تنبلی از صبح تا حالا نبودی؟؟؟خسته شدم.
اگه احیانا یه وقت غذا درست کنه هم بازم همون غذاهای بدمزه رو تحویلمون میده.
به نظرتون چیکار کنم؟؟همه بهش میگن بسه دیگه پاشو.استراحت و خواب بهت مزه داده انگار.اما گوشش بدهکار نیست.اخه درسته من تا شب نیستم وقتی هم برمیگردم باز کار کنم اما اون 24 ساعت complete استراحت کنه؟اگه هم گوش ندی از غذا خبری نیست.خونه ریخت و پاش ...وای نوشتنشم سرمو درد میاره.
اینم بگم مامانم همه میگن خیلی تنبله و کدبانوییش زیر صفره.
حالا چیکار کنم یه تکون به خودش بده و از جاش بلند شه؟؟
(بابام و بقیه هم هر چی بهش میگن انگار به دیوار گفتن،دریغ از یک ذره تاثیر)
علاقه مندی ها (Bookmarks)