دوستان خوبم موضوع اول تاپیک قبلیم به نتیجه رسید و من فکر کردم موضوع دوم با مطرح شدن در تاپیک دوم به نتیجه ی بهتری برسه. این هم لینک تاپیک قبلیم.
http://www.hamdardi.net/thread-21088.html
----------------------------------------------------------------------
دوستان خوبم و کارشناسان محترم؛ راستش اومدم بگم که فکر میکنم در رابطه ی من و همسرم یک حلقه ی مفقوده وجود داره؛ چیزی که باعث میشه رفتارهای درستم جواب گو نباشه و ما دائما در حال تنش باشیم.
من به هیچ وجه نتونستم به همسرم بفهمونم که مسائل زندگی ما برای خودمونه و البته اینکه صدای بلند موقع دعوا و بحث بیشتر از هر چیزی اذیتم میکنه و حس اسیرشدگی بهم دست میده!
متاسفانه هر راهی رو که بلد بودم رفتم و هیچ کدوم نتیجه نداد؛ همسرم آزرده میشه و این آزردگی رو در لحظه پخش میکنه!
من آزرده میشم و درون خودم به دنبال راهی برای رفع اون میگردم اما دیگه فکر میکنم که من هیچ قدرت نفوذ و اثری روی همسرم ندارم؛ من نمی تونم که آرومش کنم و عصبانیت ها و پرخاشگریهاش رو کم کنم.
من تمام سعیم رو انجام دادم؛ همسرم هم به طریقه دیگری این کار رو کرد؛ اما نشد؛ نمیشه!
راستش تعداد تنش هامون زیاد شده و وقتی خوب فکر میکنم میبینم که ما واقعا امسال سال سختی داشتیم؛ هم همسرم و هم خودم!
تمام تلاشم رو کردم؛ اما نتونستم از خواسته هام بگذرم؛ نتونستم چشمامم رو روی خیلی از چیزهایی که اذیتم میکرد ببندم و متاسفانه این روزها خانواده ی همسرم و خانواده ام شاهد تنش های زیادی بین ما هستند و من قدرت تصمیم گیری ندارم.
قدرت ندارم که این مرد رو ترک کنم؛ قدرت ندارم که بخوام یک بار برای همیشه تصمیم بگیرم و چشمام رو روی همه ی خوبی هاش ببندم.
من قدرت این رو ندارم که بخوام واقعا ازش جدا شم.
اما قدرت تحمل این تنش ها رو هم ندارم؛ من کلی زحمت کشیدم، کلی روی خودم کار کردم؛ کلی گذشت کردم؛ اما نشد یا نخواست که ببینه و من نیاز به یک تصمیم جدی دارم. من همسرم رو خیلی دوست دارم؛ اما فکر میکنم دیگه نمی تونم این وضعیت روحیه ایشون رو تحمل کنم. نمی تونم درک کنم نوع برخوردهاش رو!
من نیاز به یک فکر اساسی دارم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)