سلام
دوستان مشکلی که دارم خلاصه میگم همسر چون پسر اول هست بی نهایت هم احساس مسولیت در مقابل خانوادش داره و اونا هم از این مساله سوء استفاده میکنن الان ما وسایل خونمون رو کامل نخریدیم در زندگی به حداقل اکتفاکردیم که پول جمع کنیم خونه بخریم بعد شوهر من تا زنگ میزنن بهش که نیاز به کمک داریم جوگیر میشه و وضعیت خودمون یادش میره توی پول جمع کردن تدبیر و قاطعیت نداره به من گفت میخوام به پدرم کمک مالی کنم اونم نه به مقدار کم راضی هستی؟ اون لحظه گفتم اگه جاداشته باشه راضیم اما اگه جاش نباشه نه تااینکه فرداش بهش گفتم میخوام باهات حرف بزنم من بابت مساله ای که گفتی ناراحتم چون میبینی با چه قناعتی داریم پول جمع میکنیم اونوقت تو راحت میگی میخوام کمک کنم ! تو نیازهای منو از نظر مالی تامین کن اونوقت هرچی میخوای به خونوادت کمک کن
عصبانی شد و به من فحش داد اولین بار بود بهم فحش میداد خیلی دلم شکست چون من خیلی اروم و منطقی باهاش حرف زدم گفت پول خودمه به تو هم ربطی نداره اینا خودخواهی های زنونه توست که نمیزاره کمکشون کنم هرجور دلم بخواد خرجش میکنم منم باهاش سرسنگین شدم قهر نکردم چون بدتر میکنه ولی خیلی سردم باهاش نمیدونم چطور بهش بفهمونم که زندگی خودمون در اولویته تازه در شرایطیه که پدرشوهرم میتونه از برادر شوهرم کمک بگیره زنگ میزنه به شوهرم میگه منتظر راهنمایی های خوبتون هستم
علاقه مندی ها (Bookmarks)