اختلافات زیاد

[bikaran]

سلام من و شوهرم همیشه با هم دعوا داریم شوهرم چندین بار منو زده یک بار به خاطره کتکی که خوردم مادرم سکته کرد من آدم بدی نیستم هیچ وقت انتظاره زیادی ازش نداشتم من هیچ وقت زیره باره حرف زور نرفتم و نمی رم اما شوهرم توقع داره هر چی می گه هر کاری می کنه من هیچی نگم من هیچ تفریح و سرگرمی ندارم صبح تا شب منتظرم تا برگرده خونه می دونم کار می کنه می دونم خسته می شه اما من چی من همیشه اولویت آخرش بودم هیچ وقت توی هیچ شرایطی از من حمایت نکرد شاید من اون کسی که می خواسته نبودم هر وقت دعوامون می شه منو می زنه و می گه طلاقت می دم همیشه اونه که دعوا رو شروع می کنه اما به خانواده هامون می گه من دعوا رو شروع کردم همیشه همه تقصیرا می افته گردن من حتی اگر مقصر نباشم خسته شدم اما نمی خوام طلاق بگیرم

[بی نهایت]

عزیزم این لینک زیر خیلی نکات مفید و آموزنده داره .
چگونه عشق همسران نسبت به هم روز به روزعمیق تر و پایدار تر می شود
ضمن اینکه عزیزم هر قفلی یه کلیدی داره. عزیزم همه باید سعی کنیم مهارت هامون را در زندگی بالا ببریم.

از محبت خار ها گل می شود.
یه چرخی هم توی تاپیک های این تالار بزنی می بینی که چقدر نکات مثبت در زندگی ات هست .

[پیدا]

عزیزم چرا هیچ تفریح و سرگرمی نداری؟

چرا وجودت را وابسته به وجود همسرت کردی؟

از صبح تا شب میشینی تو خونه، معلومه حوصله ات سر میره، اون که میاد بهش غر میزنی و ازش انتظار زیادی داری.
بیکاری و وابستگی خسته و کلافه ات کرده.

چند سالته؟
چند وقت از ازدواجت میگذاره؟
بچه داری؟

[mosaferan]

سلام،


بینهایت گرامی لینکهای خوبی رو ارائه دادی،ولی شاید ایشون از اون دسته ازدواج ها داشته که تحمیل شده ی پدر و مادر و اطرافیان هست.در واقع یه جورایی از اول هم عشق و علاقه وجود نداشته.چون مرد اگر زنشو دوست داشته باشه یا اول زندگی حداقل اینطور باشه دست روی زنش بلند نمیکنه،اونم بی دلیل و بدون اینکه زن چیزه خاصی رو بگه یا رفتار خاصی رو انجام بده که مردو عصبانی کنه.امیدوارم دوستان بعدی بهتر کمک کنند،آقای sci گرامی به نظرم در این زمینه ها زیبا مشاوره میدن،البته جسارت به بقیه دوستان نباشه،اگه ممکنه یکی از دوستان شارژی به ایشون پیام خصوصی بدن که در این جا حضور پیدا کنند.

--------------------------------------------------------------------
و خدایی که در این نزدیکی است...

[گلنوش67]

پيشنهاد ميكنم اين دو لينك رو مطالعه كني و به كار ببندي. اميدوارم مفيد باشه

رهايي از وابستگي

چگونه عشق همسران ...

[فرشته مهربان]

bikaran عزیز

به تالار همدردی خوش آمدی

از اینکه رو به مشاوره آورده ای و معلومه تمایل زیادی به حل مسئله داری و حاضری تلاش کنی در این جهت بهت تبریک میگم . و از اینکه همدردی را برای مشورت انتخاب کردی خوشحالم .


راستی چه نام جالبی برای خودت انتخاب کرده ای ، زیباست و نشان از قابلیت وسعت دید .


تقاضا دارم ، کمی بیشتر از خودت و زندگیت برامون بگی .

چند سالتونه ، خودت و همسرت ؟

چطوری ازدواج کردید ؟

بیشتر اختلافاتون بر سر چه مسائلی هست ؟

انتظارات همسرت از شما و شما از ایشون چه هست ؟

معمولا ًچه مدت بعد از دعوا کتک زدن آغاز میشه ؟

چه مدته ازدواج کردید و از چه زمانی کتک زدن آغاز شد ؟

دوران نامزدی رابطه شما چطور بوده ؟

وقت دعوا واکنش شما معمولاً چطوری هست ؟


منتظر پاسخ به سئوال هستم تا بهتر بتونیم راهنمائیت کنیم .


.

[bikaran]

من 21 ساله دارم و شوهرم 29 ساله. من و شوهرم نسبت فامیلی داریم. من دختر عمه شوهرم هستم. من و شوهرم یک سال و نیم نامزد بودیم و 2 ساله که ازدواج کردیم و بچه هم نداریم. من یه آدم پر سر و صدا و خوش گذرون هستم اما شوهرم یه آدم آرومه و همیشه کارش اولویت اولش هست. شوهرم انتظار نه شنیدن نداره دوست داره همیشه همه چیز اونی که اون می خواد و می گه باشه. من و شوهرم از دوران نامزدی تا الان که 2ساله از ازدواجمون می گذره همیشه با هم دعوا و کتک کاری داشتیم. اما همیشه با کوچک کردن خودم و یا وساطت دیگران آشتی کردیم. شوهرم وقتی عصبانی می شه هیچ کنترلی روی زبون و دستاش نداره. و همیشه آخرش این منم که متهم به شروع دعوا و کتک کاری می شم. من و شوهرم توی خونه پدر شوهرم زندگی می کنیم خانواده شوهرم طبقه پایین و ما بالا و این خودش یه مشکله خیلی بزرگه چون شوهرم اکثریت اوقات پایینه و یا اگر مشکلی پیش بیاد به جای حا و فصلش فرار می کنه و میره پایین. من هم توی دعوا هیچ کنترلی ندارم من هم بد دهنی می کنم و گاهی اوقات از خودم دفاع می کنم. احساس می کنم شوهرم از ازدواج با من پشیمون شده چون همیشه دنبال یه بهونه برای دعواست منم انتظارات بیشتری از شوهرم داشتم اما هیچ وقت خودمو پس نکشیدم

عزیزم چرا هیچ تفریح و سرگرمی نداری؟

چرا وجودت را وابسته به وجود همسرت کردی؟

از صبح تا شب میشینی تو خونه، معلومه حوصله ات سر میره، اون که میاد بهش غر میزنی و ازش انتظار زیادی داری.
بیکاری و وابستگی خسته و کلافه ات کرده.

چند سالته؟
چند وقت از ازدواجت میگذاره؟
بچه داری؟

عزیزم چرا هیچ تفریح و سرگرمی نداری؟

چرا وجودت را وابسته به وجود همسرت کردی؟

از صبح تا شب میشینی تو خونه، معلومه حوصله ات سر میره، اون که میاد بهش غر میزنی و ازش انتظار زیادی داری.
بیکاری و وابستگی خسته و کلافه ات کرده.

چند سالته؟
چند وقت از ازدواجت میگذاره؟
بچه داری؟

عزیزم چرا هیچ تفریح و سرگرمی نداری؟

چرا وجودت را وابسته به وجود همسرت کردی؟

از صبح تا شب میشینی تو خونه، معلومه حوصله ات سر میره، اون که میاد بهش غر میزنی و ازش انتظار زیادی داری.
بیکاری و وابستگی خسته و کلافه ات کرده.

چند سالته؟
چند وقت از ازدواجت میگذاره؟
بچه داری؟

عزیزم چرا هیچ تفریح و سرگرمی نداری؟

چرا وجودت را وابسته به وجود همسرت کردی؟

از صبح تا شب میشینی تو خونه، معلومه حوصله ات سر میره، اون که میاد بهش غر میزنی و ازش انتظار زیادی داری.
بیکاری و وابستگی خسته و کلافه ات کرده.

چند سالته؟
چند وقت از ازدواجت میگذاره؟
بچه داری؟

سلام پیدا جان
من آدم غر بزنی نیستم. من هیچ وقت انتظاره زیادی از شوهرم نداشتم. برای تفریح باید دل خوش داشت و من به دلیل اختلافات زناشویی زیاد ندارم. شوهرم اهل سینما یا پارک رفتن نیست و اگر من به تنهایی و یا با دوستانم برم از نظر اون جرم بزرگی انجام دادم. من شوهرم رو حتی با این همه اختلاف خیلی دوست دارم جزو اون دسته آدم هایی هست که من ازش حتی انتظار نه شنیدن برای کمترین چیزی ندارم.

[پرستوی مهاجر]

سلام عزیزم امیدوارم خوب باشی. خب همین که خانواده شوهرت طبقه پائین هستن خیلی خوبه از این نظر که وقتی تورو کتک میزنه اونها متوجه میشن و میتونن حداقل بخاطر این کار پسرشون رو سرزنش کنن. چرا از اونها کمک نمی گیری؟ چرا سعی نمیکنی اوقات بیکاریت رو با اونها پر کنی؟؟ از طرفی همین که میگی تو هم توی دعوا بددهنی میکنی خود این باعث میشه که اون عصبانی تر بشه و کتک کاری کنه. شوهر منم همینطوریه کتک کاری میکنه ولی من وقتی حرفی نمیزنم راحت تر میتونه خودشو کنترل کنه بعدش هم پشیمون میشه. تو هم امتحان کن گلم.

[bikaran]

چند شب پیش با هم دعوامون شد من تهدیدش کردم که اگر اذیتم کنی به بابات می گم اونم منو با موهام تا بیرون خونه کشید باباش فقط گفت از اینجا برین من تحمل دعواهای شما رو ندارم

[پرستوی مهاجر]

یعنی پدرش با اینکه دائی شما هست فقط همین رو گفت؟؟ خیلی عجیبه. خب چرا موضوع رو به خانوادت نمی گی؟ شاید بخاطر حفظ آبرو هم که شده دیگه اینکارو نکنه. ولی ببین برای مردایی که اهل کار هستن همیشه اولویت اول زندگیشون کارشون هست. وقتی میبینی کارش براش مهمه بخاطر این مسئله باهاش بحث نکن ، شوهر من هم کارش خیلی واسش مهمه. ولی من بهش میگم هرچیزی جای خودشو داره کارجای خودش زندگی هم جای خودش. شاید چون توی خونه هستی خسته میشی این اتفاقها می افته منم که پنجشنبه ها تعطیلم اگه شوهرم خونه نباشه غر میزنم به نظرم سرکار برو یا برای خودت یه سرگرمی پیدا کن و شب های جمعه و تعطیلات رو بزار برای بیرون رفتن با شوهرت ، چون آقایون در طول هفته خب خسته میشن ولی اگه با محبت ازش بخوائی بعید میدونم جواب نده.