من با مادرم یه مشکل بزرگ دارم.
مادرمن به هیچ عنوان نمیتونه یه تصمیمه درست بگیره واین خوصصیتش برای من مشکل ساز شده.
مثلا وقتی بهش میگم میخوام بادوستم برم کوه یا هر جای دیگه فقط و فقط یه جواب میده نه
میپرسم چرا ؟ با کلی بدبختی و التماس میگه خوب نیست دختر تنها بادوستاش بره بیرون
باز میپرسم چرا؟ میگه بیرون امن نیست وقتی میبینند چند تا دختر جوان تنهاهستن مزاحمشون
میشن . منظورش از تنها اینه که یه مرد یا یه زن سن بالا همراهتون نیست.
یا مثلا : اجازه نمیده حتی خونه ی دوستم برم .دلیلش هم اینه که ممکنه مرد خونشون باشه ویا دوستم به طور مخفیانه ازمن عکس بگیره و به داداشش یا هر مرد دیگه ای نشون بده.
مادرمن کافیه از یک نفر یه خاطره یا یک حادثه بدی بشنوه دیگه از نظر اون این حادثه قراره برای هر کسی اتفاق بیوفته.
اصلا مادر من کلا منتظر حادثه است.
حالا اگر برادرم بهش بگه ایرادی نداره بزار بره نظرش بکلی عوض میشه .درواقع منتظره تایکی بهش بگه چه کاری درسته و چه کاری غلط.
این رفتار مادرم فقط در مورد بیرون رفتن من از خونه نیست تو همه ی مسائل زندگی شک داره ومنتظره تا بهش بگن درسته یا غلط .جالب این جاست که از همه نظر میپرسه ونظرات همرو هم به کار میبره حتی اگر نظر اشتباهی باشه .خوب و بدو از هم تشخیص نمیده فقط یه چیز کلی درمورد خوب وبد میدونه وبیشتر احتمالات بد رو میده.
علاقه مندی ها (Bookmarks)