خودخواهی گاهی هم خوب است اما نه همیشه ...
همیشه هم نگران آدم نمی شوند ...
زیرا آنقدر کمرنگ می شوی که حتی خودت هم خودت را از یاد می بری ...
چه برسد آنهایی که دوست داری به یادت باشند ولی نیستند .خرده نگیر وقتی در حصاری خود را در کنار عقایدی خوش آب و رنگ اما سمی محبوس کرده ای .
تو که فریاد می زنی تنهایم ... صبر کن ...
صبر کن بگذار من هم بگویم :
که تنهایی درد نیست یک آغوش است.
که وقتی در آنی از هر دورویی و دروغی در مصونیت هستی ...
که در امنیت کاملی ...
فقط بی قراری...
فکر میکنی آن سوی آن آغوش تنهایی چه خبر است ؟!
تقصیر تو نیست دست تنهایی نمک ندارد !
سنگ گ
گاهی انقدر دست نخورده ای و کسی سراغت نیامده که یک وجب بیشتر رویت خاک می گیرد .
ترسو می شوی دل لرزه می گیری ،دل لرزه ای که از عشق نیست
.انگار زمستانی میان سینه ات باشد با سوزی سخت.
چهره ات رنگ پاییزی می شود بی بهار .
دنیایت پر می شود از ادمهایی که حاشایت می کنند .
سرد می شوی .سنگ می شوی ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)